جدیدترین شماره فصلنامه «حدیث‌پژوهی» روانه بازار نشر شد
کد خبر: 3809282
تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۳

جدیدترین شماره فصلنامه «حدیث‌پژوهی» روانه بازار نشر شد

گروه اندیشه ــ بیستمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «حدیث‌پژوهی» شامل 12 مقاله منتشر شد.

به گزارش ایکنا؛ بیستمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «حدیث‌پژوهی» به صاحب‌امتیازی دانشگاه کاشان و مدیرمسئولی محسن قاسم‌پور منتشر شد.

عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «کاوشی در پدیدآورنده‌ی کتاب الاختصاص»، «نقد آراء مستشرقان درباره‌‌ صحیفه المدینه»، «نقش گونه‌شناسی روایات در حل تعارض»، «شواهد قرآنی حدیث رفع»، «بهره‌‌ قصه‌‌ بلوهر و یوذاسف از آبشخور فرهنگ اسلامی شیعی»، «بررسی روایات خلق افعال انسان در جوامع حدیثی شیعه و نسبت‌سنجی آن با دیدگاه‌های متکلمان مسلمان»، «رویکرد حدیثی تقریب گرایانه‌‌ مغنیه در الکاشف»، «سیر تطور و مبانی قاعده‌‌ کلام الاقران در دانش مصطلح الحدیث»، «تحلیل شیوه‌‌ ارتباط کتب حدیثی موجود شیعه با مکتوبات سه قرن اول هجری»، «رویکرد زبان‌شناختی شیخ محمدتقی شوشتری در روند نقد حدیث»، «رد پای رجال واقفیه در وضع روایات مهدوی»، «بررسی و مقایسه‌ی میزان تاثیرگذاری ابن بابویه و ابن ولید بر شیخ صدوق».

نقش گونه‌شناسی روایات در حل تعارض

در چکیده مقاله «نقش گونه‌شناسی روایات در حل تعارض» می‌خوانیم: «خطاب‌ها و متون دینی، به ویژه روایات، یکدست نیستند. آنها متفاوت و متنوع‌اند. از دیرباز، فقیهان در مقام شمارش گونه‌های خطاب، به خطاب‌های فقهی، قضایی، حکومتی، بیانی و جبلی و فطر‌ی اشاره کرده‌اند. خطاب‌های فقهی اصولا در موقعیت تشریع و قانون‌گذاری صادر می‌شوند و معمولا قابل تعمیم‌اند. خطاب‌های قضایی، تصمیمات خاص معصوم ‌ برای حل یک مورد و مسئله خاص است. خطاب‌های حکومتی برخاسته از موقعیت حکومتی معصوم ‌ و برای مدیریت یک وضعیت یا مسئله است. خطاب بیانی متضمن نکته‌ای اخلاقی، تربیتی، اجتماعی و مانند آن است و اصولا در موقعیت قانون‌گذاری نیست. خطاب‌های جبلی صرفا ناظر به بیان تمایل معصوم به عنوان بشر و فرد انسانی است. تفاوت میان این‌گونه خطاب‌ها گرچه در مقام استنباط احکام فقهی فرعی موردتوجه فقیهان قرار گرفته‌اند، از چشم انداز نقشی که می‌توانند در حل تعارض نصوص ایفا کنند بررسی نشده‌اند. این مقاله با مروری بر گونه‌شناسی خطاب‌های دینی و برشمردن مصادیقی از آن‌ها بر اهمیت نقش تفکیک و تمییز این خطاب‌ها از یکدیگر در حل تعارض میان نصوص تاکید کرده است. حل تعارض با تکیه بر گونه‌شناسی خطاب در موارد زیادی، به شناسایی احکام ثابت و متغیر هم کمک می‌کند و فقیه را از جمع‌های تبرعی و غیر عرفی میان روایات که ارزش و اعتباری ندارند، بی نیاز می‌نماید.»

