به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگذاری ایکنا، در ادامه سلسله گزارشهای «در محضر علماء» این بار به بیان روزانههای زندگی و فعالیتهای عالم مجاهد، آیتالله سید علی مقدم قوچانی پرداختهایم.
سید علی مقدم قوچانی، فرزند حاج سید غلام حسین، فرزند سید ذبیحالله فرزند سید رحیم، فرزند سید بابا، فرزند سید رحمن، فرزند سید جعفر متولی آستان مقدس امامزاده ابراهیم فرزند بلافصل حضرت امام رضا(ع) است سلسله نسب اینجانب تقریبا با 30 واسطه به امام زینالعابدین(ع) میرسد به این ترتیب امام زینالعابدین(ع)، حسین اصغر که در سال 157 قمری در مدینه طیبه به رحمت خدا واصل شد و در قبرستان بقیع مدینه مدفون گردید. عبیدالله اعرج، سید جعفر حجت و سید حسین که کنیهاش اباعبدالله بوده است و از مدینه به بلخ مسافرت نموده و در آن دیار مدفون است.
تاریخ تولد و ورود به حوزه علمیه
تاریخ تولد اینجانب در سال 1313 شمسی میباشد؛ در سال 1328 شمسی وارد حوزه علمیه قوچان شدم و کتاب جامعالمقدمات را در مدت یک سال و چند ماه از محضر استاد بزرگوارم مرحوم علی قدوسی قوچانی(ره) استفاده نمودم و به اتمام رساندم و در سال 1329 شمسی وارد حوزه علمیه مشهد مقدس رضوی شدم و کتابهای سیوطی، مغنیاللبیب، مطول تفتازانی و معالمالاصول را از محضر استاد بزرگ ادبیات حوزه علمیه مشهد مقدس مرحوم محمد تقی ادیب نیشابوری و کتاب حاشیه ملاعبدالله یزدی را از محضر استاد بزرگوارم حضرت آیتالله آهنیان قوچانی استفاده کردم؛ کتاب شرح لمعه شهیدن را از درس استاد بزرگ آن زمان در مشهد مقدس رضوی مرحوم میرزا احمد مدرس یزدی بهرهمند شدم.
هجرت به ارض اقدس علوی نجفاشرف
در اواخر سال 1334 شمسی به اتفاق دوست ارجمندم حجتالاسلام عباس سپهری قوچانی وارد حوزه علمیه نجف اشرف شدیم و در مدرسه وسطی مرحوم آخوند خراسانی سکونت اختیار کردیم.
در مدت چهار سال سکونت در نجف اشرف ارض اقدس علوی کتابهای رسائل و مکاسب شیخ انصاری و جلدین کفایة الاصول آخوند خراسانی را از محضر پر فیض عالم ربانی معلم بزرگ علم اخلاق عملی شهید محراب مرحوم سید اسدالله مدنی(ره) استفاده نمودم،«ثلاثة لیس لها نهایة؛ رسائلٌ، مکاسبٌ، کفایة» و شبهای جمعه نیز در درس اخلاق آن استاد بزرگوار شرکت میکردم.
مسافرت به قم و ادامه تحصیل
در اواخر سال 1338 شمسی به شهر مذهبی قم وارد شدم و در خیابان صفائیه (خیابان شهداء) منزلی خریداری کردم (البته به کمک پدرم) و مدت 10 سال در قم اقامت داشتم و از درس مرحوم آیتالله بروجردی استفاده کردم؛ از سال 1339 شمسی تا سال 1343 سال تبعید شدن حضرت امام خمینی(ره) به ترکیه از درس خارج فقه(مکاسب محرمه) و خارج اصول امام بهرهمند شدم؛ حضرت امام صبحها و بعدازظهرها درس داشتند درس فقه(مکاسب) و درس بیع میدادند؛ ساعت یازده قبل از ظهر و یک ساعت هم قبل از غروب امام در بیرونی تشریف میآوردند تا مردم سؤالاتشان را بپرسند.
پس از تبعید امام(ره) به ترکیه تا سال 1348 شمسی از درس خارج فقه مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی(ره) و درس خارج اصول مرحوم آیتالله العظمی اراکی بهرهمند شدم. و در همان مدت سکونت در قم کتاب منظومه مرحوم سبزواری قسمت فلسفه آن را در مدت دو سال از کلاس درس حضرت آیتالله العظمی جعفر سبحانی مرجع عالیقدر تشیع(دامت برکاته) استفاده کردم در دوران طلبگی هم به تدریس اشتغال داشتم که بحمدالله تاکنون ادامه دارد.
در اواخر سال 1347 شمسی برخلاف میل باطنی در تهران اقامت گزیدم، چون به تحصیل علاقه زیادی داشتم در اوایل ورود به تهران در مسجدی به نام مسجد علوی واقع در خیابان پیروزی، خیابان شهید داودآبادی مشغول اقامه جماعت شدم که تاکنون مدت چهل سال تمام است که در این مسجد مشغول انجام وظیفه هستم.
