کد خبر: 1733140
تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۳۸۷ - ۱۶:۱۸

مروری بر تاريخچه سرزمين فلسطين

فلسطين سرزمينی عربی و اسلامی است كه در قديم كنعان نام داشت و دريای مديترانه در غرب، لبنان در شمال، سوريه و رود اردن در شرق و دريای سرخ و شبه جزيره سينا در جنوب و جنوب غربی آن قرار دارد.

فلسطين سرزمينی عربی و اسلامی است كه در قديم كنعان نام داشت، حدود 27024 كيلومتر مربع مساحت دارد كه دريای مديترانه در غرب، لبنان در شمال، سوريه و رود اردن در شرق و دريای سرخ و شبه جزيره سينا در جنوب و جنوب غربی آن قرار دارد.
فلسطين سرزمينی حاصل‌خيز و دارای آب‌و‌هوای معتدل است. اين منطقه محل ظهور پيامبران بزرگی چون عيسی(ع)، موسی(ع) و محل عبور و زندگانی حضرت ابراهيم(ع) بوده است. اين سرزمين از نظر موقعيت سوق‌الجيشی بسيار حساس و پراهميت است و به مثابه پلی است كه كشورهای عربی، اسلامی آسيا را به آفريقا متصل می‌كند.
اين موقعيت ويژه جغرافيايی فلسطين را در طول تاريخ گذرگاه و نقطه تمركز بسياری از كشورها و تمدنهای پياپی تبديل كرده بود تا اين‌كه همراه با ساير سرزمين‌های عربی به كشوری با هويتی اسلامی و عربی تبديل شد. شهر بيت‌المقدس قديم بر فراز يك تپه بنا شده و از مكان‌های مهم فلسطين است. كوه صهيون و كوه زيتون از شرق و غرب آن‌را احاطه كرده‌اند. پ
كنعانيان نخستين اقوامی بودند كه از شبه جزيره عربستان به فلسطين آمدند و در اين سرزمين سكونت گزيدند. آنان در فلسطين با آموريان و فلسطينيان در هم آميختند و از سال 2500 ق.م فرمانروايی ايجاد كردند كه 15 قرن ادامه داشت. تاريخ فلسطين با نام انبيا(ع) آغاز می‌شود. نام حضرت يعقوب(ع)، اسرائيل بود. بنی‌اسرائيل فرزندان يعقوب بودند و حدود سيزده قرن قبل از ميلاد اقتدار داشتند. در هنگام حكومت فرعون بر مصر و پيش از ظهور موسی(ع) جمعيت اسرائيليان زياد شد.
430 سال پس از ورود يعقوب(ع) به مصر، حضرت موسی(ع) قوم بنی‌اسرائيل را از سرزمين مصر به مقصد سرزمين موعود به حركت درآورد. پيمودن اين مسافت چهل سال طول كشيد. حضرت موسی در اين دوران طولانی از هدايت قوم فروگذار نكرد، اما بنی‌اسرائيل بارها دست به طغيان و تجاوز زدند. پس از حضرت موسی(ع)، يوشع(ع) جانشين وی شد و بنی‌اسرائيل را از اردن عبور داد تا اين‌كه اين قوم به شهرهای جديد رسيدند و دست به غارت و كشتار اهالی زدند، اما قوم فلسطين در مقابل آنان مقاومت كرد و سرانجام بنی‌اسرائيل را مغلوب ساخت، ليكن پس از جنگ‌های فراوان، مجددا بنی‌اسرائيل قدرت گرفتند و بر شهرها مسلط شدند.
در حدود 1000 ق.م حضرت داوود(ع) توانست اورشليم را از دست فلسطينيان خارج كند و بيت‌المقدس يا خانه خدا را در آن‌جا بنا كند. اين بنا توسط حضرت سليمان(ع) تكميل شد. حضرت سليمان(ع)، چهل سال سلطنت كرد و آرامش را به قدس بازگرداند، اما پس از او دوباره ظلم و غارت بنی‌اسرائيل آغاز شد. حدود 730 ق.م شالمانصر (شلمنصر) به اسرائيل تاخت و عده‌ای از آنان را اسير كرد و به جای آن‌ها بابليان را اسكان داد.
