«یكی از درگیریهای اصلی ذهنیمان این است كه در تئوری خوب بلدیم چطور باید رفتار كنیم؛ اما پای عمل در زندگی روزمره كه به میان میآید، به چیزی كه میدانیم، مقید نیستیم.
در نظر، میدانیم كه نباید زیاد بخوریم، باید مهربان باشیم، باید شبها زود بخوابیم، باید حواسمان باشد فرصتهایمان را از دست ندهیم، باید از دیگران دستگیری كنیم و یادمان باشد شكرگزار باشیم. و بااینحال در عمل، باورهای عاقلانهمان آشكارا آنقدر توان ندارند که ما را به عمل وادارند. دانشمان درعینحال كه در درونمان حک شده است، فایدهای برایمان ندارد.
یونانیان باستان نسبت به این پدیده فوقالعاده هوشیار بودند و نامی بسیار پرطنین به آن دادند: آكراسیا، كه معمولاً به «ضعف اراده» ترجمه میشود. ازنظر آنها آكراسیا باعث این تمایل تأسفبار میشود كه با وجودی که میدانیم چه باید بكنیم، طبق بهترین اصول ذهنیمان رفتار نمیكنیم.
برای آكراسیا دو راهحل عمده در دو حوزه دور از ذهن وجود دارد: هنر و آیینها.
غایت واقعی هنر (كه هم شامل رمان، فیلم و ترانه میشود، هم عكاسی، نقاشی، طراحی و معماری) این است كه به مجموعهای از ایدههایمان كه برایمان از همه مهمترند — و درعینحال در شرایط زندگی روزمره بیش از همه در معرض خطرند — درخششی حسی و هیجانی بدهد. هنر قرار نیست ما را صرفاً با جریانی از ایدههای جدید آشنا كند یا ما را به چالش با ایدههای جدید وادارد؛ بلكه باید به ایدههای خوبی كه فعلاً داریم شكلی جذاب ببخشد — آنقدر كه آن ایدهها بتوانند بیدرنگ بر رفتارمان اثر بگذارند. برای مثال، بهصورت نظری به مهربانی و همدلی باور داریم؛ یك ترانۀ سرورآمیز باید این باور را وارد عملمان كند. فضیلت بخشندگی در ذهن و ضمیرمان هست، منتها یك رمان باید این بخشندگی را عملاً در ما بیدار كند. هنر باید كمكمان كند احساس و سپس بر اساس واقعیتهایی كه میدانیم عمل كنیم.
آیینها دومین دفاع ما در برابر آكراسیا هستند. منظور از آیین، تكرارِ ساختارمند و اغلب بسیار جذاب یا زیباییشناسانۀ یك اندیشه یا عمل است تا آن را بیدرنگ قانعكننده سازد و تبدیل به عادت كند. آیینها ناقض این فکرند که برای یادگرفتن چیزی، یکبار آموزش کافی است؛ چنین فکری توهمی خوشبینانه است که مشخصۀ حتمیِ نظام جدید آموزشی است. برای اینکه بپذیریم اندیشهای درست است، یکبار آموزش شاید کافی باشد، اما اینقدر کافی نیست که ما را برای عمل به آن اندیشۀ درست مجاب کند. انگار مغز ما نشتی دارد و وقتی تحت هر نوع فشار قرار بگیرد، بلافاصله به الگوهای مرسوم اندیشه و احساس بازمیگردد. ازاینرو آیینها عضلات شناختی ما را تمرین میدهند و در دفتر یادداشتمان قرارهایی را ثبت میكنند تا یادمان نرود با مهمترین ایدههایمان تجدید دیدار كنیم.
فرهنگ رایج ما معمولاً آیینها را شکل منسوخی از تجاوز به آزادی فردی تلقی میکند، آن را فرمانی مستبدانه میشمرد كه افكارمان را در زمانهایی مشخص به جهتهایی مشخص هدایت میکند. اما مدافعانِ آیین نظری دیگر دارند: آیینها از ما نمیخواهند به چیزی كه قبول نداریم فكر كنیم؛ آنها ما را باظرافت به باورهای قلبی همیشگیمان بازمیگردانند و بهاینترتیب توسط یك نیروی جمعی، به نسخهای وفادارتر و قابلاعتمادتر از خود بازمیگردیم.
عظیمترین نهادهای انسانی كه تلاش كردهاند به مشكل آكراسیا بپردازند، ادیان بودهاند. ادیان خواستهاند كاری جدیتر از ترویج صرف افكار انتزاعی انجام دهند؛ خواستهاند مردم را وادارند طبق آن افكار رفتار كنند که چیزی کاملاً متفاوت است. ادیان نخواستند صرفاً فكر كنیم که مهربانی یا گذشت خوب است (كه معمولاً خودمان از قبل اینطور فكر میكنیم)؛ از ما خواستهاند بیشتر روزهای سال مهربان و باگذشت باشیم و این به ابداع انبوهی از مكانیسمهای نبوغآمیز برای جنباندن اراده انجامید. برای همین است كه در بیشتر نقاط جهان زیباترین آثار هنری و ساختمانها، فریبندهترین موسیقیها و تأثیرگذارترین و تكاندهندهترین آیینها همگی دینی بودهاند. دین ماشینی است غولپیكر برای مقابله با مشكل آكراسیا. برای همین است كه دنیای بیشتر غیردینی الآن با مسئلهای بغرنج مواجه است. شكلِ بدِ فرایند غیردینیسازی، خرافات مذهبی را با تدبیرهای ضد آكراسیای مذهب از یك قماش میداند و در كنار ایدههای ماوراءالطبیعی ادیان درباره ایمان، نگرشهای عاقلانهترشان را در مورد نقشهای انگیزشی هنر و آیینها هم رد میكند.
شكل هوشمندانهتر فرایند مذکور میان دین بهعنوان مجموعهای از ادعاهای نظری درباره خدا و زندگی پس از مرگ (از یک طرف)، و جاهطلبی همیشه موجهمان برای رشد زندگی اجتماعی و روانی از طریق مبارزه با ضعف ارادۀ وحشتناکمان (از طرف دیگر)، تفاوتی فاحش قائل میشود. چالش دنیای غیردینی امروز این است كه روایت خودش را از هنر و آیینهای هدفمند ایجاد كند تا از این طریق بتوانیم همیشه به تعهدهای واقعیمان پایبند بمانیم و شاید از این پس افزون بر اعتقاد به رفتارهای خردمندانه، هرروز كمی بیشتر از این بخت برخوردار باشیم كه خرد در زندگیمان نقش ایفا كند.»
انتهای پیام