واکاوی معنای زندگی از گذرگاه تأمل در ایماژها
کد خبر: 3855240
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۳۹۸ - ۱۸:۳۷
مصطفی ملکیان تبیین کرد:

واکاوی معنای زندگی از گذرگاه تأمل در ایماژها

گروه اندیشه ــ پژوهشگر فلسفه ضمن اشاره به اینکه معنا داشتن زندگی برآمده از این پیش‌فرض است که زندگی، متنی است که باید فهم شود، تصریح کرد: وقتی از ایماژهای زندگی بحث می‌شود، بحث از معناهایی است که از متن زندگی فهم شده است.

به گزارش ایکنا؛ نشست «معنای زندگی» با سخنرانی مصطفی ملکیان روز گذشته، 14 آبان‌ماه در بیمارستان روزبه برگزار شد.

پژوهشگر فلسفه در این نشست اظهار کرد: موضوع بحث معنای زندگی است. من در درس‌های فراوان درباره معنای زندگی از سه جهت گفت‌وگو کردم و گفتم وقتی گفته می‌شود معنای زندگی چیست، در واقع سه سؤال مختلف پرسیده شده است. گاهی گفته می‌شود معنای زندگی چیست، یعنی ارزش زندگی چیست. آیا زندگی به زیستنش می‌ارزد یا نه؟ اگر می‌ارزد به چه بیانی می‌ارزد که ما زندگی کنیم. بنابراین گاهی معنای زندگی یعنی ارزش زندگی. اینکه زندگی کردن کاری است که به انجام دادنش می‌ارزد. معنای دوم «معنای زندگی» هدف زندگی است. یعنی در زندگی باید چه هدفی داشت. وقتی می‌گوییم زندگی برای کسی معنا ندارد یعنی زندگی بی‌هدف است. گاهی هم مقصود از معنای زندگی، کارکرد زندگی است. یعنی من از آمد و رفتم چه اثری در جهان باقی می‌گذارم و چه کارکردی بر آمد و رفت من مترتب می‌شود.

وی افزود: من درباره هر سه معنا بحث‌های مختلف داشتم. من نمی‌خواهم امروز آن مباحث را تکرار کنم؛ بلکه می‌خواهم از منظری دیگر به معنای زندگی نگاه کنم و نگاه کردن به معنای زندگی از طریق ایماژهای زندگی است. اگر ما ایماژهای زندگی را در نظر بگیرم چگونه از طریق ایماژهای زندگی معنایی برای زندگی خودمان متصور شدیم. وقتی گفته می‌شود معنای زندگی، در واقع یک پیش‌فرض وجود دارد و آن اینکه گویا زندگی یک متن است که معنا دارد؛ چون فقط متون معنا دارند. میز متن نیست، چون فقط خودش را به من نشان می‌دهد و غیر از خودش چیز دیگری به من نشان نمی‌دهد. از این نظر چون میز فقط خودش را به من نشان می‌دهد لذا متن نیست. اگر چیزی باشد که علاوه بر خودش، دیگری را هم به من نشان بدهد آن متن است.

پژوهشگر فلسفه تصریح کرد: چیزهایی که فقط خودنمون هستند غیردالّ نامیده می‌شوند، یعنی دلالت بر چیزی ندارند؛ اما چیزهایی که علاوه بر اینکه خودنمون هستند، غیرنمون هم هستند دالّ نامیده می‌شود؛ چون علاوه بر اینکه خودشان را نشان می‌دهند مرا به غیر خودشان دلالت و راهنمایی می‌کنند. به دالّ‌ها متن گفته می‌شود. هر دالی متن است. ما به غیردال‌ها معرفت پیدا می‌کنیم، ولی به دال‌ها فهم پیدا می‌کنیم. مثلا من به میز معرفت پیدا می‌کنم ولی نسبت به نوشته فهم پیدا می‌کنم. هم معرفت و هم فهم می‌توانند درست باشند و می‌توانند نادرست باشند. هم ممکن است در جهت کسب معرفت به خطا بیفتم و هم در جهت کسب فهم به خطا بیفتم. بنابراین هم برای رسیدن به معرفت درست باید قواعدی را اجرا کرد و هم برای رسیدن به فهم درست باید قواعدی را اجرا کرد.

وی تأکید کرد: علمی که می‌گوید قواعد صحیح برای کسب معرفت چیست، معرفت‌شناسی است. علمی که می‌گوید قواعد صحیح برای کسب فهم چیست، هرمنوتیک است. بنابراین ما یک دانش داریم که می‌گوید اگر می‌خواهید معرفتتان درست باشد باید به چه قواعدی ملتزم باشید. یک دانشی هم داریم به نام هرمنوتیک که می‌گوید اگر می‌خواهید فهمتان از متن درست باشد باید چه قواعدی را رعایت کنید.

ملکیان یادآور شد: پنج چیز قطعاً متن به حساب می‌آید: یکی گفته‌های هر کسی متن است. یکی نوشته‌هاست که ما آنها را فهم می‌کنیم. یکی هم علائم و نشانه‌های قراردادی است؛ مثل تابلوهای راهنمایی و رانندگی. ایما و اشاره‌ها هم متن هستند. زبان بدن هم متن است؛ مثلا طرز نگاه من به شما بیان می‌کند که من عاشق شما هستم یا اینکه از شما متنفر هستم. در خصوص متن بودن این پنج مورد اجماع وجود دارد.

وی در ادامه گفت: آیا غیر این پنج مورد، چیزهای دیگری هم وجود دارد که متن باشند که از طریق آنها به امور دیگری پی ببریم؟ چیزهای دیگری نیز وجود دارد که متن بودن یا نبودن آنها محل بحث است و نسبت به متن بودنشان اجماع وجود ندارد. یکی از چیزهایی که متن بودن یا متن نبودن آن محل بحث است زندگی است. آیا زندگی هم یک متن است؟ آیا ما زندگی را فهم می‌کنیم؟ کسانی که درباره معنای زندگی بحث می‌کنند، پیش‌فرضشان این است که زندگی یک متن است و فقط خودش را به من نشان نمی‌دهد و مرا به چیز دیگری دلالت می‌کند.

مصطفی ملکیان در ادامه اظهار کرد: بحث بر سر این است که اگر شما تصوری از زندگی پیدا کردید، معمولاً به این تصوری که از معنای زندگی پیدا کردید، ایماژ زندگی گفته می‌شود. وقتی از ایماژهای زندگی بحث می‌شود، بحث از معناهایی است که از متن زندگی فهم شده است. اینها چگونه زندگی را خلاصه می‌کنند؟ من یک مثال می‌زنم. شما به این شعر توجه کنید:

عالم چو یکی حباب آن هم چه حباب

نی بر سر آب، بلکه بر روی سراب

آن هم چه سرابی که ببینند به خواب

و آن خواب چه خواب، خواب بدمست خراب

از نظر شاعر زندگی حبابی است که به روی سرابی که یک انسان بدمست خراب در خواب ببیند. از نظر این شخص زندگی یک فریب به تمام معناست.

انتهای پیام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
رضا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳۹۸/۰۹/۱۴ - ۱۲:۴۱
0
1
پس کو ادامه اش؟
captcha