در سال 586 ق.م در زمان بخت‌النصر، كشور يهود مورد حمله آشوريان قرار گرفت كه منجر به انحطاط و اسارت بنی‌اسرائيل شد. سرانجام كوروش پادشاه ايران، بابل را تسخير كرد و يهوديان را آزاد ساخت و به فلسطين و اورشليم بازگرداند. آسايش اورشليم تا پايان سلطنت داريوش سوم ادامه داشت تا اين‌كه اسكندر مقدونی در حدود 323 ق.م به ايران، مصر، سوريه، فينيقيه و فلسطين حمله كرد و ويرانی و قتل و غارت فراوانی به بار آورد. پس از اسكندر، جانشينان او بر فلسطين مسلط شدند. از سال 63 ق.م دوره تسلط روميان آغاز شد كه پس از جنگ‌های فراوان به ارمنستان و قسمتی از آسيا و آفريقا، سپس سوريه و فلسطين حمله بردند. دوازده هزار يهودی را كشتند و ديوارهای شهر را ويران ساختند. در چنان شرايطی، ظهور مسيح اميد و آرزوی يهوديان بود تا آنان را نجات بخشد، اما روحانيون يهود به او حسادت می‌ورزيدند و می‌خواستند او را از ميان بردارند و سرانجام به فتوای شورای يهود و جوسازی‌های آنان، حضرت عيسی(ع) توسط حكمران رومی سرزمين يهودا به اعدام محكوم شد.
در سال 70 م تيتوس فرزند امپراطور روم با هشتاد هزار سرباز، اورشليم را محاصره كرد و پس از چند ماه مقاومت يهوديان، سرانجام روميان فاتح شدند و قوم يهود دوباره آواره شد. در زمان خسرو پادشاه ساسانی ايران امپراطوری روم را شكست داده و با راهنمايی يهوديانی كه با ايران همكاری می‌كردند اورشليم‌ (فلسطين) را فتح كردند، اما پس از مرگ خسرو پرويز اين سرزمين دوباره به دست مسيحيان افتاد. در زمان خليفه اول مسلمين(ابوبكر)، سپاهی روانه سوريه و فلسطين شد كه با درگذشت او در زمان خليفه دوم، عمر، سوريه و بيت‌المقدس به دست مسلمين افتاد و روميان در آن‌جا شكست خوردند.
اهالی شهر مقاومت زيادی كردند، اما طولانی شدن محاصره و مشكل غذا آنان را مجبور به تسليم كرد و قرارداد صلحی منعقد شد و از آن سال يعنی 15ه.ق فلسطين در دست مسلمانان افتاد. از سال 1095م، با تهاجم اروپائيان عليه مسلمانان جنگ‌های صليبی آغاز شد كه حدود دو قرن ادامه يافت، اگرچه اين جنگ علت‌های گوناگونی داشت، اما مورخان يكی از علل آن‌را مسأله فلسطين و شهر بيت‌المقدس و خراج‌گزار بودن مسيحيان اين شهر به مسلمانان ذكر می‌كنند.
صليبيون پس از نبردی سخت و محاصره طولانی بيت‌المقدس وارد شهر شده و دست به قتل عام زدند و همه چيز را به‌عنوان غنيمت غارت كردند. بدين‌سان مسيحيان 90 سال بر فلسطين حكومت كردند. در مراحل پايانی جنگ دوم صليبی (1149-1147م) مطابق با 544-542 ه.ق صلاح‌الدين ايوبی صليبيون را تار و مار كرد و بيت‌المقدس را باز پس گرفت و آن‌ها را از سوريه و مصر و ساير مناطق بيرون راند. پس از هفتمين جنگ صليبی و مرگ آخرين پادشاه سلسله ايوبی، مماليك حدود سه قرن زمام امور را در دست گرفته و بيت‌المقدس را نيز در اختيار داشتند و با سپاه مغول جنگيدند و آن‌ها را شكست دادند و بازماندگان صليبی‌‌ها را در عكا نابود كردند.
