کد خبر: 3308756
تاریخ انتشار : ۰۸ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۸
استنادات قرآنی بیانات رهبر معظم انقلاب/

مؤمن بدون عمل صالح؛ پرنده‎ای بدون قدرت پرواز

گروه سیاسی:‌ عمل صالح اگر ضمیمه اعتقاد طیّب و طاهر نشود این یک پرنده زمین‌گیر است؛ قدرت پرواز ندارد.

به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن (ایکنا)، رهبر معظم انقلاب در آخرین دیدار با نمایندگان دوره نهم مجلس شورای اسلامی به آیات متعددی از قرآن کریم اشاره کردند.
ایشان در ابتدای سخنان خود با اشاره به بخشی از آیه 31 سوره فصلت، اظهار کردند: این فرصت ها - فرصت ماه شعبان، فرصت ماه رمضان، فرصت ماه رجب – فرصت های مغتنمی است؛ بخصوص برای ما و شما مسئولان. در نظام اسلامی، جوهر اصلی جامعه اسلامی عبارت است از تعبّد، ایمان و عمل صالح آحاد ملّت؛ همچنانکه در این آیاتی که تلاوتگر بسیار خوب ما تلاوت کردند، مشاهده کردید؛ اصل قضیه این است. آن چیزی که موجب می شود که ملائکه الهی به آحاد بشر بگویند «نَحنُ اَولِیآؤُکم فِی الحَیوةِ الدُّنیا وَ فِی الأخِرَة» - ما، هم در دنیا با شما هم‌پیوند و هم‌دستیم، هم در آخرت - و خیلی مهم این است: ایمان، تعبّد و عمل صالح در آحاد مردم، منتها مسئولان به‌طور مضاعف به این خطاب مخاطبند. هرچه مسئولیت سنگین‌تر است، این خطاب هم نسبت به او شدیدتر و سخت‌تر و سنگین‌تر است.

در آیه 31 سوره فصلت آمده است: «‌نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسُکُمْ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ» (در زندگى دنیا و در آخرت دوستانتان ماییم و هر چه دلهایتان بخواهد در [بهشت] براى شماست و هر چه خواستار باشید در آنجا خواهید داشت).

در این آیه و آیات قبل و بعد از آن، هفت پاداش و موهبت براى مؤمنانى که در ایمانشان راسخ و پا برجا هستند، بشارت داده می شود که در آیه 31، چهارمین، پنجمین و ششمین موهبت ذکر شده است. در تفسیر نمونه ذیل این آیه آمده است: در چهارمین بشارت می افزایند: «ما یاران و مددکاران شما در زندگى دنیا و آخرت هستیم». هرگز شما را تنها نمی گذاریم در نیکی ها به شما کمک می کنیم و از لغزش ها شما را حفظ می نماییم تا وارد بهشت شوید. در پنجمین بشارت می گویند: «و در بهشت براى شما هر چه دلتان بخواهد از مواهب و نعمت ها فراهم است» و هیچ قید و شرطى در کار نیست. ششمین بشارت این که نه تنها نعمت هاى مادى و آنچه دلخواه شماست به شما می رسد، بلکه «آنچه (از مواهب معنوى) طلب کنید به شما داده می شود».
تفسیر المیزان نیز این آیه را تتمه بشارت ملائکه عنوان کرده است و می افزاید: اینکه در آخرت به مؤمنین مى گویند: ما در زندگى دنیا اولیاى شما بودیم - با اینکه همانطور که گفتیم این گفت وگو بعد از انقضاى زندگى دنیا است - در حقیقت مقدمه و زمینه چینی است، براى آوردن جمله «و فى الآخرة» تا اشاره کنند به اینکه ولایت در آخرت فرع و نتیجه ولایت در دنیا است، پس کأنه گفته اند: ما اولیاى شما در آخرتیم همانطور که در دنیا بودیم، و یا بدان جهت که در دنیا بودیم، و به زودى متولى امور شما خواهیم شد، همانطور که در دنیا بودیم.

