کد خبر: 1519229
تاریخ انتشار : ۲۳ دی ۱۳۸۵ - ۱۵:۴۶

نگاهی به «قلب» در قرآن

قلب عضوی در بدن است كه تنظيم‌كننده و جريان‌دهنده خون است و در سينه قرار دارد اما قرآن امور متفاوتی را به قلب نسبت داده است به‌طوری كه نقش آن از فعل و انفعالاتی مادی و ظاهری فراتر رفته و تمامی گستره روح و روان انسان را در بر می‌گيرد، گويی تنظيم‌كننده ظاهر و باطن و ساختمان مادی و جوهره غيرمادی انسان است.

به گزارش خبرنگار افتخاری خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، قلب در زبان قرآن پيش از آنكه اسم عضو مشخصی در بدن باشد به نقطه‌ی كانونی و مركز اصلی دگرگونی‌ها در روان انسان اشاره دارد، يعنی به آن نقطه ‌كانونی و مركزی وجود انسان گفته می‌شود كه همه‌ی دگرگونی‌ها و نو به نو شدن‌های وجودی انسان از آن سرچشمه می‌گيرد.
شايد به همين مناسبت در قرآن از جايگاه و محل استقرار قلب با عنوان «صدر» ياد شده است؛ وازه‌های مركبی مانند «شرح صدر» يا «ضيق صدر» كه در قرآن آمده هركدام به نحوی نشان‌ دهنده‌ی ميدان عمل قلب است.
اما چرا درك حقايق در قرآن به قلب نسبت داده شده است؟ در حالی‌كه می‌دانيم قلب مركز ادراكات نيست بلكه تلمبه ای است برای گردش خون در بدن.
در پاسخ به اين سؤوال می‌توان گفت كه قلب در قرآن به معانی گوناگون آمده است كه از جمله آن‌ها می‌توان به آيات و معانی زير اشاره كرد:
ـ به معنی عقل و درك؛ چنانكه در آيه 37 سوره «ق» می‌خوانيم « اِنَّ فی ذلِكَ لَذِكری لِمَن كانَ لَه قَلبٌ ؛ در اين مطالب تذكر و يادآوری است برای آنان‌كه نيروی عقل و درك داشته باشند.»
ـ به معنی روح و جان ، چنانكه در آيه 10 سوره «احزاب» آمده است « وَاذ زاغَتِ الاَبصارُ وَبَلَغَتِ القُلوبُ الحَناجِرَ ؛ هنگامی كه چشم‌ها از وحشت فرو مانده و جان‌ها به لب رسيده بود.»
ـ به معنی مركز عواطف ، آيه 12 سوره «انفال» مبين اين معنی است كه «سَاُلقی فی قُلوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعبَ ؛ به‌زودی در دل كافران ترس ايجاد می‌كنم.»
در وجود انسان دو مركز نيرومند به چشم می‌خورد؛
الف) مركز ادراكات كه همان مغز و دستگاه اعصاب است و لذا هنگامی كه مطلب فكری برای ما پيش می‌آيد احساس می‌كنيم با مغز خويش آن را مورد تجزيه و تحليل قرار می‌دهيم ( اگرچه مغز و سلسله اعصاب در واقع وسيله و ابزاری برای روح هستند.)
ب) مركز عواطف كه عبارت است از همان قلب صنوبری كه در بخش چپ سينه قرار دارد و مسائل عاطفی در مرحله اول روی همين مركز اثر می‌گذارد و درواقع اولين جرقه از قلب شروع می‌شود.
قرآن به لفظ‌ها و معانی مختلفی از قلب اشاره كرده است كه عبارتند از:
ـ قلب آثم؛ وقتی قلب انسان، گناهكار می‌شود( وَمَن یَكتُمها فَاِنَّه اثِمٌ قَلبُه – سوره بقره آيه 283 )
ـ قلب زائغ؛ وقتی قلب منحرف می‌شود و منشا فساد و فتنه است ( فِی قُلوبِهِم زَيغٌ فَیَتَّبِعونَ ...سوره آل عمران آيه 7)
ـ قلب سليم؛ قلب پاك از شرك، كينه، نفاق و عشق دنيا، قلبی كه جز خداوند در آن نباشد و در واقع جايگاه رحمت، سكينه و اطمينان است. ( اِلّا مَن اَتَی اللهَ بِقَلبٍ سَليمٍ – سوره شعرا آيه 89)/(اَلا بِذِكرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ – سوره رعد آيه 28)/ (هُوَالَّذی اَنزَلَ السَّكينَهَ فی قُلوبِ المُؤمِنينَ – سوره فتح آيه 4)
ـ قلب عميا؛ نفسی كه خدا و خواسته‌های خدايی را نمی‌بيند اما غيرخدا و خواسته‌های نفسانی را می‌بيند، چنين قلبی كور است. (فَاِنَّها لا تَعمَی الاَبصارُ وَ لكِن تَعمَی القُلوبُ الَّتی فِی الصُّدورِ- سوره حج آيه 46)