شواهد قرآنی حدیث رفع

حدیث رفع، از احادیثی است که برای اثبات برائت شرعی، به آن استدلال شده است. در این حدیث پیامبر(ص) می‌فرماید: «رُفع عن امّتی تسعة اشیاء: الخطا و النسیان و ما اکرهوا علیه و ما لا یعلمون و ما لا یطیقون و ما اضطروا الیه و ما استکرهوا علیه والطیره و الوسوسه فی التفکر فی الخلق و الحسد ما لم یظهر بلسان او یَد؛ از امت من نه چیز برداشته شده است: اشتباه‌، فراموشی‌، آن‌چه که به آن اکراه شوند، آن‌چه را که توانایی انجام دادنش را ندارند، آن چه به آن مضطر شوند، حسد ، فال بد زدن و اندیشه‌های وسوسه‌انگیز درباره خلقت و آفرینش، تا زمانی که بر زبان جاری نشود».

در چکیده مقاله «شواهد قرآنی حدیث رفع» آمده است: «یکی از مهم‌ترین محورهای ارزیابی حدیث، یافتن شواهد قرآنی حدیث است. در این فرایند هرچه شواهد قرآنی واضح‌تر باشد، بر ارزش و غنای حدیث افزوده خواهد شد. حدیث رفع - که در آن برخی موضوعات از امت برداشته شده - از جمله احادیثی می‌باشد که در برخی احادیث، برای صحت بخش‌هایی از آن به آیات قرآن استدلال شده است. با توجه به نقش کلیدی این حدیث در بخش‌های مختلف فقه و اصول, چنانچه برای تمام قسمت‌های آن شواهد قرآنی ارائه شود اهمیتی مضاعف پیدا کرده و در بخش‌های مختلف فقه و اصول می‌تواند گره‌گشا باشد. این مقاله به جست‌وجو و بررسی شواهد قرآنی برای تمام قسمت‌های حدیث رفع پرداخته است. نتایج حاصل نشان می‌دهد حدیث رفع در برخی از موارد شاهد قرآنی ندارد.»

