به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، «انسان دارای زمینه فطری آشنایی با خاستگاه پاکیهاست، در کنار این، میل به کنجکاوی به صورت غریزی در وجود انسان خودنمایی میکند و حبّ ذات وسیله دیگری در جذب زمینههای سودبخش است که از ابعاد وجودی اوست که در پرتو آن به علم، قدرت، مال و فرزند و میل به جاودانگی، لذّتجویی، سعادت طلبی و کمالخواهی میاندیشد که هر یک در صورت اصلاح و کنترل در تربیت آدمی نقش فراوان دارد.
گرایش به تعالی و تکامل تا بینهایت انسان را به اوج و عروج میرساند؛ میل به عدل و داد و گریز از بیداد و ستم و رعایت مظلوم و ستمدیده و تمایل به ایثار، فداکاری و حقجویی و گذشت از جمله زمینههای نهادینه شده است در نهاد آدمی را به سوی فضیلتها و ارزشها میکشاند. علّامه طباطبایی(ره) گفته است «عقل عادّی با تدبیر خود تربیت میکند و خدای سبحان اولیای خود را با تأیید تربیت میکند».
تربیت به عهده خداست
چون انسان از آفریدههای اوست و در ملک او قرار دارد، پس پرورش او نیز چون دیگر نیازهایش به عهده با کفایت اوست، و چه نیکو کوشیده است تا در تربیت و تعلیم او بکوشد، به او علم و بیان و قرآن آموخت، اسما و حقایق را یاد داد، کرامت بخشید و جانشین خود کرد و در راستای این وظیفه خطیر به قانونگذاری (آیات وحیانی) پرداخت و آموزگاران وارستهای (پیامبران) را به عنوان الگوهای رفتاری و دعوتگران به حق را گسیل داشت و هر دو را از خطا و تحریف مصونیّت بخشید تا انسان با اعتماد و اطمینان کامل در پیروی از قانون و مربّی راه رستگاری خویش بپوید و به سرمنزل مقصود «عبد صالح شدن» نایل آید.
عوامل مؤثّر در تربیت
یکی از مبانی سترگ تربیت، تأثیرپذیری انسان و قدرت تأثیرگذاری اوست. شکّی نیست که انسان از شرایط و موقعیّتهای وراثتی، زیستی، جغرافیایی و طبیعی، خانواده، مدرسه، معلم، مربی، صاحبدل، دوست و همنشین و نیز از وسایل ارتباط جمعی و همچنین از موقعییت شغلی، صنفی واجتماعی تأثیر میپذیرد و از مجموعه این عوامل شخصیت و شاکله او ساخته و پرداخته میشود.
از سوی دیگر خود انسان بر فرد و جامعه و شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تأثیر میگذارد و موقعیّتهای فردی و اجتماعی را دگرگون میکند و حتی میتواند ملکات و سجایای ناپسند را پیراسته کند و به زیورهای اخلاقی آراسته کند. بر این اساس از دیرباز گفتهاند؛ انسان طبیعتی تربیتپذیر دارد و اگر به گونهای ساخته و پرداخته و سرشته شده بود که تربیتناپذیر میبود، بیتردید مسأله بعثت، تربیت، موعظت و هدایت و تطهیر باطن لغو و بیهوده میبود.
خداوند حکیم در قرآن کریم اساس هدایت و ارشاد، انذار، تربیت، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، هجرت و شهادت را بر پایه تأثیرپذیری و تأثیرگذاری انسان استوار کرده است. سخن گفتن از این مبنای سترگ و عظیم و آثار مترتّب بر آن و بررسی آیات ذیربط بسیار گسترده است. در سوره شمس آیت 9 و 10 آمده است «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا* وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا؛ کسی که نفس را پیراست قطعاً رستگار شد، و هرکه آلودهاش ساخت، قطعاً در باخت».
در این آیه شریفه پس از سوگندهای مکرر سخن از تزکیه نفس و آلودهسازی آن آمده، یعنی انسان موجودی است تأثیرپذیر و تأثیرگذار که میتواند خود را بسازد و میتواند با آگاهی و اختیار سعادت خود را رقم بزند.
تأثیرپذیری و تأثیرگذاری انسان به سه صورت جلوهگر میشود
انسان از شرایط و موقعیّتهای مختلف وراثتی، زیستی، جغرافیایی و از خانواده، مدرسه، معلّم و مربّی تأثیر میپذیرد و بر فرد و جامعه و شرایط اجتماعی نیز تأثیر میگذارد. تأثیرپذیری انسان از عوامل ناپیدا مثل فرشتگان و شیاطین نیز از مصادیق تأثیرپذیری انسان است، پارهای از قلوب محل نزول فرشتگان است و هرروزه هزاران فرشته به زیارت آن دلها نائل میآیند و از نزدیک صفا و بها و جمال آنها را مینگرند و در مقابل پارهای از قلوب محل رفت و شد شیاطیناند و هر روزه هزاران وسوسهی شیطانی را میپذیرند و چه بسا دلها چراگاه شیاطین بلکه منزل و مأوای آنان قرار میگیرند.
