کد خبر: 1820070
تاریخ انتشار : ۰۸ شهريور ۱۳۸۸ - ۱۸:۱۱

نگاهی به آموزش قرآن در نظام مكتب‌خانه‌‌ای

مكتب‌خانه‌ها از قديم‌الايام يكی از جايگاه‌های آموزش قرآن در ايران بوده است. محور اصلی آموزش در مكتب‌خانه‌ها آموزش قرآن بود.

در مكتب‌خانه معمولا يك پيرمرد يا يك پيرزن قرآن را از روی عم جزء (جزوه‌هايی كه حاوی جزء سی‌ام قرآن است و به اين جهت كه با سوره « عم يتسائلون » شروع می‌شود، عم جزء می‌گويند.) آموزش می‌دادند. شاگردان هر روز قرآن می‌خواندند و با تمرين و تكرار آيات به روش هجی كردن و مقابله (هم خوانی) قرآن در محضر استاد قرآن را ياد می‌گرفتند. برای مثال، عبارت « قل هوالله احد » با اين شكل هجی می‌شد: قاف پيش لام: قُل، الف زبر: اَ، عين و واو پيش: عو، ذال پيش: ذُ = قُل اَعـوذُ.
اين مكتب‌ها در منزل شخصی بوده و شاگردان در سنين مختلف و به صورت مختلط و در بعضی مكتب‌خانه‌ها به صورت جداگانه به فراگيری قرآن مشغول بودند. زيرانداز هر يك از نوآموزان متعلق به خودشان و بيش‌تر «پوست تخت» بود كه از پوست گوسفند يا بُز درست می‌شد.
شاگردان هرگز بدون وضو در مكتب حاضر نمی‌شدند و همواره قداست و پاكی مكتب را به عنوان يك مكان مقدس حفظ می‌كردند و وقتی وارد مكتب می‌شدند با گفتن سلام عليكم حضور خود را در مكتب اعلام می‌كردند و آخوند و شاگردان ديگری كه نشسته بودند جواب سلام را می‌دادند و اگر فرد بزرگتری وارد مكتب‌خانه می‌شد شاگردان به احترام او بلند می‌شدند.
هرگاه آخوند وارد مكتب می‌شد شاگردان به سرعت از جا بلند شده و درحالی كه دست راست خود را به روی سينه خود می‌گذاشتند با سلام به او ادای احترام می‌كردند و بعد از آن هر شاگردی در جای مخصوص خود می‌نشست. جای هر شاگرد بر اساس سطح سوادش مشخص می‌شد. آخوند در بالاترين مكان اتاق معمولاً روی يك تخت پوست و يا تشكچه می‌نشست و معمولاً چوب بلندی نيز در كنارش بود تا اگر شاگردی به درس توجه نداشت تذكر لازم را با حركت چوب به او بدهد.
آموزش قرآن در مكتب‌خانه سه مرحله داشت:
مرحله اوّل، يادگيری حروف الفبا: آخوند (ملا) اين حروف را به ترتيب به صورت سرمشق برای شاگردان می‌خواند تا آن‌ها با حروف آشنا شده و آنها را ياد بگيرند.
مرحله دوّم، آموزش يادگيری صداها: آخوند يا خليفه زير و زبر (مصوت‌ها) را به ترتيب روی همه حروف الفبا كه در مرحله اوّل آموزش داده شده بود قرار می‌داد و سپس از شاگردان به روش زيرمی‌پرسيد: الف و شاگردان فوراً جواب می‌دادند الف دو زبر«اٌ» و دو زير «اٍ» و....
مرحله سوّم، آموزش عبارت (هجی كردن): در اين مرحله آخوند با هجی كردن كلمات و آموزش طريقه هجی كردن، خواندن را برای شاگردان ساده می‌كرد. مانند الف به زِبَر اُ «بُ»، جيم دال زِبَر جد «ابجد». پس از اين كه شاگردان می‌توانستند كلمات را به صورت روان بخوانند ملّا تدريس عمّ جزء را شروع می‌كرد. بچه‌هايی كه از نظر هوش و معلومات بالاتر بودند و درس‌شان را خوب ياد می‌گرفتند «خليفه» ناميده می‌شدند و از طرف ملّا مأمور آموزش درس به ديگران بودند.
وقتی كه نوآموز برخی از سوره‌ها را ياد می‌گرفت بايد برای ملای خود هديه می‌داد مثل سوره حمد، قدر، الرحمن، ياسين و...كه با توجّه به توان مالی خانواده‌ها از خشكبار گرفته تا مبلغ 2 تومان پول. هر روزی كه نوآموزان هديه به آخوند خود می‌دادند بعدازظهر همان روز كلاس تعطيل می‌شد و بچه‌ها به دنبال بازی می‌رفتند هرگاه شاگردی به سوره والعاديات ( لَخَبير ) می‌رسيد بايد هفت جفت فطير «14 قرص نان» برای آخوند می‌برد و شاگردان اين فطيرها را با خواندن جملات زير تقديم آخوند می‌كردند: لخبير لخبير، هفت جفت فَطير، برای آخوند بخورد حَض كند، ما را مرخّص كند.
آخوند فطيرها را می‌گرفت و نصايح لازم را به شاگرد می‌كرد و آن روز تمام شاگردان مكتب‌خانه را آزاد و مرخص می‌كرد. زمانی كه شاگرد روخوانی قرآن را به صورت كامل ياد می‌گرفت. در اين موقع آخوند شاگرد مورد نظر را پيش می‌‌خواند و به خليفه خود می‌گفت دو انگشت كوچك دستان شاگردی كه قرآن را ياد گرفته بود با يك نخ محكم به هم ببندد. سپس آخوند می‌گفت قرآن را بياوريد و قرآن را می‌آوردند. وی صفحه سوره الرحمان را باز می‌كرد و قرآن را به همان حالت روی دستان بسته شاگرد قرار می‌داد. بعد از آن تمام شاگردان مكتب‌خانه همراه خليفه و بعضی مواقع همراه آخوند به سمت منزل شاگرد مورد نظر حركت می‌كردند. شاگردی كه قرآن را تمام كرده بود در جلو و بقيه پشت سر او حركت می‌كردند تا به منزل شاگرد برسند.
بعد از رسيدن آنها به منزل مورد نظر، پدر شاگرد را طلب می‌كردند و شاگرد در همان حالت سوره الرحمن را قرائت می‌كرد. هدف اصلی از قرائت قرآن با دستان بسته گرفتن اَنعام برای آخوند بود كه معمولاً 5 تومان پول و نيز مقداری خشكبار و يا گندم و آرد بود. پس از دريافت انعام آخوند از خليفه می‌خواست كه دستان بسته شاگرد را باز و به اصطلاح او را مرخص كند. در چنين روزهايی ديگر شاگردان نيز از طرف آخوند آزاد بودند.
در برخی مواقع والدين شاگرد مرخص شده از مكتب با قربانی كردن گوسفند، ملّا و تمام شاگردان مكتب‌خانه را به ناهار آبگوشت دعوت می‌كردند. 1
ملاها و ملاباجی‌های مكتب‌دار از روی شوق و علاقه به آموزش قرآن مشغول بودند و در ضمن نيازهای زندگی مادی خود را از درآمد كمی كه از ناحيه شاگردان به دست می‌آمد تأمين می‌كردند. اين مكتب‌ها مقدمه آموزش و ورود علاقمندان به حوزه‌های علميه می‌شد و برای ادامه تحصيل به شهرهای مختلف سفر می‌كردند.
تاورنيه ( گردشكر فرانسوی ) در سفرنامه خود می‌گويد. از طفوليت آنها را به مكتب می‌فرستند و در هر محله، چندين مكتب‌خانه دائر است و در آن جا همهمه غريبی می‌كنند، تمام به اتفاق با صوت بلند درس خود را تكرار می‌كنند. اما اطفال خانواده‌های ثروتمند به اين قسم مكاتب نمی‌روند، اوّليای آنها معلمين خصوصی می‌آورند تا اطفالشان در خانه مشغول تحصيل شوند. ( نصيری, علی اكبر, 1384)