از سوی ديگر سلسله عثمانی با جنگ‌های طولانی و فتوحات عثمانيان غازی در نبرد با مغولان و يونانيان، پايه‌گذاری شد. در زمان سلطان محمد فاتح در سال 1453م. شهر قسطنطنيه كه مهم‌ترين مركز اقتدار صليبيون و پايتخت روم شرقی بود فتح شد و به مدت 500 سال به پايتخت امپراطوری عثمانی تبديل شد. اواخر قرن نوزدهم شورش‌هايی در فلسطين به وجود آمد. انگلستان در اين سال‌ها مدافع عثمانی بود، ناگهان تغيير روش داد و در برابر عثمانی قرار گرفت و از شورشيان حمايت كرد. از جمله «حسين، امير مكه» را كه نماينده عثمانی در حجاز و مردی جاه‌طلب بود تحريك كرد و با حمايت انگليس از عثمانی جدا شود.
در چنين شرايطی عده‌ای از يهوديان، انديشه ملت واحد يهود را مطرح كردند و برای تشكيل كشوری مستقل دست به اقداماتی زدند كه كار آن‌ها مورد تشويق و حمايت دولت انگليس قرار گرفت. اين عده با گرفتن كمك‌های مالی از يهوديان ثروتمند، برای پيشبرد مقاصد خود حزبی تشكيل دادند و نام صهيون را بر خود نهادند. در سال 1916 قرارداد «سايكس ـ پيكو» ميان روسيه، فرانسه و انگليس به امضا رسيد تا به موجب آن سرزمين‌های تجزيه شده از عثمانی را ميان خويش تقسيم كنند، اما انگليس كه چندی بعد آن پيمان را مغاير با سلطه خود بر كانال سوئز ديد در سال 1917 با استفاده از ضعف روسيه و انقلابی كه در آن كشور به وقوع پيوست، از پيمان سرباز زد و فلسطين را تحت قيموميت خويش در‌آورد.
صهيونيست‌ها در اوايل قرن بيستم با استفاده از سلطه انگليس بر فلسطين، راه‌حل تشكيل يك كشور يهودی را در برابر ضديت با يهوديان جهان و آزار آنان مطرح كردند. انگلستان در اين زمان برای تداوم سلطه خود به پايگاهی در اين منطقه نياز داشت. در جريان جنگ جهانی اول صهيونيست‌ها از انگليس و امريكا خواستند در صورتی‌كه دولت عثمانی متحد آلمان، شكست بخورد، پس از خاتمه جنگ فلسطين تبديل به مملكت يهود شود. كوشش صهيونيست‌ها نتيجه بخشيد و توانستند نظر «لرد بالفور» وزير خارجه انگليس را جلب كنند.
سرانجام در آوريل 1920 متفقين و جامعه ملل، قيموميت فلسطين را رسما به دولت انگلستان واگذار كردند و آن‌را مؤظف كردند با تأسيس كانون ملی يهود، برای اجرای اعلاميه بالفور كمك كند. با واگذاری حكومت از سوی انگليس به يك يهودی، مهاجرت و انتقال يهوديان به فلسطين شروع شد. اين امر موجب شورش و مخالفت اعراب شد. در اين هنگام ساير اعراب كه دچار تفرقه بودند جز در شعار كمك ديگری به فلسطينی‌ها نمی‌كردند.
اعراب فلسطينی و مسيحيان اختلافات خويش را كنار گذاشتند و در برابر يهوديان صهيونيست متحد شدند. در تابستان 1929 نخستين برخورد خونين ميان فلسطينی‌ها و صهيونيست‌های مهاجر درگرفت. در اين درگيری صهيونيست‌ها و سربازان انگليسی با آتش گشودن بر روی فلسطينی‌‌ها حدود 351 تن را شهيد و عده‌ای را مجروح و دستگير كردند. در اواخر دهه 1920 تا 1936 قيام مسلحانه شيخ عزالدين قسام به وقوع پيوست، اما وی يارانش به شهادت رسيدند.
در سال 1937 عبدالقادر حسينی رهبری مبارزات را در دست گرفت، اما او نيز پس از نبردهای زيادی عليه سلطه‌گران انگليسی صهيونيست‌ها همراه با يارانش به شهادت رسيد. در سال 1944 حسن سلامه فرماندهی جنگ با نيروهای مشترك صهيونيستی، انگليسی را برعهده گرفت، ولی او نيز به شهادت رسيد. از دهه 40 قمری، مساله فلسطين به يك مساله عربی تبديل شد و در رأس مسائل بين‌المللی قرار گرفت.
