به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، «تزکیه» و «تعلیم» دو کلیدواژه همبسته در قرآن کریم هستند که در آیات قرآن چندین بار در کنار هم آورده شدهاند. تقدم تزکیه در آیات قرآن در بیشتر این موارد و نقش و جایگاه نهادهای آموزشی و خاصه دانشگاهها در آشنا ساختن دانشجویان با این مفهوم گسترده ما را در بر آن داشت تا دراین باره با عبدالمجید طالبتاش، معاون پژوهشکده قرآن و عترت دانشگاه آزاد اسلامی، به گفتوگو بپردازیم؛ مشروح این گفتوگو در ادامه میآید.
ایکنا: تزکیه در تعالیم آسمانی پیامبران از چه جایگاهی برخوردار است؟ از گویش قرآن کریم بر میآید که دروازه ورود انسان به سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت علم آموزی است. علمی که از یک سو با مطالعه و تدبّر در کتاب تدوین و به طور خاصّ، قرآن حاصل میشود «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ (علق/۱)» و از سوی دیگر از طریق قلم و مطالعه در آفاق و انفس به دست میآید: «الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (علق/۴)» «عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ (علق/۵)». بر همین اساس است که میبینیم در قرآن از تعبیر یُعلّمهم الکتابَ و الحکمه به همراه امر تزکیه عنوان ماموریت اصلی و اساسی پیامبران الهی یاد شده است (البقره/۱۲۹)؛ (آل عمران/۱۶۴)؛(جمعه،۲).
ایکنا: در گسترة مطالعاتی بشر، مراکز علمی و دانشگاهی از چه جایگاهی برخوردارند؟ و چه تناسبی میان مأموریت پیامبران و علم آموزی پیامبران با مراکز علمی و دانشگاهی وجود دارد؟ با تعمّق در شرایط شخصیتی پیامبر اسلام میتوان به این سؤال پاسخ داد. پیامبر اسلام مأموریت دارد که به انسانها تعلیم کتاب و حکمت بدهد؛ لکن این پیامبر در طول عمرش به مکتب نرفته و تحصیل علم رسمی نداشته است. بنابراین پیامبر نمیخواهد تعلیم علم رسمی بدهد، بلکه میخواهد تعلیم کتاب و حکمت بدهد. معنای این کلام آن است که راه تحصیل علوم طبیعی استفاده از ابزار قلم است. قلم در اینجا کنایه از قوه عاقله بشر و عقلانیت اوست که او را به نطق و به نوشتن وا میدارد. بنابراین بشر به هر دو آموزش نیاز دارد تا بتواند راههای برونرفت از مسائل و مشکلات پیش رو را به دست آورد. یعنی از یک سو به پیامبر نیاز دارد تا کتاب و حکمت را از او بیاموزد و از سوی دیگر به قلم و عقل نیاز دارد تا دانشهای طبیعی را به دست آورد. از همین جا میتوان دریافت که پیامبران الهی قوه عاقله جمعی بشرند. یعنی آن بزرگواران به منزلة قوه عاقلهای هستند که خداوند در نهاد بشریّت و در پیکره بشریّت قرار داده است تا آنها را از تاریکیها و پلشتیهای ضلالت و گمراهی نجات دهند. و پیامبر خاتم قوه عاقله کمال یافته بشریّت است. و در کنار آن قوه عاقله دیگری در نهاد یک یک انسانها قرار داده است تا بتوانند به کمک آن خود را از دسته دیگری از تاریکیهای جهل و ظلمت که در پیش روی آنها قرار دارد، رها سازند. بنابراین همچنان که آموزش کتاب و حکمت موهبت خداوندی است که بشر باید از آن بهره ببرد؛ آموزش از راه قلم نیز موهبت خداوندی است که بشر نباید از آن غفلت بورزد. از اینجاست که میتوانیم به اهمیت و ارزش نظام آموزشی در جامعه پی ببریم. از این رو در جامعه اسلامی نظام آموزش عالی کشور از اهمیت و جایگاه فوق العادهای برخوردار است که مسؤلان و کارگزاران نظام میبایست برای ارتقای آن در تلاش مداوم باشند. یعنی همان گونه که آموزش کتاب و حکمت برای خوشبختی انسان حائز اهمیت است آموزش علوم روز نیز باید مورد توجه جدّی قرار گیرد و هر موضوع یا مسألهای که سبب کاهش انگیزه برای علم آموزی است را باید تعدیل نمود.
