فقدان منابع روایی کافی و عدم اهتمام بسیاری از پژوهشگران دینی به تبیین حیات سیاسی و اجتماعی نهمین تا دوازدهمین امام، این ذهنیت را برای برخی به وجود میآورد که زندگانی این بزرگواران تنها وجه تاریخی و انضمامی دارد و برای زیست امروز مؤمنان آموزه مهمی ندارد، در حالی که بنابر اعتقاد مسلم شیعه، همه ائمه(ع) یک راه و یک هدف را پیش بردهاند و امامت هر کدام از ایشان برای زندگی مؤمنانه در هر برههای از تاریخ سرشار از نکتههای سیاسی، اجتماعی و معنوی است که نیاز به واکاوی و بازشناسی دارد؛ برای مثال کتاب ارزشمند «انسان 250 ساله» از مقام معظم رهبری چنین رویکردی را به خوبی توضیح میدهد.
با این مقدمه و همزمان با سالروز شهادت امام نهم شیعیان، حضرت جوادالائمه(ع) با علیاشرف فتحی، پژوهشگر تاریخ اسلام و مدرس حوزه علمیه قم به گفتوگو پرداختیم. فتحی در پاسخ به سؤال ایکنا که زندگانی امام جواد(ع) چه آموزههایی برای زیست امروز مؤمنانه دارد، به توضیحاتی درباره چالشها و درخششهای حیات سیاسی و اجتماعی ایشان پرداخت که در ادامه ارائه میشود:
در مورد امام جواد(ع) چند نکته مهم وجود دارد، اولین نکته این است که منابع روایی کمتر درباره ایشان پرداختهاند، شاید یک علت این مسئله کم بودن سن ایشان بوده است، سن امام جواد(ع) از بقیه ائمه کمتر بود و ایشان در هنگام شهادت 25 سال سن داشت، علت دوم هم بخاطر شرایط حاد سیاسی و اجتماعی زمان امامت ایشان بود، اینها باعث میشود شناخت مردم از ایشان به نسبت بقیه ائمه(ع) چندان وسیع نباشد. مرحوم عطاردی در مُسنَد امام جواد(ع) که روایات ایشان را جمعآوری کرده، حدود 250 حدیث از ایشان آورده که موضوعات محدودی هم دارد و در قیاس با روایات دیگر ائمه(ع) تعداد زیادی نیست. حدود 193 راوی از ایشان روایت نقل کردهاند، این تعداد راوی به معنای تعداد صحابی و شاگرد نیست، صحابی خاص ایشان را حدود 20 نفر ذکر کردهاند. حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) و «زکریا ابن آدم» از جمله این صحابی خاص مورد وثوق بودند.
سخا و کرم امام جواد(ع)
لقب «جواد» برای ایشان از این جهت بود که از خردسالی و پیش از امامت به بذل و بخشش و کمک به نیازمندان علاقه داشتند، حتی در روایتی خواندم که امام رضا(ع) به ایشان توصیه کرده بودند: چون دوست داری به نیازمندان کمک کنی همیشه مقدار بیشتری پول همراه داشته باش، این یعنی احتمالاً امام رضا(ع) به فرزند خود پول بیشتری میدادند تا بتواند به مردم کمک کنند. این روحیه امام جواد(ع) که البته در میان همه ائمه(ع) وجود داشت تا دوران بزرگسالی ایشان ادامه داشت و دست کرم و سخای ایشان زبانزد خاص و عام شده بود.
تفاوت رنگ چهره انسانها؛ از نشانههای خدا
مادر ایشان ظاهراً کنیزی از اهل نوبه بود، نوبه بخشی از سودان فعلی و مصر محسوب میشد و اهالی آن عمدتاً سیاهپوست بودند و این کنیز هم احتمالاً سیاهپوست بود، چون در روایات آمده که رنگ پوست امام جواد(ع) بر خلاف پدرشان سیهچرده بود، در روایات درباره پوست ایشان، عباراتی همچون «حائلاللون» و «اسوداللون»(سیهچرده) به کار رفته است.
رنگ چهره امام جواد(ع) یکی از چالشها بود، عدهای اتهام میزدند که او فرزند امام رضا(ع) نیست چون شباهت ظاهری به ایشان ندارد، حتی مرحوم کلینی در جلد یک «کافی»(که در ترجمههای فعلی جلد دوم محسوب میشود) حدیثی را آورده که میگوید عدهای، جلسهای با حضور امام رضا(ع)، فرزند ایشان، جمعی از بنیهاشم، تعدادی از اصحاب و یک قیافهشناس ترتیب دادند تا نظر دهند که آیا این فرزند به پدرش شباهت دارد یا خیر، اگر این روایت و ماجرا که البته به جز کافی در بعضی منابع دیگر نیز آمده، درست باشد، شاید به مسئله امتداد امامت بیربط نبوده باشد.