در طول جنگ جهانی دوم آرامش نسبی بر فلسطين حكم‌فرما بود. انگليس در 14 مه 1948 به قيموميت خود خاتمه داد و نيروهايش را از فلسطين خارج كرد. در همان روز شورای ملی يهود در تل‌آويو تشكيل شد و در ساعت 4 بعد‌از ظهر روز جمعه 14/5/1948 موجوديت دولت اسرائيل توسط «ديويد بن گورين» با اجتماعی در موزه تل‌آويو اعلام شد. وی ضمن سخنانش گفت: «ما در اين‌جا می‌گوييم كه با پايان گرفتن حكومت قيموميت در نيمه شب 14-15 مه 1948 در انتظار برپايی دستگاه‌های دولتی طبق قانون اساسی هستيم كه توسط شورای قانون اساسی در زمان مناسبی كه آن‌را حداكثر اول اكتبر 1948 تعيين كرده بود ـ تدوين خواهد شد.»
چند دقيقه پس از اعلام تشكيل اسرائيل، «ترومن» رئيس‌جمهور وقت امريكا دولت جديد اسرائيل را به رسميت شناخت. انگليسی‌ها نيز هنگام خروج از فلسطين، تجهيزات خويش را در اختيار صهيونيست‌ها قرار دادند. پس از اعلام تشكيل رژيم صهيونيستی، يهوديان غاصب شروع به تصرف شهرها و روستاها و بيرون راندن فلسطينی‌ها از خانه و كاشانه‌شان كردند. آن‌ها هنگامی‌كه با مقاومت مردم فلسطين روبه رو شدند جناياتی مانند كشتار روستای «دير ياسين» و «كفر قاسم» را در آوريل 1948 به‌راه انداختند. اين كشتار وحشيانه موجب گسترش وحشت و فرار فلسطينی‌ها از خانه و كاشانه‌شان شد.
نتيجه مستقيم اشغال فلسطين و برپايی دولت اسرائيل در اين سرزمين منجر به آن شد كه ملت تاريخی فلسطين تقريبا به ملتی آواره و پناهنده تبديل شود و در اردوگاه‌ها پراكنده در ديگر كشورهای عربی زندگی فقرآلود و آكنده از بيماری بگذرانند.
پس از اعلام موجوديت رژيم اشغالگر قدس و توسط بن گوريون، اولين جنگی كه اين رژيم عليه فلسطين و كشورهای عربی منطقه به راه انداخت به جنگ 1948 معروف است. در طی اين جنگ صهيونيست‌ها 78 درصد كل خاك فلسطين را به اشغال خود در‌آوردند. در اثر اين جنگ نخستين مرحله آوارگی بزرگ مسلمانان فلسطين به‌وقوع پيوست. طی آن حدود يك ميليون فلسطينی از مجموع يك ميليون و نهصد هزار فلسطينی در آن زمان آواره شدند. حدود 200000 تن از مسلمانان فلسطين به نوار غزه مهاجرت كردند و 496000 تن به اردن و 100000 تن به لبنان و 85000 تن به سوريه و 20000 تن به مصر و عراق كوچ كردند. پس از جنگ 1948، رژيم اشغالگر قدس از سويی با اجرای سياست خشونت و توسعه‌طلبی و دست زدن به اقداماتی نظير تخريب منازل و آتش زدن مزارع سعی و تلاش می‌كرد تا باقی‌مانده اعراب منطقه را مجبور به فرار از خانه‌هايشان كند و از سوی ديگر شرايط و تسهيلات لازم را برای ادامه انتقال يهوديان سراسر جهان به فلسطين فراهم می‌كرد.
در مه 1949 اسرائيل به عضويت سازمان ملل متحد درآمد. در پی تحكيم سلطه رژيم صهيونيستی بر فلسطين اشغالی به تدريج گروه‌ها و سازمان‌های مبارزه فلسطينی اعلام موجوديت كردند. در 28 مه 1964 كنگره فلسطين در شهر قدس تشكيل شد و تأسيس «سازمان آزادی‌بخش فلسطين» را اعلام كرد. در پی آن نيز ارتش آزادی‌بخش فلسطين تشكيل شد و مبارزات فلسطينيان شكل جديدی به خود گرفت.