ایکنا: آموزش پیامبران و آموزش از راه قلم در چه شرایطی کارساز است و از کارآمدی برخوردار است؟ در حقیقت در چه شرایطی علم کتاب و حکمت مفید خواهد بود و در چه شرایطی علم از راه قلم مفید خواهد بود؟ از گویش قرآن کریم بر میآید که پاسخ مشترکی برای هر دو سؤال وجود دارد. قرآن کریم در هر سه موردی که به تعلیم کتاب و حکمت توسط پیامبران پرداخته، به مسأله تزکیه پرداخته است. امّا آنچه حائز اهمیت است استفاده قرآن از این تعبیر است. قرآن، در دو آیه تزکیه را به عنوان مفهوم پیشین تعلیم و در یک آیه آن را به عنوان مفهوم پسین تعلیم مطرح کرده است. این بیان حاکی از آن است که تزکیه هم در مرحله قبل از تعلیم جای میگیرد و هم در مرحله بعد از آن. معنای این گویش آن است که از منظر قرآن، فرایند آموزش درست، زمانی اتفاق میافتد که انسانی که میخواهد دانش بیاموزد اولا میبایست انسان باشد و به سراغ علم آموزی برود و ثانیاً علم بر او اثر پاکی افزایی بگذارد و او را از آلودگیهای روحی و پلیدیهای معنوی بزداید. بنابراین تزکیه هم قبل از تعلیم است و هم بعد از آن. این امر در مورد آموزش علوم از راه قلم نیز صدق میکند؛ یعنی آموزش علوم بشری نیز باید با تزکیه نفس و پاک سازی جان همراه شود تا کارایی لازم را داشته باشد. البته میان جایگاه تزکیه در تعالیم پیامبران با جایگاه آن در علوم بشری تفاوتهایی وجود دارد.
ایکنا: تفاوت جایگاه تزکیه در تعلیم کتاب و حکمت با جایگاه آن در آموزش علوم طبیعی چیست؟ چنان که آوردیم تزکیه هم برای آموزش کتاب و حکمت لازم است و هم برای آموزش علوم بشری. امّا تفاوت در این است که تزکیه در امر تعلیم کتاب و حکمت نقش اثر بخشی دارد و در امر آموزشهای بشری نقش اثرگذاری درونی دارد و نه نقش اثر بخشی بیرونی. معنای این سخن آن است که در صورتی آموزش پیامبران اثربخش است که انسان در طول این آموزش از پاکی درون و سلامت قلب برخوردار باشد لکن اثرگذاری بیرونی علوم بشری ارتباطی با تزکیه نفس و پاکی درون دارنده علم ندارد. یعنی علوم بشری اثر خارجی خود را خواهد گذاشت؛ خواه دارنده این علم انسان مهذّبی باشد، خواه غیر مهذّب.
اگر این طور است بنابراین چه نیازی به تزکیه در نظام آموزشی داریم؟ پاسخ این است که این برمی گردد به کارکرد تزکیه در تصمیم گیری و اراده صاحب علم بشری. به این معنا که اگر انسانی که علم میآموزد مهذب باشد علم خود را در مسیر اصلاح زندگی جمعی بشر به کار میگیرد؛ اما اگر انسانی مهذب نباشد تنها به منافع شخص خودش میاندیشد؛ در نتیجه چه بسا که علم خود را در مسیری به کار گیرد که به آسیب رسانی به دیگران منجر شود؛ زیرا ملاک استفادهاش منفعت آنی خویش است و نه منفعت بشری. این در حالی است که عالم مهذّب، به منافع بشری میاندیشد؛ در نتیجه دانش خویش را در مسیر اصلاح جوامع قرار میدهد. از همین جا میتوان دریافت که چرا نظامهای سکولار، لیبرال، سرمایه داری، کمونیستی، لاادریگری، پوزیویستی، نژادپرستی و دیگر مکاتب خودساخته بشری که خود را از تعالیم پیامبران و لازمة اصلی آن یعنی تهذیب نفس رها ساختهاند خود را ملزم به فراهم آوردن منافع جمعی بشر نمیکنند و پیوسته در مسیر منفعت گرایانه خود در تکاپو هستند. البته بدیهی است که در مسیر دستیابی به منافع خویش، به دیگران هم منافعی خواهند رساند لکن هدف، منفعت طلبی ذاتی خود است.