نويسنده « رُستَمُ التَّواريخ » وضع مدارس و مكاتب دوران زنديه را چنين توصيف می‌كند: « در آن زمان اين طالب حق هفده ساله بودم و در دبستان مشغول به درس خواندن بودم و از جانب رحمت پناه، معلم قرآن و نائب و خليفه در مدرسه و مكتب بودم و تخفيفاً به قدر هفتاد نفر از اميرزادگان و وزيرزادگان و عالم‌زادگان و كدخدازادگان و حاجی‌زادگان... بنده‌وار و سرافكنده با خفض جناح و خوف و تشويش در تحت امر و نهيم بودند و با كمال وقوف متوجه درس قرآن و مشق ايشان بودم. مرحوم معلم، ده نفر از اهل مكتب را به جهت اين طالب حق عمله‌گير و دار و زدن و بستن مقرر داشت... » ( نصيری, 1384)
در نيمه قرن يازدهم در شهر اصفهان57 مدرسه موجود بوده است. در فارسنامه ناصری در 1304 قمری اسامی و شرح دوازده مكتب‌خانه در شهر شيراز آمده است.
تعداد مكاتب اين شهرهای بزرگ و مهم خود گويای نبود يا كمبود شديد مدارس در ديگر شهرستان‌ها و شهرهای كوچك است.
فقدان برنامه در مدارس تا دوره ناصری هم چنان ادامه يافت تا اين كه اوّلين مدرسه مترقی و به سبك نوين توسط ميرزا تقی‌خان اميركبير در 1268 ق دائر شد. ولی مدارس ابتدايی به همان سبك و سياق گذشته باقی ماند. سلاطين قاجاريه از آغامحمدخان و فتحعليشاه گرفته تا احمدشاه آخرين پادشاه اين دودمان به چيزی كه توجه نداشتند پيشرفت فرهنگ و معارف كشور بود.
آشنايی با تفكرات و تمدن غربی كه از جنگ‌های ايران و روس آغاز شد و با اعزام محصلان ايران به خارج از كشور و رفت و آمد خارجيان به ايران گسترش يافت نوعی دگرگونی و اصلاح‌طلبی در عقايد رجال عصر قاجار به وجود آورد و در اين بين پاره‌ای از دولت مردان كشور چون عباس ميرزا، ميرزا ابوالقاسم فراهانی، ميرزا تقی‌خان اميركبير و... به تحول در نظام آموزشی معتقد و از مشوقان تحول نظام فرهنگی و اصلاح آن در جامعه شدند.