جنگ 1967 از سوی رژيم صهيونيستی در حالی شروع شد كه كشورهای عربی خود را از قبل برای نبردی بزرگ با دشمن آماده كرده بودند. نيروهای نظامی كشورهای عربی به طرف مرزهای اسرائيل در حركت بودند. راديوهای اين كشورها نيز دائم مارش نظامی پخش می كرد و پيروزی‌های اعراب را به ياد می‌آورد. مصر و سوريه با هم اعلام همبستگی كردند. نيروهای پاسدار صلح نيز از مناطق مرزی در نوار غزه عقب‌نشينی كردند.
در 15 ماه مه، مجموع اين شرايط از جنگی درخشان و موفقيت‌آميز برای اعراب حكايت داشت. جوانان شهر بيت‌المقدس تحقق رؤيای تصرف خاك آبا و اجدای خود را قريب‌الوقوع می‌پنداشتند، اما در 5 ژوئن قبل از اين‌كه اعراب هرگونه اقدامی انجام دهند با حمله غافلگيرانه تانك‌های رژيم صهيونيستی روبرو شدند. چهره اين شهر دگرگون شد و حالت جنگی به خود گرفت. پس از مدت كمی نيز به اشغال نيروهای صهيونيستی درآمد. سپس ستون تانك‌های اسرائيلی راهشان را به سوی جنوب و مرزهای مصر بازكردند و به جلو پيش رفتند.
در آن روز رژيم صهيونيستی همزمان با حملات زمينی خود، از طريق هوا نيز به فرودگاه‌های كشورهای مصر، اردن، سوريه حمله هوايی غافلگيرانه كرد. اين جنگ كه از زمين و هوا اغاز شده بود، مدت 6 روز طول كشيد و به جنگ شش‌روزه اعراب و اسرائيل مشهور شد. اسرائيل در طی اين جنگ، كرانه غربی رود اردن و نوار غزه و بلندی‌های جولان در سوريه و صحرای سينا در مصر را اشغال كرد. سازمان ملل متحد طی قطعنامه‌ای اسرائيل را به عقب‌نشينی از سرزمين‌های اشغالی دعوت كرد، اما اسرائيل خودداری ورزيد.
پس از آن رژيم صهيونيستی شهر بيت‌المقدس را كه تحت حاكميت اردن بود و شهر بيت‌ الحم و 27 روستای عربی ديگر را طبق مصوبه‌ا‌ی كه صادر كرد ضميمه خاك خود كرد. يكی از رويدادهای تلخی كه قبلا اشاره شد الحاق بيت‌المقدس به قلمرو رژيم صهيونيستی بود. اين مسأله توجه جهانيان را به خود معطوف كرد. اهميت و قداست اين منطقه به حدی بود كه زمانی باعث پيدايش جنگ‌های صليبی شد. مسأله حفظ و حراست اين مكان شريف توسط مسلمانان از قرن‌های پيش مسجل شده است و ملل يهودی و مسيحی در اين مورد اطمينان داشتند كه مسلمانان در حفظ و نگهداری اماكن مقدس آن كوتاهی نمی‌كنند، اما جنگ شش‌روزه كه باعث اشغال بيت‌المقدس توسط رژيم صهيونيستی شد اين نگرانی را به وجود آورد كه ممكن است توجه و دلسوزی لازم برای حفظ آن صورت نگيرد.
اسرائيل شرط عقب‌نشينی خود از مناطق اشغالی را بعد از گذشت سال‌ها از جنگ شش‌روزه و تأكيد سازمان ملل، به رسميت شناختن اين رژيم از سوی اعراب عنوان كرد و بارها اعلام كرد كه تا زمانی كه كليه كشورهای عربی اين رژيم را به رسميت نشناسند و با او پيمان صلح برقرار نكنند از سرزمين‌های اشغالی بيرون نمی رود. پس از جنگ شش روزه در ژوئن 1967 كه موجب تحقير و شكست اعراب شد، سازمان‌های مقاومت فلسطينی كه در اردوگاه‌هايی در اردن، سوريه و لبنان آموزش ديده بودند بر شدت عمليات خود عليه اسرائيل افزودند و شهر «كرامه» كه در 25 كيلومتری غرب امان (پايتخت اردن) در دره اردن واقع شده است مركز نيروهای مبارزه فلسطينی شد، زيرا اين شهر عده‌ای از آوارگان فلسطينی را در خود جای داده بود، در اثر جنگ ژوئن 1967، كرامه در 4 كيلومتری خط جديد آتش‌بس صهيونيست‌ها و در تيررس آن‌ها قرار گرفت و جمعيت فلسطينی ساكن كرامه از 25000 تن به دو برابر افزايش يافت.