و اولیا بودن ملائکه براى مؤمنین منافات با این ندارد که خدا هم ولى ایشان باشد، چون ملائکه واسطه رحمت و کرامت اویند، نه اینکه از پیش خود اختیارى داشته باشند. و اى بسا اینکه در آیه شریفه ولایت ملائکه را ذکر کرده نه ولایت خدا را، براى این بوده باشد که بین اولیاى خـدا و دشمنان او مقابله و مقایسه کند، چون در حق دشمنانش فرموده بود «و قضینا لهم قرناء» (ما براى کفار قرینه اى بدى قرار دادیم) و در آیه مورد بحث در مقابل آن قرین ها، از قول ملائکه اش مى فرماید:‌«ما اولیاى شما هستیم».
و نتیجه این مقابله آن است که معلوم شود که مراد از ولایت ملائکه براى مؤمنین، تسدید و تأیید مؤمنین اسـت، چون ملائکه مؤید آنهایند که مختص به اهل ولایت خدایند، و اما ملائکه اى کـه حارس و نگهبان خلقند، و یا آنهایى که موکل بر ارزاق و اجل هاى مردم و سایر شؤون آنهایند، اختصاصى به مؤمنین ندارند، بلکه مؤمن و کافر برایشان یکسان است.
بعضى از مفسرین گفته اند: اصلاً این آیه شریفه کلام خدا است نه کلام ملائکه.
رهبر معظم انقلاب همچنین در مورد شوق رسیدن به خداوند متعال اظهار کردند: «اِلهی هَب لی قَلبًا یدنیهِ مِنک شَوقُهُ وَ لِسانًا یرفَعُ اِلَیک صِدقُهُ وَ نَظَرًا یقَرِّبُهُ مِنک حَقُّه». ببینید، سه نقطه کلیدی اساسی در یک فقره کوتاه دعا؛ دلی به من عطا کن که شوق، آن را به تو نزدیک کند؛ این شوق باید در دل بهوجود بیاید. آلودگی ما به مادّیات، آلودگی ما به گناه، آلودگی ما به طمع ها و حرص های گوناگون، این شوق را در دل می میرانَد. انس ما با قرآن، انس ما با دعا، انس ما با نوافل، درست به‌جاآوردن فرائض، این شوق را در دل برمی انگیزد و مشتعل می کند. «یدنیهِ مِنک شَوقُه»؛ آن وقت این شوق، دل را به خدا نزدیک می کند. «وَ لِسانًا یرفَعُ اِلَیک صِدقُه»؛ زبان صادق، سخن با صداقت. این سخن با صداقت، به سوی خدا بالا می رود. «اِلَیهِ یصعَدُ الکلِمُ الطَّیبُ وَ العَمَلُ الصّلِحُ یرفَعُه»؛ حرف درست، حرف صادقانه، حرف صمیمانه، حرفی که در آن شائبه ای از مادّیت و خودخواهی و هواپرستی و این چیزها نباشد، سخنی است که به سمت خدا بالا می رود. «وَ نَظَرًا یقَرِّبُهُ مِنک حَقُّه»؛ نگاه حقیقت آمیز و حقیقت آلود، نگاه حقّانی به مسائل، نه نگاه جانب دارانه، نه نگاه هوس گرانه، نه نگاه کاسبکارانه، مسائل را با نگاه حق، طرفداری از حق، دنباله حق بودن، با این نظر نگاه کنیم؛ آن وقت دل به خدا نزدیک می شود. ببینید، راه حرف زدن با خدا را به ما یاد می دهند؛ به ما می گویند از خدا چه بخواهیم.

ایشان در این فراز از سخنان خود به آیه 10 سوره فاطر اشاره داشتند. در این آیه آمده است: «مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أُوْلَئِکَ هُوَ یَبُورُ» (هر کس سربلندى می خواهد سربلندی یکسره از آن خداست؛ ‏سخنان پاکیزه به سوى او بالا می رود و کار شایسته به آن رفعت می بخشد و کسانی که با حیله و مکر کارهاى بد می کنند عذابى سخت‏ خواهند داشت و نیرنگشان خود تباه می گردد).
سخنان رهبر معظم انقلاب ناظر به بخش اول این آیه است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در مورد بخش اول این آیه آورده است: «عزت» یعنی حالتی که مانع از شکست و مغلوب شدن می گردد و صلابت اصل درمعنای عزت است. به این معنا عزت به تمامه در نزد خداست چون غیر از او همه موجودات در ذات خود فقیر و ذلیل هستند و مالک هیچ چیز نمی باشند، پس هرکس در طلب عزت است باید آن را به وسیله عبودیت در بارگاه الهی یعنی با ایمان و عمل صالح کسب کند وعزت را از خدا بجوید. در ادامه فرمود کلمه طیب به سوی او اوج می گیرد و عمل صالح آن را مدد می کند.

