حامد شیواپور، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید قم در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) گفت: در کتاب «نظریه روح معنا در تفسیر قرآن» سعی کردهام تعریف گستردهای از «نظریه روح معنا» ارائه بدهم؛ تا بزرگانی بعد از غزالی را شامل شود.
این استاد دانشگاه افزود: حقیقت مجاز و روح معنا گونهای از تاویل است؛ عرش، کرسی، لوح وقلم را مجاز خواندهاند(مراد از مجاز این است که الفاظ در معنای خود به کار برده نشوند). در نظریه روح معنا مفسیر کاری میکند که الفاظ در معنای خود به کار برده شوند. اما در نظریه روح معنا لازم نیست که بگوییم اینها مجاز هستند میگویم حقیقت هستند. اما در مجموع هر دو تاویل هستند و نحوه بیان آنها از تاویل متفاوت است.
نویسنده کتاب تشریح کرد: نظریه روح معنا در بیان فلاسفه و عرفا یکسان نبوده است؛ آنچه ما به عنوان نظریه روح معنا ملاک قرار دادیم؛ این بود که خصوصیات مصادیق یک معنا در اصل وضع معنا دخالتی ندارد؛ در واقعه یک ملاک سلبی را ارائه کردیم. بعضی از بزرگان مانند علامه طباطبایی بحث خود را متفاوت کردند؛ به همین دلیل من سعی کردم طوری نظریه را تقریر کنم که مرحوم علامه نیز در این مجموعه جای بگیرد. و ملاک را اینگونه تعریف کردم هر نظریه که خصوصیات و ویژگیهای مصادیق در اصل نامگذاری اشیاء و وضع الفاظ دخالتی ندارند این تعریف را میتوان به عنوان مجموعه نظریات روح معنا یاد کنیم.
این استاد دانشگاه افزود: ممکن است ما زمینههای از این نظریه را در کلام، عرفان و دیدگاه فیلسوفانی چون امام محمد غزالی، سهروردی و ملاصدرا پیدا کنیم. اما نخستین کسی که به صورت جدی این نظریه را مطرح کرد و از آن دفاع کرده است «امام محمد غزالی» است. وی در کتابی با نام «جواهر القرآن» این نظریه را به صورت مبسوط به کار بردهاند. البته صراحتا عنوان نظریه روح معنا را به کار نبرده است و گفته است الفاظ وضع میشوند بر روح معنا و مثالهای زیبایی هم عنوان کرده است.
پیشینه نظریه روح معنا
وی درخصوص صبغه و پیشینه این نظریه اظهار کرد: بعد از غزالی ملاصدرا بسیار از نظریه استفاده کرد و غزالی را به دلیل استفاده از این نظریه ستایش کرده است. وی مثالهای جدیدی نیز آورده است و بیانش را با مبانی فلسفه خود متناسب کرده است. بعد از ملاصدرا فیض کاشانی که داماد و شاگرد ملاصدرا بود این نظر را استفاده میکند. فیض هم از جهت اینکه خود مستقیما تحت تاثیر امام محمد غزالی بودند، این نظریه را مطرح میکند.
نویسنده کتاب افزود: بعد از فیض، بزرگان ما چون ملاهادی سبزواری این نظریه را مطرح میکنند تا به زمان معاصر میرسد و علامه طباطبایی و امام خمینی و آیتالله جودی آملی در تفسیرهای خود از این نظریه اسم بردهاند و بحث کردهاند.
عضو هیئت علمی دانشگاه مفید گفت: عارفان بحثی به نام نظریه روح معنا ندارند. ولی بحثهای دارند که از افق نظریه روح معنا بهتر فهم میشود. من در کتاب مولانا را مثال زدهام؛ مولانا میگوید ما علاوه بر 5 حس ظاهری 5 حس باطنی داریم که قابل مشاهده نیستند. انسان هم یک بینایی و شنوایی باطنی دارد و هم ظاهری. اگر از مولانا سوال میشد شنوایی و بینایی باطنی به چیزی اطلاق میشود. با شناختی که ما از جهانبینی مولانا و عرفا سراغ داریم بعید میدانیم که منظور مولانا بینایی مجازی باشد.
وی افزود: من در کتاب عرض کردهام عینالقضات همدانی، ابنعربی و مولانا هیچکدام به نظریه روح معنا تصریح نکردهاند. ولی بحثهای که در اندیشههای خود مطرح کردهاند با توجه به نظریه روح معنا بهره میتوان به آن را تفسیر کرد.
روایات نیز با نظریه روح معنا قابل تفسیر هستند
شیواپور گفت: گرچه این نظریه را غزالی در قرآن مطرح کرده است. اما خود غزالی هم یک سری مثالهای روایی را مطرح میکند بسیاری از روایات ما که الفاظ متشابه در آن آمده است میتوان با نظریه روح معنا تفسیر کرد.غزالی از پیامبر نقل میکند که «قلب مومن بین دو انگشت خداست» بعد این سوال مطرح میشود. مگر خداوند انگشت دارند؟ تفسیر وی این بود که منظور از انگشت، حرکت دادن و تغییر دادن انگشت است؛ بنابراین این روایات را میتوان اینگونه تفسیر کرد. به عبارت دیگر در روایات نیز کلماتی آمده است که با نظریه روح معنا بهتر تفسیر میشود.
وی افزود: در اصل این یک نظریه زیرکانه است که از سوی غزالی و ملاصدرا و دیگران مطرح شده است که از مجاز خواندن الفاظ قرآن فرار کنند. عرض، کرسی، بال ملائکه مجاز است. این بزرگان برای اینکه نخواهند الفاظ قرآن را از معنای حقیقی خود خارج کنند و کاری کنند که بر معنای حقیقی خود به کار گرفته شود این تمهید را در نظر گرفتند؛ که به مجاز روی نیاورند.
انتقاد به نظریه روح معنا
شیواپور اظهار کرد: خوانندگان در خصوص خوب بودن کتاب باید اظهار نظر کنند من همین جا لازم میدانم بگویم که از نظر صاحب نظران استقبال میکنم. نظریه روح معنا تمهید زیرکانهای بوده است که باعث میشود الفاظ قرآن در معنای حقیقی خود استفاده شوند. به نظر میرسد دستاورد این نظریه این است که بک نگاه الهی و باطنیگرایانه به زبان صورت بگیرد. زبان در دانش جدید معناشناسی و زبانشناسی بیشتر جنبه مادی و زمینی دارد. اما در نظریه زوح معنا زبان از یک منظر الهی غیرمادی نگریسته میشود و این دستاورد ارزشمندی است. چرا که به زبان با دیدی عالیتر و متعالیتر مینگرد.
وی در آخر گفت: مهمترین منتقد این نظریه تا آنجایی که من اطلاع دارم مرحوم سید مصطفی خمینی است. ایشان مینویسد این نظریه که پدر من مطرح کردهاند را به دلایلی قبول ندارم و نقدهای مطرح کردند ما به وضع الفاظ دسترسی داشته باشیم و بگوییم آن کسی که کلام را وضع کرده است به روح معنا دست پیدا کرده است. وضع الفاظ یک امرعرفی است؛ در صورتی که نظریه روح معنا وضع را یک امر غیرعرفی و معنوی کرده است؛ این نظریه از این جهت قابل اثبات نیست.