بنابراین میخواهم نتیجه بگیرم که تزکیه شرط اصلی قرار گرفتن قطار دانشگاه در ریل درست و اثرگذار اجتماعی خویش است. به تعبیری دیگر تزکیه شرط لازم علم نافع است. اگر تزکیه نباشد، علم از مسیر نافع بودن واقعیاش خارج میشود و من محور میگردد.
ایکنا: متولّی امر تزکیه در دانشگاه کیست؟ مهمترین و حسّاسترین سؤالی که در عصر حاضر پیش روی ما قرار دارد همین سؤال است که باید به آن بسیار بیندیشیم و در جستجوی پاسخ روشنی برای آن باشیم. من واقعاً نمیتوانم الآن پاسخ شفاف و روشنی به این سؤال بدهم. من فقط میتوانم طرح مسأله کنم و نمیتوانم به آن پاسخ مشخّصی بدهم. فکر هم نمیکنم که تا کنون کسی یا کسانی به پاسخ روشنی برای این سؤال رسیده باشند. به همین دلیل است که میگویم باید روی آن تحقیق شود.
من از یک سو فکر میکنم برخلاف آنچه تصور میشود نمیتوانم و نباید فرد خاصّی و یا گروه خاصّی در دانشگاه را به عنوان متولّیان تزکیه دانشجو در دانشگاه معرّفی کنم. منظورم این است که بخشهایی که هم اکنون با عنوانهای نظیر یا نزدیک به تزکیه در دانشگاه فعّال هستند را نمیتوان متولّی و عهده دار این مسأله دانست. بخشهایی مانند حوزه فرهنگی، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری، بسیج دانشجویی، تشکّلهای اسلامی، جهاد دانشگاهی و گروه معارف اسلامی؛ هیچکدام نمیتوانند و نباید خود را متولّی این بخش مهمّ در دانشگاه بدانند و گمان کنند که آنها دارنده چنین مسؤلیتی هستند. علت این قضاوت آن است که تزکیه را نباید تنها زیر بنای آموزش مسائل دینی بدانیم؛ بلکه تزکیه را باید زیربنای هر گونه آموزشی دانست. اگر گروهی چنین فکری داشته باشد و گمان کند که او عهده دار تزکیه در دانشگاه است؛ خود این فکر خاستگاه انحراف در پرداختن به تزکیه در دانشگاه خواهد شد؛ زیرا فرایند تزکیه و تعلیم قابل تفکیک از یکدیگر نیستند که یکی را عهده دار تزکیه کنیم و دیگری را عهده دار آموزش علم؛ و همین طور یکی را عهده دار تزکیه کنیم و دیگری را عهده دار آموزش دین. نه آموزش امور دینی به منزله تزکیه فرد است و نه آموزش علوم بشری.
البته از سوی دیگر فکر میکنم که نباید این بخش بسیار مهمّ یعنی مسأله تزکیه دانشجو در دانشگاههای ما رها باشد و بالاخره میبایست مسیری برای تحقق این امر در دانشگاه تعریف شود. یعنی باید مسیری برای تحقق تزکیه در دانشگاه مشخص کنیم. اگر این ایده من پذیرفته شود نخستین گام برای پاسخ به این سؤال برداشته شده است.
ایکنا: چه راه حلّی ارائه میدهید؟ این همان سؤالی است که فکر میکنم میبایست روی آن بسیار اندیشیده شود و مورد تحقیق قرار گیرد تا به پاسخ روشنی برای آن دست یابیم. البته من این را میدانم که پیامبر آدمها را تزکیه میکرد. این چیزی است که از گویش صریح قرآن بر میآید. امّا او پیامبر بود و خداوند این قدرت و توانایی را به او داده بود تا آدمها را در مسیر تعلیم کتاب و حکمت قرار دهد و آنها را تزکیه کند. پیامبر هم اکنون نیز همین مسولیت را برعهده دارد؛ یعنی سیره نبوی در حال تزکیه پیروان اوست؛ هم چنان که قرآن و عترت را بر جای گذاشته تا تعلیم کتاب و حکمت ادامه داشته باشد و تزکیه نیز در خلال تعلیم کتاب و حکمت محقّق گردد.