«کلم الطیب» یعنی سخنی که با نفس شنونده سازگار و ملائم باشد به طوری که ازشنیدن آن، حالت انبساط و لذتی در شنونده ایجاد شود و کمالی را که فاقد آن بود به وی اضافه کند و اینها در صورتی تحقق می یابد که آن کلام حق را برساند و متضمن سعادت و رستگاری نفس باشد. با این بیان مراد از «کلم الطیب» عقاید حقه است که انسان آن را زیربنای اعتقاد و عمل خود قرار می دهد و در رأس آنها کلمه توحید است که سایر اعتقادات حقه نیز به آن باز می گردند. و ما نظیر این تفسیر را در آیه 24 و 25 سوره ابراهیم درباره شجره طیبه ای که اصل آن ثابت است و شاخه هایش در آسمان می باشد، بیان کردیم. و صعود «کلم الطیب» به سوی خدای متعال عبارت است از تقرب آن به نزد خدا. چون هرچیز که به درگاه خدا نزدیک شود اعتلاء یافته و از آنجا که اعتقاد، قائم به شخص معتقد می باشد، نتیجه تقرب اعتقاد به درگاه خدا، تقرب صاحب و معتقد به آن است و در ادامه مسلماً وقتی اعتقاد و ایمان، حق و صدق بود، قهراً عمل صاحبش نیز آن را تصدیق می کند، یعنی عمل او نیز مطابق با اعتقادش خواهد بود. چون عمل از فروع علم و از آثار آن است. لذا عمل صالح نتیجه اعتقاد حقه است و چنین عملی سزاوار قبول در درگاه الهی است و این عمل، اعتقاد حق را در صعود و تقرب به سوی خدا کمک می نماید.

آیت الله العظمی جوادی آملی نیز در تفسیر این آیه اظهار کرده اند: بعضی از چیزهاست که بالذّات برای خداست و بالعرض و بالمجاز ندارد مثل وجوب ذاتی، اطلاق ذاتی،‌وحدت ذاتی؛ اینها دیگر این‌چنین نیست که بالذّات برای خدا باشد بالعرض برای دیگری. وجوب ذاتی با بالعرض سازگار نیست اینها مخصوص ذات اقدس الهی است. اما کمالات فعلی خدا بالاصاله و بالذّات برای خداست، بالعرض و بالتبع برای غیر خودش اما اگر بالعرض و بالتّبع برای غیرش بود راه دارد راهش همین است: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»؛ یک حُسن فاعلی، یک حُسن فعلی. آدم خوب، کار خوب. اگر کسی مؤمن بود آدم خوبی است؛ عمل صالح کرد کار خوبی کرد این دو رکن باعث عزّت‌مداری فرد یا ملت است.