به همين لحاظ جنبش فتح با توجه به نزديكی كرامه به مواضع صهيونيست‌ها آن‌جا را پايگاه خود قرار داد. وزير دفاع وقت رژيم صهيونيستی نيز اعلام كرد كرامه به پايگاه اساسی مقاومت فلسطين تبديل شده است. در پی آن با يورش نيروهای زمينی و زرهی اسرائيل به شهر كرامه نبرد سختی ميان آن‌ها و انقلابيون فلسطينی در گرفت. طی جنگ تن به تن با 300 چريك فلسطينی عده زيادی از صهيونيست‌ها كشته شده و سربازان اسرائيلی ناچار به عقب‌نشينی شدند. اين مقاومت كه به نبرد كرامه مشهور شد راه و رمز جديدی را برای پيروزی ملت فلسطين به ارمغان آورد و از آن پس عده زيادی داوطلب پيوستن به جنبش فتح شدند.
جنگ 1973 در اكتبر 1973 ارتش مصر به طور ناگهانی و با شعار الله اكبر از كانال سوئز گذشت و با شكستن خط دفاعی « بارلو» كه در آن زمان به عنوان خط دفاعی تسخيرناپذير معروف بود با حمايت نيروی هوای به صحرای سينا و داخل خاك اسرائيل هجوم برد. از طرف شرق نيز به طور همزمان نيروی هوايی سوريه تهاجم عليه اسرائيل را آغاز كرد. در روزهای اول جنگ ده‌ها هواپيمای اسرائيلی نابود شد و هزاران اسرائيلی كشته و يا اسير شدند و بر افسانه شكست ناپذيری آن خط بطلان كشيده شد، اما با حمايت سريع نظامی امريكا و غرب در روزهای بعد وضع جنگ تغيير كرد و در حالی كه ديگر كشورهای عربی از كمك به مصر و سوريه دريغ ورزيدند.
ارتش اسرائيل با هلی برد نيروهايش توانست در غرب كانال سوئز منطقه محدودی را به تصرف خويش درآورد. سرانجام در كيلومتر 601 قاهره گفت و گو برای پايان دادن به جنگ اغاز شد و با انعقاد قرارداد صلح جنگ پايان يافت. سازمان ملل متحد نيز در سال 1974 سازمان آزادی بخش فلسطين را به‌عنوان تنها نماينده ملت فلسطين به رسميت شناخت.
بعد از پايان يافتن اين جنگ ظاهرا رهبران كشورهای عربی فكر مبارزه با رژيم اشغالگر قدس را از سر بيرون كرده و به صلح با آن رژيم به صورت يك مسأله اصلی روی آوردند. آن‌ها در پی شكست‌های پی در پی ـ در مراحل مختلف ـ فكر مذاكره با دشمن و خط سازش با امريكا و اسرائيل را در پيش گرفتند و در نهايت پذيرش موجوديت آن‌را جايگزين انديشه به دريا ريختن صهيونيست‌ها كردند.
سردمدار اين جريان و طرز تفكر، «انور سادات» رئيس‌جمهور مصر بود كه با كنار گذاشتن اسلحه به مذاكره و صلح با رژيم صهيونيستی تن داد و در سال 1975 قرارداد سينا را با اسرائيل امضا كرد. سپس در سال 1977 به فلسطين اشغالی سفر كرد و «مناخيم بگين» دشمن سرسخت و هميشگی فلسطينيان و مسلمانان را در آغوش گرفت. متعاقب آن سفرهای ديگر از جانب دو طرف انجام گرفت و مقدمات انعقاد يك قرارداد صلح ميان مصر و اسرائيل فراهم شد و بالاخره در سال 1978 در محل كمپ ديويد، ميان سادات و مناخيم بگين نخست‌وزير اسرائيل در حضور «جيمی كارتر» رئيس‌جمهور وقت امريكا پيمان صلحی امضا شد كه به پيمان «كمپ ديويد» معروف شد.