در آیه شریفه «بَلْ رَانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ(مطففین/)14؛ چنین نیست (که آیات ما افسانه باشد) بلکه بر دلهای آنان آنچه کسب میکردهاند (از گناهان) زنگار بسته است»، سخن از تأثیرپذیری ظاهر بر باطن است که با انجام اعمال و رفتارهای ظاهری، باطن انسان شکل میگیرد و شخصیّت مطلوب و یا نامطلوب پدید میآید چون برآیند اعمال ظاهری به زنگار، چرک و حجاب است، رفته رفته باطن را آلوده میکند و مجاری و روزنههای باطن را میبندد و او را کاملاً محجوب میسازد و از این رو گناهکار دیگر خدا را نمیبیند، البته در قیامت این حقیقت آشکار نمایان میشود. از این جهت پس از این آیه چنین آمده است: «کَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ؛ چنین نیست (که آنها پندارند)، بیتردید آنها در آن روز از (عنایات) پروردگارشان در حجابند.
علّامه طباطبایی(ره) در تفسیر آیه شریفه چنین نگاشته است «از این آیه سه نکته اساسی به دست میآید؛ یک. گناهان و اعمال و رفتار آدمی صور و نقوشی را در نفس ایجاد میکنند و باطن هر شخصی به اینها نقّاشی میشود. (و چه بسا همین صور به صورت رؤیا جلوه گر میشود)
دو. صورتها و نقوشی که به وسیلهی گناهان در نفس پدید میآید زنگاری در نفس پدید میآورند که دیگر نمیتواند حق را بشناسد و آن را از باطل تشخیص دهد.
سه. از این آیه به دست میآید که باطن آدمی به حسب طبع اوّلیّه و ذایتش صفا و بها و جلا دارد و این مردماناند که با گناه موجب میشوند که نفس، جمال و بهای خود را از دست بدهد.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ(مائده/105)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، به خودتان بپردازید و مراقب خود باشید. هرگاه شما هدایت یافتید آن کسی که گم راه شده است به شما زیانی نمیرساند». در این آیه شریفه سخن از این است که انسان هدایت یافته این توانایی را دارد که در برابر شرایط و موقعیّتهای ناسالم و گمراه کننده ایستادگی کند و استوار و نستوه رنگ نپذیرد، بلکه بر آن شرایط تأثیرگذار باشد و موقعیّتها را تغییر دهد و با خلّاقیّت و ابتکار به صورت فعال با عوامل گم راهی برخورد کند. نمونههای این رنگ ناپذیری و بلکه تأثیرگذاری، پیام بران، امامان، اولیای الاهی و مؤمنان راستین هستند.
عذری برای گمراهی وجود ندارد
نباید پنداشته شود که اگر کسی در خانواده ناسالم و هدایت نایافته رشد یافت عذری برای گمراهی خویش دارد، چنین نیست؛ زیرا اگر هر شخصی هدایت یافت و راه حق را پیدا کرد گم راهی پدر و مادر و برادر و خواهر و رفیق به او زیانی نمیرساند بلکه باید تلاش کند که دیگران را به راه راست هدایت کند، زیرا انسان هدایت یافته کسی است که به تمام وظایف فردی و اجتماعی خویش عمل کند که یکی از آن وظایف مهم امر به معروف و نهی از منکر است.
آیه شریفه «عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ» از غرر آیات قرآن کریم است و در مورد نفسشناسی و تربیت و تزکیه نفس و سیر تکاملی نفس و اهمیت سیر انفسی سخن گفته است. علّامه طباطبایی(ره) در مورد این آیه شریفه به تفصیل تام یعنی حدود سی و سه صفحه بحث کرده است و ما به یک نکته اشاره میکنیم که وظیفه راه یافتگان این است که راه حق را طی کنند و شرایط و موقعیّتهای گم راه کننده و شیوع و گستردگی گناه و گناه کاران آنها را متزلزل نسازد زیرا حق، حق است و هرچند پیرو نداشته باشد و باطل، باطل است هرچند پیرو زیاد داشته باشد. هم چنین نباید به توجیهات ناصواب روی آورد که شرایط زمانه با دین و دین باوری و دینداری نمیسازد.
*احمد علی افتخاری