حالا اگر کسی مؤمن بود و عمل صالح انجام نداد این مثل پرنده‌ای است که زمین‌گیر است قدرت پرواز ندارد. آن‌که این پرنده را پرواز می‌دهد عمل صالح است ﴿وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ﴾ «یَرفع» این «کلم طیّب» را بعضی از قرائت‌ها خود عمل را هم منصوب قرائت کردند؛ یعنی صاحب کلام طیّب عمل صالح را رَفع می‌دهد. به هر تقدیر عمل صالح اگر ضمیمه اعتقاد طیّب و طاهر نشود این یک پرنده زمین‌گیر است؛ قدرت پرواز ندارد. پس ﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ﴾ کَلِم طیّب، اعتقاد طیّب یعنی ایمان و این ایمان اگر بخواهد صعود کند از سکّوی عمل صالح پرواز می‌کند.
تفسیر نمونه نیز این آیه را پاسخی به اشتباه مشرکان مبنی بر پرستش بت عنوان کرده است. از آنجا که تنها ذات پاک اوست که شکست ناپذیر است، لذا تمام عزت از آن اوست، و هر کس عزتى کسب مى‏کند از برکت دریاى بى‏انتهاى اوست.
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود به پایان یافتن دوران مسئولیت نمایندگان مجلس نهم و آغاز دوران پاسخگویی اشاره کردند. ایشان خاطرنشان کردند: سه سال از دوران این مسئولیت و این فرصتی که شما داشتید گذشت؛ این آخرین دیدار این حقیر با مجموعه‌ی مجلس شما است - چهارمین دیدار است و آخرین دیدار - یعنی یک سال دیگر شما بیشتر وقت ندارید، بیشتر فرصت ندارید برای انجام خدمت. سه سال فرصت بود؛ این سه سال فرصت تمام شد، حالا دوران پاسخگویی شروع شد. وقتی که کاری را به انسان محوّل کردند، تمام شد و بیرون آمد، حالا باید بگوید که چه‌کار کرده؛ مسئولیتِ سنگین [این‌طور است‌]. سؤال، نه سؤال مردم، آن را انسان یک‌جوری می تواند رفع و رجوع کند؛ نه، سؤال ملأ اعلی‌، سؤال کسانی که «لا یعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّموتِ و لا فِی الاَرض»، سؤال آن کسی که بر دل های ما هم حاکم است، عالِم است، چه برسد بر عمل های ما؛ این شروع می شود؛ باید خود را آماده کرد برای پاسخگویی؛ خودمان را باید آماده کنیم برای پاسخگویی.
در این بخش نیز رهبر معظم انقلاب بخشی از آیه 3 سوره سبأ را اشاره کردند. در این آیه آمده است «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِکَ وَلَا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ» (و کسانى که کافر شدند گفتند رستاخیز براى ما نخواهد آمد بگو چرا سوگند به پروردگارم که حتما براى شما خواهد آمد [همان] داناى نهان[ها] که هموزن ذره‏اى نه در آسمانها و نه در زمین از وى پوشیده نیست و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن است مگر اینکه در کتابى روشن [درج شده] است).
در تفسیر نمونه ذیل این آیه آمده است: به پروردگار سوگند قیامت خواهد آمد! آیات گذشته در عین این که از توحید و صفات خدا سخن مى‏گفت زمینه‏‌ساز مسئله معاد بود، زیرا بحث معاد جز از طریق علم بى‏پایان حق حل نمى‏‌شود. لذا آیه مى‏‌گوید: «و کافران گفتند: (این دروغ است که قیامتى در پیش داریم) هرگز قیامت به سراغ ما نمى‏آید»!
آنها مى‏‎خواستند از این طریق آزادى عمل پیدا کنند و هر کارى از دستشان ساخته است- به این امید که حساب و کتاب و عدل و دادى در کار نیست- انجام دهند. اما از آنجا که دلائل قیامت روشن است قرآن با یک جمله قاطع و به صورت بیان نتیجه به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏‌گوید: «بگو: آرى، به پروردگارم سوگند که قیامت به سراغ همه شما خواهد آمد».
تکیه روى کلمه «ربّ» به خاطر این است که قیامت از شؤون ربوبیّت است، چگونه ممکن است خداوند مالک و مربى انسان ها باشد و آنها را در مسیر تکامل پیش ببرد اما نیمه کاره رها کند و با مرگ همه چیز پایان گیرد! و از آنجا که یکى از اشکالات مخالفان معاد این بوده که به هنگام خاک شدن بدن انسان، و پراکنده شدن اجزاى آن در اطراف زمین، چه کسى مى‏تواند آنها را بشناسد و جمع کند و به زندگى نوین بازگرداند؟ از سوى دیگر چه کسى مى‏تواند آنها را بشناسد و جمع کند و به زندگى نوین باز گرداند؟ از سوى دیگر چه کسى مى‏تواند حساب این همه اعمال بندگان را در نهان و آشکار و درون و برون نگاه دارد و به موقع به این حسابها برسد؟ لذا در دنباله آیه اضافه مى‎‏کند: «او از تمام امور پنهانى باخبر است و به اندازه سنگینى ذره‏اى در تمام آسمانها و نه در زمین از حوزه علم بى‏پایان او بیرون نخواهد بود».
در تفسیر المیزان نیز این چنین می خوانیم: در این آیه انکار منکرین معاد را به رخ ایشان مى کشد، چون با عمومیت ملک خدا و علمش به همه موجودات جایى براى شک و تردید در آمدن آن نیست، تا چه رسد به اینکه به ضرس قاطع آن را انکار کنند، و به همین جهت به رسول گرامى (صلى الله علیه و آله و سلم) خود دستور داده که به سخن ایشان جواب گوید، که «بلى و ربى لتاتینکم» (آرى به پروردگارم سوگند، قیامت شما به طور قطع و مسلم خواهد آمد).
و چون علت عمده انکار ایشان این بوده که فکر کرده اند بدن هاى مردگان همه با هم مخلوط گشته، و صورت ها تغییر و تبدل یافته، خاکى که دیروز یک انسان بود، امروز خاک و فردا، خشت، و چند صباح دیگر چیز دیگر مى شود، با این حال چگونه ممکن است بار دیگر همان انسان به همان خصوصیات موجود شود؟ لذا براى دفع این توهم، در جمله «عالم الغیب لا یعزب عن علمه مثقال ذره فى السموات و لا فى الارض» فرموده که هیچ محلى براى استبعاد نیست، براى اینکه خداى تعالى عالم به غیب است، و کوچک ترین موجود از علم او دور نیست، حتى چیزى به سنگینى یک ذره (معلق در فضا) در همه آسمان ها و زمین از علم او پنهان نیست، و با این حال براى او چه اشکالى دارد که ذرات وجودى زید را با ذرات وجودى عمرو اشتباه نکند؟

captcha