به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، تگرگ و آفتاب، ساخته رضا کریمی، روایتگر قصهای اجتماعی در بستر سالهای دفاع مقدس و دهه شصت خورشیدی است و در خلاصه داستان این فیلم آمده است: یحیی که رزمنده جوانی است و برای یک مرخصی چند روزه به خانهاش در تهران آمده، ناخواسته در موقعیتی خاص قرار میگیرد و دچار تردید میشود که در شهر بماند یا دوباره به جبهه برگردد.
رضا کریمی در این فیلم از طیفی از بازیگران شناخته شده سینما تا نابازیگرانی که برای اولینبار مقابل دوربین سینما قرار گرفتهاند، استفاده کرده است، از اصغر همت و جواد عزتی گرفته تا پریوش نظریه، مهران احمدی، سحر قریشی، پیام دهکردی، ناهید مسلمی، زهرا سعیدی، کسری عزیزا.
رضا کریمی امسال در جشنواره فیلم فجر با فیلم «تگرگ و آفتاب» حضور داشت. این کارگردان سینما اگر چه دورهای از فیلمسازی فاصله گرفت اما با ساخت چند سریال با تلویزیون مشارکت کرد.
نویسنده، کارگردان و تهیهکننده فیلم، رضا کریمی است که با مشارکت بنیاد سینمایی فارابی آن را ساخته است. این فیلم داستان جوان خوشنامی بنام یحیی است که با داشتن صفتهای مثبت در پی خیر رساندن به مردم است. او که با وصیت استاد سابقش وکیل و امین خانواده او شده، قرار است خانه به ناحق گرفته شده او را باز پس بگیرد و البته با تلاش این جوان آن وصیت عملی میشود.
در این میان یحیی دلباخته گلی، دختر حاج مرتضی مرحوم میشود و از آنجا که قیم آنهاست خود را از این وسوسه کنار کشیده و دوباره به جبهه برمیگردد و همانطور که انتظار میرود شهید میشود. این در حالی است که فیلمنانهنویس برای دادن بار ارزشی به شخصیت محوری داستان آن را زیر سایه رزمنده بودن پنهان کرده است.
مهمترین نقطه ضعف این فیلمنامه آن است که فیلمنامه ظاهرا روایتی کلاسیک دارد و سکانس آغازین فیلم که گفت وگوی یحیی با یک رزمنده جانباز نیمهبینا را به تصویر کشیده، فضایی کمدی دارد اما پس از آن ماجراها وارد فضایی ملودرام میشوند.
از سکانسهای ابتدایی فیلم که در جادههای خاکی مناطق جنگی میگذرد، تمجید و بزرگنمایی شخصیت حاج یحیی آغاز میشود و چنان تصویری از وی نشان میدهد، گویی بدون حضور او هیچ عملیاتی به سامان نمیرسد. در این میان نابازیگری که نقش حاج یحیای جوان را بازی میکند از ویژگیها و خصوصیات لازم برای ابر قهرمان بودن را برخوردار نیست.
علاوه بر این در طول فیلم تماشاگر شاهد آمد و شاهد آدمهای مختلفی است که هیچکدام از حد تیپ فراتر نرفته و کنش و واکنشهای آنها نیز به شدت کلیشهای است. از پدر و مادر و پسر خاله یحیی گرفته تاخانم جلسهای آن دختر بهیار و پسر بنگاهدار محل که کارش حملهور شدن بهسوی یحیی و سر آخر نواختن یک سیلی محکم بیخ گوش اوست.
یحیی بهعنوان شخصیت محوری قصه پس از شک و تردیدهای فراوان تصمیم میگیرد موضوع دلبستگی خود به گلی را به مادر دختر بگوید و این درست در لحظهای اتفاق میافتد که مادر دختر از او خواهش میکند تا بعنوان امین خانواده در مراسم خواستگاری دخترش شرکت کند. فردای آن روز هم او به جبهه میرود و همه چیز تمام میشود. در سکانس پایانی فیلم دو پسر بچه( فرزندان دختر حاج مرتضی) را میبینیم که در گفتوگو با یکدیگر میگویند که حاج یحیی شهید شده است.
با آنچه گفته شد قصه فیلم ساختارحساب شدهای ندارد و مناسب قاب سینما نیست. این فیلم برگرفته از داستان «داش آکل»، نوشته صادق هدایت است و شخصیت یحیی بر مبنای آن نوشته شده است. در حالی که فیلمنامهنویس تلاش فراوان کرده تا این لوطیگری و معرفت وی در حفظ امانت را در کاراکتر یک رزمنده به نمایش درآورد و این در حالی است که میتوان گفت فیلم از شخصیت رزمنده استفاده ابزاری کرده و داستانش هیچ ارتباطی با دوران دفاع مقدس ندارد و تنها صحنههای جنگ آن مربوط به مستندهایی است که ما بارها از تلویزیون دیدهایم.
از سوی دیگر باید گفت فیلمنامه این اثر با آن که ماجراهایی نیز به داستان اصلی افزوده ولی این اضافات نیز هیچ کمکی به پیشبرد داستان اصلی نکرده است، ضمن آن که نقش آفرینی بازیگران فیلم نیز به هیچوجه گیرا نیست و همین مسئله در کنار داستان ضعیف و با ساختاری کم مایه باعث میشود «تگرگ و آفتاب» به فیلمی نچسب و در برخی موارد مضحک و کاریکاتور تبدیل شود.
در پایان باید گفت امان از سیاستهای یک بام و دو هوا. درحالی که بر طبق مقررات بخش چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ و انتشار آثار هدایت به کلی ممنوع است، در بخش دیگری از این وزارتخانه، نه تنها آن قوانین اعمال نمیشود، بلکه بنیاد سینمایی فارابی در ساخت فیلمی براساس آثار نویسنده مورد نظر سرمایهگذاری نیز میکند.
*محمد عمرانی