به گزارش ایکنا؛ آیتالله مهدی هادوی تهرانی، 29 فروردینماه در ادامه تفسیر سوره مبارکه رعد به آیه دوم «اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ ﴿۲﴾» اشاره کرد و گفت: اولین فراز آیه مطلبی است که در جاهای دیگر به این شکل گفته نشده است؛ البته اصل مطلب مکرراً در قرآن آمده که خداوند آسمان و زمین را آفرید؛ در اینجا فرموده آسمانها را بلند گرداند، بدون هیچ ستونی؛ درباره ضمیر در «تَرَوْنَهَا»؛ گفته شده که هم میتواند به «عَمَدٍ» و هم میتواند به «السَّمَاوَاتِ» بازگشت داشته باشد. اگر ضمیر به سماوات برگردد، معنای آن این است که خدا کسی است که آسمانها را بدون ستون برافراشت؛ اما اگر ضمیر به «عَمَدٍ» برگردد، یعنی خدا آسمانها را برافراشت، بدون ستونی که شما بتوانید با چشم سر ببینید؛ یعنی ستون هست، ولی شما نمیبینید.
وی افزود: به نظر بنده اینکه ضمیر به سماوات برگردد، هم از نظر ادبی و هم محتوا خلاف ظاهر است و اینکه برخی میگویند هر دو یکسان است، درست نیست؛ ضمن اینکه ضمیر به کلمه نزدیکتر باز میگردد و اگر بخواهد به آسمان برگردد، نیازمند قرینه است؛ پس ضمیر به «عَمَدٍ» بر میگردد.
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه زمانی که قرآن نازل شد، معتقد بودند افلاک مانند پوستههای پیاز و ستارگان مانند نقاط نورانی در افلاک میخ شدهاند، افزود: این تصورات با تصورات امروز از آسمان قابل مقایسه نیست؛ منجمان و فیزیکدانان امروزی این ستون را همان جاذبه میدانند، البته یک تصویر سنتی از جاذبه هست که به تصورات نیوتن و ماجرای افتادن سیب از درخت باز میگردد؛ یعنی هرقدر جرم جسمی بیشتر باشد، جاذبه آن هم بیشتر است ولی مفهوم جاذبه توسعه بیشتری یافته است. ضمن اینکه امروز تصور ما از آسمان و کهکشانهای آن خیلی متفاوت است؛ امروز کهکشانهایی را میبینیم که میلیونها سال قبل از بین رفته است.
آیتالله هادوی تهرانی بیان کرد: این عظمتی که امروز از آسمان درک میکنیم، در گذشته نبوده و البته این همه که میبینیم بخش اندکی از عالم ماده هست و مابقی عالم تاریک است که فقط میدانیم وجود دارد؛ پس اینکه در آیه اول بر حقانیت قرآن تأکید کرد، زیرا مقدمه بر این است که اینها حق هست، ولی هر کسی به راحتی آن را نمیپذیرد. خدا در قرآن میگوید انسان عادی با فهم متعارف خود باید با نگاه به پدیدههای طبیعی پیرامون خود نه تنها به اصل وجود خدا، بلکه به صفات کمالی خدا هم باور پیدا کند.
وی اضافه کرد: اگر انسان با دانش عادی خود باید این باور را داشته باشد، یک دانشمند علوم تجربی به طریق اولی باید چنین باوری را داشته باشد.
وی در ادامه «استوی علی العرش» را مورد اشاره قرار داد و گفت: عرفا و فلاسفه سخنانی در این باره گفتهاند؛ ابن عربی عرش را «القلب المحمدی» معنا کرده و آورده استوی علی العرش تجلی تام خدا با جمیع صفاتش در قلب نبی اعظم است؛ این تفاسیر عرفانی به جای خود و ما آن را تخطئه نمیکنیم، ولی استوا بر عرش، نشانی از حاکمیت و سلطه الهی و مفهومی کنایی است.
آیتالله هادوی تهرانی ادامه داد: البته تصور ما از قدرت خدا در عالم در حد فهم ما هست؛ تصور ما این است که غلبه خدا بیرون از چیزی است که از بیرون بر آن شیء اعمال میشود، مانند اعمال قدرتی که از سوی خودمان بر چیزها وجود دارد؛ در حالی که ما و همه عالم به منزله شعاع نور او هستیم؛ همه از او هستیم و او بر همه عالم مسلط است و «لا حول و لا قوة الا بالله».
استاد تفسیر حوزه علمیه با اشاره به تصور از خدا در مفاهیم مسیحی که نگاهی انسانواره است، تصریح کرد: در الهیات مسیحی خدا انسانی است که خیلی از ما بزرگتر و قویتر است و گوش و چشمی بزرگتر از ما دارد؛ در نقاشیهای مسیحی مخصوصاً در نقاشی خلقت انسان، میکلآنژ خدا را در هیبت یک پیرمرد نقاشی کرده است و همین تصورات سبب شد تا اگر عیسی پدری به معنای طبیعی نداشته است، پس عیسی خود خداست که کالبد بشری دارد. لذا مسیحیت به سمت این اعتقاد رفتند و بحث تثلیث را مطرح کردند.
رئیس مؤسسه رواق حکمت اظهار کرد: ادامه آیه به تسخیر خورشید و ماه اشاره دارد؛ خدا خورشید و ماه را مسخر انسان قرار داد؛ امروز دانش نشان داده که ماه مانند غباری در میان کهکشانها است، در حالی که ما تصور خیلی بزرگی از ماه داریم؛ اشاره خدا به ماه و خورشید برای این نیست که اینها عظمت خیلی زیادی دارند، بلکه به خاطر آن است که در نزد ما بزرگ هستند و البته اینها هم اجل معینی دارند و ابدی نیستند و تمام این عالم ماده مهلت و پایانی دارند.
آیتالله هادوی تهرانی تصریح کرد: در ادامه فرمود که خدا امور را تدبیر و آیات را تفصیل میدهد؛ خدا نمیخواهد سخن از فیزیک و نجوم بگوید، بلکه همه این سخنان را مطرح کرد که ما به لقای خدا، یقین و ایمان بیاوریم. البته این لقاء، دیدن خدا نیست، بلکه توجه بیشتر به عالم غیرماده و ماوراء است.
استاد حوزه علمیه گفت: همه زندگی بر محور یک کلمه است و آن اینکه بدانیم همه امور در دست خداست و تا این باور را نداشته باشیم، به جایی نمیرسیم؛ وظیفه ما فقط بندگی است و اگر به این بندگی تن دهیم، همه کارهای ما بر عهده خدا خواهد بود و او وکیل متقین است وگرنه یک دنیا راهی را میرود که وقتی مرد مصداق «الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا» خواهد شد؛ خواهد دید همه اینها سراب و خوابی بیشتر نبوده است.
انتهای پیام