رویکرد حدیثی تقریب گرایانه‌‌ مغنیه در الکاشف

در آغاز مقاله «‌رویکرد حدیثی تقریب گرایانه‌‌ مغنیه در الکاشف» آمده است: «داﻧﺸﻮران ﻣﺴﻠﻤﺎن ﻫﻤﻮاره از ﻗﺮآن و ﺳﻨﺖ ﺑﻪ ﻣﺜﺎﺑه ﻣﻬﻢ‌ﺗﺮﯾﻦ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ‌ﻫﺎی ﻓﻬﻢ آﻣﻮزه‌ﻫﺎی دﯾﻨ‌ﯽ ﯾ‌ﺎد ﮐﺮده‌اﻧﺪ. ﺳﻨﺖ و ﺣﺪﯾﺚ، ﺧﻮاه ﻣﺘﺮادف ﺑﺎﺷﻨﺪ ﯾﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﺣﮑﺎﯾﺖ‌ﮔﺮی ﺣﺪﯾﺚ ﺑﺮای ﺳﻨﺖ، ﻧﻘﺶ وﯾﮋه‌ای در ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻗﺮآن اﯾﻔﺎ ﮐﺮده‌اﻧﺪ. ﭼﻨﯿﻦ ﻣﯽ‌ﻧﻤﺎﯾﺪ ﻣﻔﺴﺮ اﻟﮑﺎﺷﻒ ﻫﻢ از ﺣﯿﺚ ﻣﺒﺎﻧﯽ و ﻫﻢ از ﺟﻨﺒ‌ه روش، از ﺳ‌ﻨﺖ ﺗﻔﺴﯿﺮی ﻋﺎﻟﻤﺎن ﭘﯿﺸﯿﻦ ﻣﺴﻠﻤﺎن، ﺑﻪ وﯾﮋه ﻣﻔﺴﺮان ﺷﯿﻌﯽ، ﭘﯿﺮوی ﮐﺮده اﻣﺎ در ﺣﻮزه روﯾﮑﺮد ﺗﻔﺴﯿﺮی، ﺷﯿﻮه‌ای ﻣﺘﻤﺎﯾﺰ را ﺑﻪ ﮐﺎر ﮔﺮﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺷﺮاﯾﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ روزﮔﺎرش، ﻣﺘﻐﯿﺮ ﺗﻌﯿﯿﻦ‌ﮐﻨﻨﺪه آن ﺑﻮده اﺳﺖ. ﻣﺴﺌله اﺳﺎﺳﯽ اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ اﯾﻦ اﺳﺖ: ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺷﺮاﯾﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ و دﯾﻨﯽ روزﮔﺎر ﻣﻐﻨﯿﻪ در ﺷﮑﻞ‌ﮔﯿﺮی ﺗﻔﺴﯿﺮ اﻟﮑﺎﺷﻒ، وی ﭼﮕﻮﻧﻪ از ﺣﺪﯾﺚ ﺑﻬﺮه ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ؟ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻓﺮاز و ﻓﺮود ﺣﺪﯾﺚ در اﯾﻦ ﺗﻔﺴﯿﺮ، از ﭼﻪ ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﯽ ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ؟ اﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺑﺎ روش ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ ﻧﺸﺎن داده اﺳﺖ ﻣﻐﻨﯿﻪ ﻫﻢ از ﺟﻨﺒه اﺳﺘﻨﺎد ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ رواﯾﯽ و ﻫﻢ از ﻧﻈﺮ روش ﮐﺎرﺑﺴﺖ ﺣﺪﯾﺚ در ﺗﻌﯿﯿﻦ آﯾﺎت، روﯾﮑﺮد ﺗﻘﺮﯾﺒﯽ اﻗﻨﺎﻋﯽ را در ﻧﻈﺮ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. اﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﮕﺎﻫﯽ از ﻣﺒﺎﻧﯽ ﺧﺎص ﻣﻐﻨﯿﻪ، و ﻧﻪ ﻣﺒﺎﻧﯽ ﻣﺸﺘﺮک ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮ ﻣﻔﺴﺮﯾﻦ، ﻧﺸﺌﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﺗﺤﻠﯿﻞ اﯾﻦ روﯾﮑﺮد، ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ اﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻐﻨﯿﻪ ﺑﻪ ﺿﺮورت اﺻﻞ وﺣﺪت ﺟﺎمعه اﺳﻼﻣﯽ و ﻣﺸﺘﺮﮐﺎت ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن در ﺣﻮزه ﺑﺎورﻫﺎ و ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺗﻮﺟﻪ و ﺗﺄﮐﯿﺪ واﻓﺮ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﺷﺎﺧﺼﻪ‌ﻫﺎی اﯾﻦ ﺟﻬﺖ‌ﮔﯿﺮی، ﻫﻢ در ﻧﺤﻮه اﺳﺘﻨﺎد ﻣﻔﺴﺮ ﺑﻪ رواﯾﺎت ﻓﺮﯾﻘﯿﻦ و ﻫﻢ در روش ﻫﻢ‌اﻓﺰاﯾﯽ و ﻫﻤﮕﺮاﯾﺎﻧه وی، در ﻣﻘﺎم ارﺟﺎع ﺑﻪ ﺷﯿﻮه ﻣﺤﺪﺛﺎن و ﻣﻔﺴﺮان ﭘﯿﺸﯿﻦ در ﻣﻘﺎم ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ. اﺗﺨﺎذ اﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ روﯾﮑﺮدی، ﺗﻔﺴﯿﺮ وی را ﮐﺎرآﻣﺪ، ﭘﻮﯾﺎ و ﻋﺼﺮی ﻧﺸﺎن داده اﺳﺖ.»
انتهای پیام

captcha