بعید نیست که مخالفان میخواستند با انکار فرزند امام رضا(ع) روند امامت را در نظر مردم پایانیافته جلوه دهند، به خصوص اینکه جریان «واقفیه» که اصرار داشتند امامت در امام کاظم(ع) تمام شده است، در آن هنگام به شدت فعالیت میکردند. آن زمان علم قیافهشناسی طرفداران زیادی داشت اما در فقه شیعه مورد اعتنا نبود چون صرف دیدن ظواهر نمیشود انتساب انسان به پدر و مادرش را زیر سؤال برد، اما با این حال امام رضا(ع) چون احتمالاً میدانستند که نظر آن قیافهشناس به نفع ایشان میشود، پذیرفتند، آن شخص به شباهت ظاهری فرزند به پدر شهادت داد و آن عده از افرادی که این شبهه را مطرح کرده بودند، راه به جایی نبردند. این نکتهای است که نشان میدهد در اسلام و تشیع، مسائل نژادی و رنگ پوست فضیلتآور نیست، امام تشیع که در این مکتب واصل بین زمین و آسمان محسوب میشود، ممکن است سیهچهره باشد، قرآن در سوره روم تفاوت رنگ انسان را از نشانههای خداوند بیان میکند و در سوره حجرات، ملاک برتری را، تقوا میداند.
ارتقای جایگاه اجتماعی کنیزان
مادران هفت امام از 12 امام تشیع، کنیز بودند، کنیزها موقعیت اجتماعی خوبی نداشتند اما ائمه(ع) از ازدواج با آنها ابایی نداشتند، اینکه یک شخصیت بزرگ سیاسی و اجتماعی، مادر فرزند خود که قرار است راه پدر را ادامه دهد، از میان کنیزان و بردگان انتخاب کند، به عقیده من گامی جهت تقویت جایگاه انسانی و اجتماعی کنیزان و اجر و قرب گذاشتن به برده محسوب میشد، بحث درباره بردگی جلسهای مجزا میطلبد اما همین قدر اشاره کنم که نمیشد بردهداری را به شکل دفعی برانداخت، زیرا معادلات نظام اجتماعی و اقتصادی با آن گره خورده بود، لذا راهکارهایی برای رفع تدریجی بردهداری در اسلام، وضع و حقوقی به آنها اعطا شد، در قرآن هم به آزادکردن برده(فک رقبة) و برخی حقوق آنان اشاره شده است.
همچنین گفتنی است که 10 نفر از صحابی و افرادی که از امام جواد(ع) روایت کردهاند، از بردگان بودهاند. این یعنی رابطه ایشان با بردگان خوب بود و این یکی از همان تلاشها برای تقویت جایگاه اجتماعی بردگان محسوب میشد، حتی در برخی روایات هست که ایشان علاوه بر امّ فضل که به ایشان تحمیل شده بود، با یک کنیز مغربی ازدواج کردند.
برخورد امام جواد(ع) با غلوکنندگان
جریان غُلات که از زمان امام علی(ع) آغاز شده بود، در دوران امام جواد(ع)، امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) به اوج خود رسید، اینها در مورد یک امام اغراق میکردند تا بتوانند خود را بالا ببرند، اخاذی کنند و ...، اتفاقاً حکومت وقت، حمایت ضمنی هم از غُلات داشت چون فعالیت غلوکنندگان به ضرر تشیع و به نفع دستگاه خلافت عباسی تمام میشد، امام جواد(ع) موضع تندی با کسانی که در حق ایشان یا ائمه دیگر غلو میکردند، اتخاذ کردند. مشخصاً ایشان «ابوالخطاب» را که از غلوکنندگان بود، در جمع لعنت کرد و در ادامه فرمود خداوند کسانی را هم که انحراف ابوالخطاب شک میکنند، لعنت کند. چون عدهای حاضر نبودند که بپذیرند غلو، انحراف است و میگفتند مگر چه کار کرده؟ سنگ امامان شیعه را به سینه زده است! اما رویکرد امام جواد(ع) نشان داد که افراد حق ندارند برای بالا بردن خود، کسب جایگاه و ... در حق ائمه(ع) غلو کنند.
درس امروز برای ما این است که حق نداریم از راه غلوکردن، نان بخوریم و جایگاهی برای خود دست و پا کنیم و همچنین حق نداریم فکر کنیم میتوانیم از راه غلوکردن، به خیال خودمان دل مردم را نسبت به دین به دست بیاوریم. روایتی در «رجال کشی» وجود دارد که امام فرموده اند: «استاکلوا بنا الناس» این افراد غلوکننده با غلو درباره اهل بیت(ع) از مردم بهره کشی و سوءاستفاده مالی می کنند.