در حالی‌كه باور كردن انعقاد اين پيمان برای جهان اسلام بسيار مشكل بود جنگ و خصومت ميان دو دشمن قديمی يعنی اعراب به رهبری مصر و رژيم اشغالگر قدس به پايان رسيد و رژيم مصر موجوديت رژيم صهيونيستی را به رسميت شناخت. اين واقعه در آستانه پيروزی انقلاب اسلامی ايران روی داد موجب ايجاد شكاف بين جهان عرب شد. با پيروزی انقلاب اسلامی ايران در سال 1979م، به رهبری امام خمينی(ره)، اسلام وارد صحنه مبارزاتی مردم فلسطين شد.
هرچند كه فلسطينيان پيش از انقلاب ايران مسلمان بودند، اما عاملی كه آن‌ها را به‌هم پيوند می‌داد «عربيت» بود و اسلام در درجه دوم قرار داشت. پس از پيروزی انقلاب اسلامی ايران، اسلام عاملی مؤثر و قوی برای اتحاد و پيروزی مبارزان مسلمان فلسطين شد. با شروع دهه هشتاد و به دنبال تاثيرپذيری فلسطينيهای مستقر در لبنان، از انقلاب اسلامی ايران و تشديد فعاليت نظامی خود عليه نيروهای اسرائيلی در مناطق اشغالی، رژيم صهيونيستی در ششم ژوئن 1982 به قصد نابودی مقاومت فلسطين حمله گسترده‌ای را از طريق زمين، هوا، دريا به لبنان آغاز كرد.
اين تهاجم منجر به بيرون رفتن نيروهای مقاومت فلسطين از جنوب لبنان و بيروت شد، اما چند سالی نگذشت كه با شكل‌گيری مقاومت اسلامی در لبنان و عمليات نظامی آن عليه مراكز نظامی و امنيتی اسرائيل، رژيم صهيونيستی مجبور به عقب‌نشينی از بعضی مناطق اشغالی خود در مناطق جبل و جنوب لبنان شد و مردم فلسطين ضمن تأثيرپذيری از انقلاب اسلامی ايران در منطقه و مقاومت اسلامی در لبنان، درصدد برآمدند تا حركت جديدی را در داخل سرزمين های فلسطين اغاز كنند.
در آوريل 1987 كنفرانس سران عرب در عمان برگزار شد، اما هيچ‌گونه موضعی در زمينه مبارزه عليه رژيم صهيونيستی اتخاذ نكرد و صرفا تمام توجه آن به جنگ ايران و عراق معطوف شد. مردم فلسطين كه طی سال‌های 1967 تا 1982 تجارب تلخی را پشتسر گذاشته و راه‌های گوناگون سازمان‌های فلسطينی و دولت‌های عربی را آزموده و شكست طرح‌های سياسی را به چشم ديده بودند و سال‌ها انتظار می‌كشيدند كشورهای عربی (اعراب) آن‌ها را از آوارگی نجات بخشند.
با توجه به اختلاف‌ها و انشعاب‌ها بين گروه‌ها و احزاب فلسطينی و با مشاهده بی‌توجهی رژيم‌های عربی به اوضاع فلاكت بار فلسطينی‌ها دريافتند كه شعارهای انقلابی رهبران سياسی فلسطين و دولت‌های عربی محتوای خود را از دست داده و طی اين مدت هيچ نشانه اميدی از نابودی رژيم صهيونيستی و يا حداقل كم شدن حاكميت آن در فلسطين پيدا نشده است، لذا از دولت‌های عربی و گروه‌های فلسطينی قطع اميد كردند.
اين عوامل و رويدادهای چند زمينه‌ای شد تا شور و شوق انقلاب و گرايش به اسلام در مردم فلسطين احيا شود و جنبش‌های سياسی ـ مذهبی، مردمی جايگزين احزاب و سازمان‌های سياسی ـ ملی و غيرمذهبی در سرزمين‌های اشغالی شود و روند جديدی از قيام و مبارزه با اسرائيل توسط ساكنين سرزمين‌های اشغالی در پاييز 1987 آغاز شد كه انتفاضه يا «انقلاب مساجد» نام گرفت. وقوع انتفاضه روزنه اميدی برای فلسطينيان آواره به وجود آورد و اهداف و آثاری را در پی داشت و موجب شد تا اسرائيل از تداوم انتفاضه احساس خطر و ترس كند.
