کد خبر: 3263020
تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۸:۱۱

آیا شناخت «مفردات» منجر به فهم قرآن می‌شود؟

گروه اندیشه: هر کاری لوازمی می‌طلبد و فهم قرآن نیز از این قاعده مستثنی نیست، نگاهی به لوازم تفسیر قرآن نشان می‌دهد که برای رسیدن به تفسیر قرآن باید متحمل زحمات زیادی شد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، تفسیر قرآن نیازمند لوازم متعددی است. برخی به صرف خواندن قرآن به آن عمل می‌کنند اما آیا صرفا خواندن کتاب‌الله به فهم آن منجر می‌شود؟ احمد پاکتچی در کتاب تاریخ تفسیر به این پرسش پاسخ داده است.

قرآن ارتباطی غیر مستقیم با مخاطبان
متن، مخاطب و متکلم مولفه‌های اساسی تفسیر هستند. قرآن محصول مکالمه غیر مستقیم خداوند و مردم یا مومنان است. هر چند در آیه 13 سوره حجرات و یا 153 بقره مخاطب ناس و مومنان‌اند، اما متن ابتدا توسط خداوند آماده به پیامبر نازل شده و آنگاه این متن توسط پیامبر برای مردم و مومنان خوانده می‌شود.
از آنجا که قرآن ارتباطی غیر مستقیم میان خدا و بنده است، تفسیر قرآن تابع لوازم این نحو ارتباط خواهد بود. در ارتباط مستقیم هرچند ارزنده است اما پایداری وجود ندارد. ارتباط یک شنونده در مراسم سخنرانی با اتمام برنامه پایان می‌یابد، اما متن نوشته شده سخنرانی برای همیشه قابل رجوع است، از این رو ارتباط غیر مستقیم دارای پایداری و بقاست.
هرچند ارتباط غیر مستقیم پایدار است، اما «بافت» متفاوت‌تری با ارتباط مستقیم دارد. «هنگامی که فرد شخصا پیامی را می‌نویسد، سعی می‌کند متنی قابل قبول و قوی تولید کند که برای همگان و در هر شرایط و بافتی قابل فهم باشد، اما زمانی که مشغول سخنرانی است، با اعتماد بر اینکه یک ارتباط مستقیم برقرار می‌کند و با شناختی که از مخاطبین‌، شرایط و بافتی که در آن جلسه وجود دارد، به گونه‌ای دیگر کلمات را ایراد می‌کند که متکی بر آن بافت است.»
در همین زمینه می‌توان تفاوت قرآن و حدیث را دریافت. قرآن متنی غیرمستقیم است که توسط خداوند تولید و توسط پیامبر ابلاغ شده است، اما حدیث ارتباطی مستقیم بوده است که به صورت مکتوب درآمده است از این رو حدیث یک متن ضعیف شده است. تفاوت دیگر قرآن و حدیث در آن است که خداوند قرآن را برای همه زمان‌ها فروفرستاده است، در حالی که حدیث هرچند می‌توان از آن در هر زمانی استفاده کرد، پیرو مقتضای زمان برقراری ارتباط مستقیم بوده است.