كسروی در كتاب «تاريخ مشروطیّت» نوشته است: « در ايران مقارن نهضت آزادی‌خواهی دو نوع مدرسه وجود داشت، يكی مدارس قديمه كه در غالب شهرها وجود داشت و ديگری مكتب‌هايی كه جز طبقات ممتاز و توانگران كسی فرزند خود را برای درس خواندن به آنجا نمی‌فرستاد. در اين مكاتب با اسلوبی غلط الفبا را می‌آموخته، سپس قرآن و گلستان (سعدی)، به آنان آموزش داده می‌شد. شاگردان روی دشكچه بر زمين پهلوی هم می‌نشستند و آخوند در جای بلندتر می‌نشست و به يكايك شاگردان درس می‌داد و درس پس می‌گرفت.

وجود مشكلات فرهنگی، سياسی و اجتماعی از سويی و مشكلات آموزشی مكتب‌ها از سوی ديگر باعث شد تا نظام آموزشی مكتب‌خانه‌ای كم كم جای خود را به شيوه‌های جديدتری بدهد. مسائلی مانند:1-بی‌تفاوتی پادشاهان به وضعيت سواد و علم و فرهنگ جامعه؛ آنان معتقد بودند كه هر چقدر توده مردم، عقب‌مانده و بی‌سواد باشند، تداوم حكومت آنان از امنيت بيشتری برخوردار خواهد بود.
2- فشارهای حكومت‌های غيردينی بر حركت‌های مذهبی؛ حكومت‌ها و نظام‌ها و احزاب سياسی و غير دينی همچون نظام‌های غربی و شرقی ( كمونيستی ) همواره با آموزش مسائل مذهبی و ترويج معارف دينی مانند مساجد، هيئت‌های مذهبی، مكتب‌خانه‌ها و مدارس اسلامی، دشمنی می‌ورزيدند و تا جای ممكن با تأسيس و ادامه كار آنها مخالفت می‌كردند و از آنجا كه محور آموزش در مكتب‌خانه‌ها آموزش قرآن و احكام دينی بود همواره با تهديد و خطر تعطيلی رو به رو بود.
3- ضعف دانش معلمان مكاتب؛ بيشتر ملاهای مكتب‌خانه‌ها، ضعف علمی داشتند و سطح دانش آنان به همان اندازه بود كه رفع ضرورت می‌كرد و از نوآوری و ابتكار بهره‌ای نداشتند.
4-شيوه‌های نادرست آموزشی؛ در اغلب مكتب‌خانه‌ها از روش‌های صحيح تربيتی خبری نبود و با همان شيوه‌های قديمی و فرسوده مانند تنبيه بدنی با نوآموزان برخورد می‌شد، راهكارهای آموزشی عمدتاً غلط بودند، آن چنان كه گويا تشويق و تحسين جزء شيوه‌های تربيتی قلمداد نمی‌شد!!!
5-متون آموزشی؛ متن‌ها به جای اين كه برای فراگيری، ساده و روان باشد و جذابيت ايجاد كند، اغلب مشكل می‌آفريد و حالت دلزدگی به بار می‌آورد.
نويسنده: رضا نباتی، كارشناس ارشد قرآن دفتر تاليف كتب درسی در آموزش و پرورش
captcha