با آن‌كه رژيم صهيونيستی از سال 1948 تاكنون در برابر همه قطع‌نامه‌ها و طرح‌های سازمان ملل متحد، كه حقوق و امتيازات محدودی برای فلسطينيان قائل می‌شد ايستادگی می‌كرد و از پذيرش قطع‌نامه‌های 242 و 338 شورای امنيت خودداری می‌ورزيد، ولی سرانجام وحشت آن و امريكا از انتفاضه آنان را مجبور كرد به مذاكره با ساف تن دهند. از سوی ديگر جناح سازشكار فلسطينی نيز با اين تصور كه برای چانه زدن در مذاكرات با اسرائيل و گرفتن امتياز از آن انتفاضه برگ برنده‌ای در دست آن‌ها است زمزمه مذاكره با اسرائيل را مطرح كردند.
رژيم صهيونيستی نيز در كنار مذاكره چند‌جانبه خود با اعراب، گفت‌وگوهای پنهانی را با رهبران ساف شروع كرد و پس از ده دور گفت‌و‌گوی مستقيم اعراب و رژيم صهيونيستی در فرايند صلح خاورميانه، سرانجام سازش رهبران فلسطينی و تسليم آن‌ها در برابر خواسته‌های اسرائيل، با طرح غزه ـ اريحا (در توافقنامه ساف ـ اسرائيل ) وارد مرحله نوينی شد و از 2121 آبان‌ماه 1371 مذاكرت سری دو جانبه ساف و اسرائيل شروع شد. در 19 شهريورماه 1372 ياسر عرفات با عنوان رئيس سازمان آزادی‌بخش فلسطين طی نامه‌ای به «اسحاق رابين» نخست‌وزير وقت رژيم صهيونيستی موجوديت اسرائيل را به رسميت شناخت و تعهد ساف را به پای‌بندی به اعلاميه اصول كلی (توافقنامه) و نيز قطع‌نامه‌های شماره 242 و 338 شورای امنيت (كه وجود رژيم اشغالگر قدس را به رسميت شناخته و خواستار بازگشت به مرزهای آن به مناطق پيش از 1968 شده‌اند) اعلام كرد و آن‌بخش از مفاد منشور فلسطين را كه منكر حق وجود اسرائيل است، ملغی اعلام كرد.
اسحاق رابين نيز متقابلا در همان تاريخ طی نامه‌ای سازمان آزادی‌بخش فلسطين را به‌عنوان نماينده مردم فلسطين به رسميت شناخت و موافقت خود را با آغاز مذاكره با ساف اعلام كرد. سرانجام ياسر عرفات رهبر ساف در تاريخ 22 شهريور ماه 1372 در واشنگتن در حضور «بيل كلينتون» رئيس‌جمهور امريكا و تعدادی از شخصيت‌های سياسی جهان با قلم خود بر نام فلسطين خط كشيد و متن قراردادی را امضا كرد كه به طرح «غزه ـ اريحا» معروف شد.
عرفات و رابين طی مذاكراتی پيش‌نويس 17 ماده‌ای توافق را امضا كردند كه در آن يك حكومت خودمختار فلسطينی در كرانه غربی و نوار غزه پيش‌بينی شد. اين توافق هر‌چند در ظاهر نوعی عقب‌نشينی محدود اسرائيل از مواضع قبلی آن به شمار می‌رفت، ولی با اهداف بلند مبارزه ملت مسلمان فلسطين فاصله زيادی داشت، زيرا هدف آمريكا و رژيم صهيونيستی از اين توافق صرفا ايجاد شكاف ميان فلسطينيان و خاموش كردن شعله‌های آتش انتفاضه به دست جناح فلسطينی سازشكار بود، اما با هوشياری نيروهای انقلابی فلسطينی در سرزمين‌های اشغالی از اين حربه نيز موثر واقع نشد و انتفاضه فلسطين هرچه قوی‌تر به راه خود ادامه داد تا اين‌كه آتش آن هنگام ديدار «آريل شارون» رئيس حزب ليكود اسرائيل از مسجدالاقصی در تاريخ 28 سپتامبر 2000 بار ديگر شعله‌ور شد و شكل جديدی به خود گرفت كه به انتفاضه الاقصی معروف شد.
منابع: دانشنامه فلسطين/مجيد صفا تاج سرگذشت فلسطين/اكرم زعتير، ترجمه آيت‌الله اكبر هاشمی رفسنجانی.
captcha