لوازم فهم قرآن
مبحث دیگری که باید در تفسیر مد نظر داشت، وجود عناصر زبان‌شناختی در قرآن است. فهم و تفسیر قرآن منوط به درک و فهم زبان عربی در بعد لغت و ساختار زبانی است. «بنابراین وجود متن در گرو یک سلسله عناصر زبان‌شناختی است». نکته‌ای که وجود دارد، این است که قرآن تنها محصول عناصر زبان‌شناختی نیست از این رو صرفا اکتفا به دانش عربی برای فهم قرآن کفایت نمی‌کند. احمد پاکتچی در کتاب «تاریخ تفسیر قرآن کریم» معتقد است که فه قرآن به صرف آموزش لغت ممکن نیست، از این رو جویندگان فهم قرآن به سراغ تقویت دایره لغتی خود و به سراغ اشعار دوره جاهلی می‌روند که محتوای آن‌ها بعضا غیراخلاقی است. به غیر از عناصر زبان‌شناختی باید کوشید تا به روابط بینامتنی، بافت کلام، فاصله تاریخی و فاصله گفتمانی نیز توجه داشت.
نمی‌توان در فهم قرآن به روابط بینامتنی توجه نکرد. «اساسا تمام جملات و تمام متن‌هایی که تولید می‌کنیم، داستان‌هایی که می‌سرائیم و پند و اندرزهایی که می‌دهیم، ارتباط بینامتنی دارند، یعنی یا به متنی که قبلا تولید شده ارجاع می‌دهند و یا در دروه خویش واجد بخشی از متنی هستند که قبلا تولید شده است.» در قرآن آیات 24 ذاریات، 16 مریم، 2 مریم، 9 طه، 18 اعلی، 105 انبیا دارای روابطی بینا متنی هستند و به متونی خارج از قرآن اشاره دارند. از این رو می‌توان از تاثیر عهدین در فهم قرآن خبر دارد.
از سویی دیگر بخشی از روابط بینا متنی را در ارتباط آیاتی از قرآن با آیات دیگر می‌توان یافت. «تفسیر قرآن به قرآن دقیقا نوعی توجه به روابط بینا متنی در قرآن است که آیات قرآن با استفاده از آیه‌های دیگر تفسیر می‌شوند». نمونه دیگر از توجه به روابط بینامتنی را می‌توان در تفسیر روایی یافت که با توجه قرآن به روایات ممکن شده است.
نکته دیگر زبان‌شناختی توجه به بافت (context) آن متن است. بافت متن عناصر غیر زبانی است که متن در زمینه آن بافت بیان شده است، «فرض کنید شخصی در مکانی ایستاده و به ماشین‌هایی که از مقابل وی عبور می‌کنند، می‌گوید: مستقیم و اغلب ماشین‌هایی که با سرعت از جلوی وی رد می‌شوند، از اشاره دست او متوجه می‌شوند، مقصد کجاست. در این شرایط فهم سخن این شخص به نوع بافت محیط بستگی دارد».
فاصله تاریخی نیز از جمله عواملی است که موجب می‌شود معنا تضعیف شود. قوی‌ترین فهم وقتی صورت می‌گیرد که فاصله تاریخی چندانی با زمان تولید متن نداشته باشیم. پاکتچی معتقد است که بعضی از تفاسیر علمی قرآن دچار این آسیب هستند یعنی مفاهیم بلند و متعالی آیات را کنار گذاشته‌اند و به حواشی پرداخته‌اند. به عنوان مثال برخی مفسران در داستان «ذوالقرنین» از پیام اصلی داستان صرف نظر کرده‌ و گمان می‌کنند، این داستان به دنبال اثبات گردش زمین و یا مسائلی از این دست می‌باشد.
از سویی دیگر فاصله گفتمانی نیز می‌تواند زمینه عدم فهم معانی قرآن را فراهم کند. برای مثال می‌توان به نقاشی‌هایی که از حضرت مسیح به یادگار مانده است اشاره کرد. درک این نکته که چرا حضرت مسیح به صورت کاملا عریان کشیده است برای ما مشکل است اما «در گفتمان کلاسیک و قرون وسطی، برهنگی وعریان بودن یعنی با بی‌آلایشی بودن و پاکی، مبرا بودن از نفاق و دورویی، ظاهر و باطن یکی بودن و لباس پوشیدن و آراسته بودن یعنی تزویر و فریبکاری، لذا افرادی که منشا تزویر هستند را با لباس خیلی کامل می‌بینند و چون این نقاشی‌ها برای کلیسا کشیده شده، لذا نقاش می‌خواهد حضرت عیسی را در اوج اخلاص و یکی بودن ظاهر و باطن نشان بدهند که نماد آن برهنگی و عریان بودن است». از این‌رو می‌توان با توجه به گفتمان حاکم بر دوران کشیده شدن نقاشی‌ها معنای آن آثار آشکار می‌شود.
نگاهی به ظرافت‌های زبان‌شناختی، روابط بینامتنی، بافت، فاصله زمانی و گفتمانی نشان می‌دهد که نمی‌توان تنها با قرائت قرآن به فهم آن نائل گردید. آشنایی با لغات و قواعد زبان عربی، نحوه استفاده از لغات در متن کتاب‌الله، درک بافت‌ نزول قرآن، تلاش برای کنار گذاشتن فاصله زمانی و گفتمان لوازم فهم قرآن هستند و برای به دست‌ آوردن این لوازم زمان و کوشش فراوانی نیاز است.

captcha