و چون آن زمان جوان بودم علاوه بر منبر رفتن، در مسجد نیز بحث تفسیری محتصری داشتم. خصوصا صبحهای جمعه در منزل شخصی خودم کلاس آموزش قرآن و حدیث برای نونهالان برقرار بود که چون زمان حکومت ستم شاهی بود برقراری این جلسات مشکلات زیادی داشت ولی این جلسه بحمدالله بسیار مفید بود. از شاگردان این کلاس حدوداً پنجاه نفر در دوران جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند که از جمله آنان فرزندم سید مصطفی مقدم بود که در تاریخ 13 اردیبهشت سال 1365 شمسی در جبهه فکه به فیض شهادت نائل آمد، امیدواریم خداوند همه این شهدا را با شهدای کربلا محشورشان فرماید.
در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) چند سالی را در سیاسی عقیدتی تسلیحات جمهوری اسلامی ایران واقع در میدان شهداء خدمت میکردم و سپس به دعوت بعضی از دوستان در ابتدای تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی مدتی در آنجا به تدریس اشتغال داشتم و اخیرا مدتی است که بنا به دعوت مؤسس و ریاست محترم حوزه علمیه نبیاکرم حضرت آیتالله ضیاءالدین نجفی(دامت افاضاته) در خدمت این حوزه هستم.
ارتباط نزدیک با فرزند بزرگ امام خمینی(ره)
با مرحوم حاج آقا مصطفی، فرزند بزرگوار امام خمینی(ره) از نزدیک در ارتباط بودیم و به خدمت ایشان میرفتیم و رساله برای تبلیغ از ایشان میگرفتیم امام اصرار نداشت رسالهاش توزیع شود ولی شاگردان امام مشتاق بودند که رساله امام توزیع شود و از سال 41 که قیام امام شروع شد اعلامیه پخش میکردیم.
در سفری با خانواده از قم حرکت کردیم به سوی مشهد 50 تا اعلامیه همراه ما بود جاسازی کرده بودیم که گرفتار مأموران دولتی نشویم مشهد چند روزی بودیم بعد رفتیم قوچان مشکل ما اینجا شروع شد در بین راه مشهد و قوچان ماشینها را بررسی میکردند مخصوصا اگر یک طلبه و روحانی بود بیشتر سختگیری میکردند خلاصه با دعا و ثنا اعلامیه را از اینجا رد کردیم.
معمولا این موقع هرکس از قم به شهرستان کوچکی میآمد تا چند روز به آن شخص حساسیت نشان میدادند؛ چند روزی ما این اعلامیهها را مخفی نگه داشتیم وقتی دید و بازدیدها تمام شد فکر کردیم اعلامیهها را چه طور تقسیم کنیم؛ مستقیم دست افراد بدهیم یک نفر را بگیرند قضیه لو میرود و به سراغ ما میآیند.
تصمیم این شد روزی به طور ناشناس که با رفقا هم تماس نداشتیم اعلامیه را همراه خودم بردم دو تا مسجد جامع در قوچان هست به نام مسجد یساولباشی و دیگری مسجد عوضیه، اعلامیه را قبل از نماز تقسیم کردم تا مردم مرا نبینند قسمتی از اعلامیهها در جا مهری مسجد عوضیه و قسمت دیگر اعلامیه را در جا مهری مسجد یساولباشی گذاشتم چون نمازگزارانی که به مسجد میآیند؛ اول سراغ جا مهری میروند تا مهربرای نماز بردارند به همین سبب چشمشان به اعلامیه میافتد؛ بدین وسیله اعلامیهها را تقسیم کردیم کسی هم متوجه نشد؛ در بازار به دوستان قدیمی که سر میزدیم شاهد بودیم که مردم از اعلامیهها سخن میگفتند که آیتالله خمینی اعلامیهای برعلیه شاه گفته است در اعلامیه شاه را نصیحت کرد که اگر به سخنان علماء گوش ندهید بیرونتان میکنیم. ما نمیگفتیم که ما اعلامیه را آوردیم و پخش کردیم خودمان را به بی اطلاعی(لفافه) میزدیم.
صفت بارز امام خمینی(ره)
امام اخلاص عجیبی داشت طالب شهرت و مقام نبود؛ امام منزلشان پشت بیمارستان فاطمی بود کوچه یخچال قاضی، این زمان به این نام معروف بود شاید الان اسم شهیدی شده باشد منزل ما هم نزدیک امام بود.
ساعت درس امام ساعت 8 بود؛ در کلاس درس امام شرکت میکردیم. و با دوستم مرحوم سید عباس موسوی در نجف و قم هم بحث بودم؛ حجتالاسلام والمسلمین حسن صانعی همیشه همراه امام بود. ما گاهی اوقات پشت سر امام راه میرفتیم امام وقتی میدید چند نفر پشت سرش راه میرفتند میگفت: برید جلو راضی نبود تعدادی پشت سرشان راه بیفتند این حاکی از اخلاص امام بود.