ـ قلب غافل؛ غفلت از حالاتی است كه موجب سقوط نفس و قلب می‌شود و عملكرد ناپسند و گناهان سبب می‌شود كه قلب از خداوند غافل و منصرف شود. (وَلا تُطِع مَن اَغفَلنا قَلبَه- سوره كهف آيه 28)
ـ قلب غفلنا؛ قلبی كه گويی در غلافی قرار بگيرد و ديگر آنچه را كه بايد ببيند و بشنود نمی‌تواند ببيند و بشنود و چنين حالتی موجب شقاوت قلب انسان می‌شود. ( وَقالوا قُلوبُنا غُلفٌ بَل لَعَنَهُمُ اللهُ بِكُفرِهِم فَقَليلاً ما یُؤمِنونَ – سوره بقره آيه 88)
ـ قلب قاسيه؛ گاهی قلب چنان می‌شود كه هيچ اندرز و عبرتی و هرچيزی كه سبب تنبيه و بيداری مؤمن می‌شود مانند مرگ، زلزله و حوادث ديگر و كلمات الهی و آيات قرآنی در آن تأثير نمی‌كند و چنين قلب را قاسی گويند، پيمان‌شكنی عامل محروميت از لطف الهی و زمينه پيدايش سنگدلی است. (فَبِما نَقضِهِم ميثاقَهُم لَعَنّاهُم وَ جَعَلنا قُلوبَهُم قاسِیَهً – سوره مائده آيه 13)
ـ قلب متقی؛ نفسی كه دارای پروا و باك باشد و در اجتناب از گناه بسيار محتاط می‌شود، در واقع بايد گفت كه تقوای درونی بايد آثار بيرونی هم داشته باشد، هركس به شعائر بی‌اعتنا باشد در حقيقت تقوای قلبی او كم است. ( ذلِكَ وَ مَن یُعَظِّم شَعائِرَ اللهِ فَاِنَّها مِن تَقَوی القُلوبِ – سوره حج آيه 32)
ـ قلب مخبت؛ حالت خاضع بودن انسان در برابر دستورات خداوند، به‌طور مثال اهل علم نبايد سنگدل و بيمار دل باشند. (وَلِیَعلَمَ الَّذينَ اوتُوا العِلمَ اَنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّكَ فَیُؤمِنوا بِه فَتُخبِتَ لَه قُلوبُهُم – سوره حج آيه 54)
ـ قلب مريض؛ وقتی قلب انسان مريض می‌شود، مرض حالتی است از گناه كه در دل پيدا می‌شود. (فی قُلوبِهِم مَرِضٌ – سوره بقره آيه 10)
ـ قلب مطبوع؛ حالت مهر و موم شدن قلب انسان كه حالت سقوط است آن‌گاه كه انسان نسبت به خداوند جری شود و مرتكب معاصی شود قلب حالتی پيدا می‌كند كه گويی بر آن مهر و موم می‌خورد و ديگر موعظه و اندرز در آن تأثير نمی‌كند، در واقع درك نكردن حقايق دينی از كيفرهای الهی است. (وَنَطبَعُ عَلی قُلوبِهِم فَهُم لایَسمَعونَ – سوره اعراف آيه 100) / ( خَتَمَ اللهُ عَلی قُلوبِهِم – سوره بقره آيه 7)
ـ قلب مهتدی؛ قلب هدايت‌يافته كه حالتی از قلب است كه در مسير عقايد و احكام الهيه به راه افتد. (ما اَصابَ مِن مُصيبَهٍ اِلّا بَاِذنِ اللهِ وَمَن یُؤمِن بِاللهِ یَهدِ قَلبَه – سوره تغابن آيه 11)
ـ قلب منيب؛ قلب و نفسی كه پيوسته رجوع به خدا داشته باشد، ترسيدن از خدا در خلوت از مهمترين حالات قلب است يعنی قلب و نفس تا آنجا خدا را شناخته كه خلوت برای او فرق ندارد و خوف‌الله در او هست. (مَن خَشِیَ الرَّحمنَ بِالغَيبِ وَ جاءَ بِقَلبٍ مُنيبٍ . سوره ق آيه 33)
حال با توجه به مواردی كه ذكر شد بايد همواره در فكر آن باشيم كه قلبی سليم، متقی، مخبت، مهتدی و منيب داشته باشيم چون كه مولايمان علی (ع) چه زيبا فرمودند كه: «قلب، كتاب ديده است» و امام صادق (ع) نيز فرمود: «جايگاه قلب در بدن انسان مانند جايگاه امام در بين مردم است.»
به هرحال انسان بايد هميشه مراقب باشد تا اگر خدای نكرده گناهی از او سر می‌زند در فاصله‌ای نزديك، آن را با آب توبه و عمل صالح بشويد تا مبادا به‌صورت رنگ ثابتی برای قلب درآيد و بر آن مهر نهد.
--------------------------------------------------
منابع:
1- قرآن كريم
2-تفسير «نمونه» آيت‌الله «مكارم شيرازی»
3-تفسير «نور» حجت‌الاسلام‌والمسلمين «محسن قرائتی»
4-«فرهنگ اصطلاحات قرآنی» تأليف «يوسف حريری»
5-«مفاهيم قرآن» اثر «مصطفی اسرار»
captcha