پذیرش مناظره، اجتناب از تفتیش عقاید
از 17 سال دوران امامت امام جواد(ع)، 15 سال مقارن با خلافت مأمون بود و دو سال پایانی نیز، مقارن با خلافت معتصم بود. مأمون به بحثهای علمی و حِکمی علاقه داشت و از آنها لذت میبرد، بدین جهت نسبت به برگزاری جلسات و مناظرات اقدام میکرد اما برای اینکه امام جواد(ع) و شیعیان را هم کنترل کند، از امام به اصرار دعوت میکرد تا در این جلسات شرکت کند، آنها به هر روشی که میتوانستند امام را کنترل و محدود میکردند و سعی داشتند از موقعیت ایشان به نفع خود سوء استفاده کنند. مأمون یکی از دختران خود به نام امّ فضل را به عقد امام جواد(ع) درآورده بود، کمااینکه در بعضی روایات هست که یکی دیگر از دختران خود را به عقد امام رضا(ع) درآورده بود.
خلاصه سخن اینکه امام در چند مناظره شرکت و درخشش داشت، حتی افراد افراطی مثل «ابن تیمیه» هم به درخششهای علمی امام جواد(ع) در مناظرات اعتراف کردهاند. اما نکته مغفول در مناظرات امام جواد(ع) و حتی امام رضا(ع) اجباری بوده است که در دل انجام این مناظرات از سوی حاکمیت نهفته بود، امام جواد(ع) به اکراه این مناظرات را میپذیرفتند و در بعضی موارد هم از پذیرش دعوت استنکاف میکردند، هرگاه هم شرکت کردند سعی کردند کوتاه سخن بگویند و صرفاً از مبانی اسلام و بیان حقایق دفاع کنند، چون این مناظرهها برای دستگاه خلافت عباسی، جنبه شوآف و نمایشی داشت، آنها میخواستند به بهانه مناظره علمی از عقاید و آرا اطلاع پیدا کنند و بعداً با افراد تسویه حساب کنند.
دوران امامت امام جواد(ع) بخشی از دوران تاریخی موسوم به «محنت» است که خلفای عباسی در آن به تفتیش عقاید میپرداختند، مأمون و معتصم خود را نزدیک به معتزله و جریان عقلگرایی نشان میدادند و به بهانه مخالفت علمی با اشاعره و اهل حدیث، بسیاری از مخالفان را از سر راه بر میداشتند، حتی احمد ابن حنبل یکی از بزرگان اهل سنت در دوره مأمون به بهانه اختلاف نظر بر سر اینکه «قرآن مخلوق است یا قدیم؟» به زندان افتاد. خلفای عباسی همچون مأمون، معتصم در دوران «محنت»، زبانها بیرون کشیدند و سرها به دار آویختند اما افتخار مکتب تشیع و یکی از درخششهای حیات سیاسی و اجتماعی امام جواد(ع) این بود که هرگز جریان محنتبار تفتیش عقاید و سرکوب را تأیید نکردند و از آن دوری گزیدند.
ماجرای شهادت امام جواد(ع)
یکی از افرادی که با امام مناظره کرد، ابن ابیداوود(یا ابن ابی دؤاد)، قاضی معتزلی بود. او بعد از مناظره با امام جواد(ع) از اینکه توسط یک جوان بیست و چندساله مغلوب شد، به خشم آمد و گفت: این سیهچرده آبروی چندین و چندساله من را پیش خلیفه از بین برد، او بعدتر به سعایت و بدگویی از امام جواد(ع) در برابر معتصم پرداخت و خلیفه عباسی به حذف امام ترغیب شد.
البته شیخ مفید میگوید من روایتی ندیدهام که ایشان را سم داده باشند و اساساً در نگاه شیخ مفید فقط شهادت سه امام نخست و امام کاظم(ع) قطعی است و شهادت امام رضا(ع) را هم قطعی میداند اما بزرگان دیگر شیعه روایاتی میآورند که بر شهادت امام جواد(ع) با خواندن سم دلالت دارد، «تفسیر عیاشی» که قبل از دوران شیخ مفید است ماجرای مسمومیت را بیان میکند. علامه مجلسی هم میگوید گرچه روایات شهادت امام جواد(ع) متواتر نیستند اما سن کم ایشان و شرایط سیاسی آن زمان، درستی روایاتی را که در شهادت ایشان نقل شده است، تأیید میکند. یکی از روایات بیان میکند که امّ فضل به تحریک برادرش و یا به دستور عمویش معتصم، امام جواد(ع) را مسموم و ایشان را به شهادت رساند، دست آخر نیز به دربار خلافت عباسی بازگشت و تا پایان عمر در همان دستگاه به زندگی پرداخت.
گفتوگو از مجتبی اصغری
انتهای پیام