حال که نمیتوانم پاسخ روشنی به این سؤال بدهم، میخواهم به طرح یک آرمان و یک آرزو بپردازم. آرمانی که فکر میکنم با مبانی قرآن هماهنگی دارد؛ هر چند میدانم که با تحقّق آن فاصله بسیار داریم. به نظر میآید در عصر حاضر مسؤولیت تزکیه را باید در یک چرخه گسترده و وسیع جستجو کرد. چرخهای که البته اگر هر کدام از این چرخها مسوولیت خود را به درستی انجام ندهد تحقّق آن با خلل مواجه خواهد شد. اگر بتوانیم تعبیر پیوست که هم اکنون جنبه مادی و کمّی دارد را درونی کنیم و به آنجایگاه کیفی و باطنی ببخشیم بتواند ما را به پاسخ این سؤال نزدیک کند. منظورم این است که هر کس در جایگاه آموزش قرار میگیرد باید یک پیوست معنوی و درونی داشته باشد. آن پیوست همان نخ ارتباطی تزکیه با تعلیم است. این پیوست را پیامبر اسلام در حدّ اعلای آن داشت؛ زیرا او که میخواست تعلیم کتاب بدهد خودش از جنس آن کتاب شده بود و تحقّق عینی و عملی کتاب شده بود. مشهور است که از یکی از همسران پیامبر سؤال کردند: اخلاق پیامبر چگونه بود؟ جواب داد: «کان خلقه القرآن» یعنی خلق و خوی پیامبر قرآن بود. بنابراین از همان ابتدا پدر و مادر که نخستین آموزش دهندگان به فردی هستند که بناست در آینده وارد دانشگاه بشود باید پیوست معنوی داشته باشند. معلمها و مسؤلان مدارس ابتدایی تا برسد به همه متولیان امور در دانشگاه همگی باید پیوست معنوی داشته باشند. و البته در نظام اجتماعی؛ هر یک ازکارگزاران نظام حکومتی باید پیوست معنوی و باطنی داشته باشند. اگر این طور شود دیگر هر کسی نمیتواند به خودش اجازه دهد که به عنوان معلّم در کلاس حاضر شود. هر کسی رییس دانشگاه نمیشود. زیرا هر کس نگاه میکند و میبیند که پیوست معنوی او در چه جایی از زندگی اجتماع کاربرد دارد و در همان جا وارد میشود و به ایفای نقش میپردازد.
بر این اساس میتوان مسؤولیت تزکیه دانشجو در دانشگاه را دنبال کرد و سهم هرکس از این امر را جویا شد. سهم خود دانشجو؟ سهم مدیران دانشگاه؟ سهم مدرّسان دانشگاه؟ سهم حوزههای فرهنگی و دینی در دانشگاه؟ سهم خانوادهها؟ سهم کارگزاران نظام؟ سهم دولتمردان؟ بنابراین میبایست همه ارکان دانشگاه خودشان را در مسأله تزکیه سهیم بدانند. یعنی بر خلاف آموزش که مسؤولیت اصلی آن بر دوش اعضای هیأت علمی است؛ مسأله تزکیه بر دوش همه ارکان دانشگاه است. البته به نظر میرسد در این توزیع مسؤولیتها، سهم مسؤولیت اعضای هیأت علمی و مدرّسان دانشگاه در توجّه به امر تزکیه سهم بیشتری باشد. اگر این طور است میبایست اساتید دانشگاه خود جامه نیکوی تزکیه را پوشیده و قامت خویش را با این ردای زیبا آراسته باشند تا بتوانند در خلال تدریس بدون آنکه به طور مستقیم به مسأله تزکیه بپردازند در عمل دانشجویان را در مسیر تهذیب نفس و تزکیه جان قرار دهند؛ چرا که تزکیه برخلاف تعلمی، آموزش دادنی نیست بلکه مسیری است که باید تزکیه کننده و تزکیه شونده با هم آن مسیر را طی کنند. همان کاری که پیامبر اکرم و اهل بیت(ع) میکردند.