یکی دیگر از اخلاص امام این بود که حاضر نبود رساله چاپ کند؛ امام هر چه داشتند از قرآن گرفته بودند در وصیت نامه امام حدیث متواتری بین شیعه و سنی است که خیلی جالب است «انی تارکم فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی و ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا و انهما لن یفترقا حتی علی یردا علی الحوض» پیرو قرآن و اهلبیت بودند در روایتی در احوالات بعضی از علماء ظاهرا شیخ بهایی دیدم که ایشان مدتی در مصر بودند و در این زمان تقیه میکردند یعنی تظاهر به شیعه و سنی بودن نمیکردند گاهی با علماء به بحث میپرداختند؛ از جمله مباحثی را که با علماء الازهر (اهلسنت) در آن زمان داشته است سؤال میکند که پیغمبر فرموده « إنی تارکم فیکم الثقلین» من درمیان شما، قرآن و عترت را گذاشتهام اهلسنت براساس چه عدلی میگویند « حذفنا کتابالله» اگر « حذفنا کتابالله» باشد پس چرا پیغمبر هر دو را فرموده است.
سؤال دوم اگر بنا باشد که قرآن اختلاف بین جامعه اسلامی را حل بکند ما و شما قرآن را قبول داریم چرا در نماز خواندن، وضو گرفتن اختلاف داریم. سؤال سوم پیغمبر اکرم فرموده « مَثَلُ أهلِ بَیتی فیکُم کمَثَلِ سَفینَةِ نُوحٍ؛ مَن رَکِبَها نَجا، و مَن تَخَلّفَ عَنها هَلَکَ( غرق)» شیخ بهایی از آن عالم سنی سؤال میکند اگر در یک مسئلهای اختلاف فتوا بین امام صادق(ع) که اهلبیت(ع) است و یکی از ائمه شما، باشد ما باید سراغ کدام یکی برویم آنها در جواب میمانند پس امام تعبد خاصی به پیروی از قرآن و اهلبیت داشت.
تقارن ولادت امام خمینی(ره) با حضرت زهرا(س)
ولادت حضرت امام در 20 جمادیالثانی سال 1320قمری بود هم زمان با شبی که ولادت حضرت زهرا(س) به دنیا آمد تقارن پیدا کرده ولادت امام با ولادت مادرشان حضرت زهرا(س) که در کتاب نقش روحانیت در اسلام ابیات کاملی به مناسبت همین تقارن ولادت آوردم.
با هم مصادف است دو میلاد باشکوه زین اتفاق، غرق نشاط است روزگار
میلاد عصمت حق و میلاد روح حق یعنی خمینی آیت عظمای کردگار
از این خجسته مادر و فرزند راد او دنیا و دین و داد بود غرق افتخار
شعری که خواندنش در زمان پهلوی ممنوع بود
در زمان تبعیدی امام در سال 41 شعری بود که در مجالس ممنوع بود خوانده شود اگر این شعر را میخواندیم ساواکیها به سراغمان میآمدند؛ قبل از اینکه شعر را بخوانم اجمالا توضیحی باید بدهم ؛ ما سه تا بتشکن داریم همه امامها و پیامبران بتشکن بودند؛ این سه بتشکن شهرت خاصی داشتند. ما در مجالس خصوصی این شعر را میخواندیم.
جهان شده ز وجود سه بت شکن آگاه / کزین سه در سه زمان جلوه کرد وجه الله
یکی ظهور به بابل نمود و بت بشکست/ که نام او به جهان خوانده شد خلیل الله
دوم کسی که حرم پاک کرد از بتها/ فراز دوش نبی بود علی ولی الله
سوم کسی که قیامش بدین زمان افتاد/ ز نسل موسی جعفر خمینی روح الله
ما هفتهای یک روز به مدرسه مروی میرفتیم و دوستانی که از نجف میآمدند اعلامیه از ایشان میگرفتیم و حال امام را هم میپرسیدیم و اعلامیه را تنها در خانه میخواندیم؛ در سال 56 در مسجد بین دو نماز که مملو از جمعیت بود؛ سخنرانیهای امام را در لفافه بین مردم میرساندهایم بدون اینکه اعلامیه را در دستمان بگیریم اگه اعلامیه را در دستمان میدیدند دستگیرمان میکردند؛ بعد از این سخنرانی، فردا آن روز مأمورین ساواک در منزل ما آمدند برنامه ساوک هم یا دوسال تبعید یا شش ماه زندان بود.
سیره اخلاقی امام خمینی(ره)
آیتالله سید علی مقدم قوچانی، شاگرد حضرت امام خمینی(ره) در پایان به سیره اخلاقی امام خمینی(ره) اشاره کرد و گفت: امام در قم درس اخلاق داشت؛ بزرگان قم در درس امام شرکت میکردند. سه نفر به نام معلم اخلاق معروف بودند آیات اعظام شیخ عباس تهرانی، مرحوم حسین فاطمی و حضرت امام که درس اخلاق امام از شهرت خاصی برخوردار بود به خاطر تواضع خاصی که امام داشتند.
علیرضا برومند