«لباس شخصی»؛ طوفانی در پی هیچ
کد خبر: 3877223
تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۱:۴۹

«لباس شخصی»؛ طوفانی در پی هیچ

لباس شخصی فیلمی است که در بستر حوادث تاریخی و سیاسی دهه شصت و فعالیت حزب توده روایت می‌شود و با وجود تلاشی که برای شفاف‌سازی تاریخی انجام داده، زبانش برای بیان وقایع چندان گویا نیست.

نقد لباس شخصی

امیرعباس ربیعی، برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره عمار، فیلم سینمایی لباس شخصی را کارگردانی کرده است و حبیب‌الله والی‌نژاد تهیه‌کنندگی این اثر را برعهده دارد و ابراهیم حاتمی‌کیا هم دستیار اول کارگردان است. این فیلم محصول مؤسسه هنری رسانه‌ای اوج است و با وجود تمام ظرفیت‌هایش، نمی‌تواند تأثیری ماندگار در ذهن مخاطب بگذارد.

«لباس شخصی» فیلمی سیاسی و تاریخی است که موضوع آن می‌تواند برای بسیاری از مخاطبان جذاب باشد و به اتفاقات دهه شصت و فعالیت حزب توده در ایران می‌پردازد و داستان آن به کشف معمایی از سوی یک افسر اطلاعات سپاه مربوط است که رده‌های بالادستی سیاسی برای او مشکلاتی را فراهم می‌آورند و یاسر در مقام مأمور اطلاعات سعی دارد بر همه‌ آن‌ها غلبه کند. در دیالوگ مهمی از این فیلم گفته می‌شود: «بهترین حربه دوستی است، چون پیچیدگی در سادگی آن است. به لباس شخصی‌ها بیشتر شک کن!»

فیلم فضایی چون آثاری مانند «سیانور»، «ماجرای نیمروز» و «بادیگارد» دارد. دقیقاً با همان آکسسوار و طراحی صحنه اما بی‌تجربگی‌های فراوانی در این اثر وجود دارد. البته بازی‌های هنرمندان هم برای مخاطب چندان جذاب و گیرا نیست. ربیعی تلاش کرده است صحنه‌های تاریخی را بازسازی کند و در طول مدت فیلم او به عمده سؤالات تماشاگران پاسخ نمی‌دهد و گرهی را نمی‌گشاید و استنادات تاریخی فیلم فقط به ارائه تصاویر واقعی از دادگاه‌های انقلاب خلاصه می‌شود و فیلم‌نامه درصدد است که اهمیت «نورالدین کیانوری» را به‌ عنوان یکی از شخصیت‌های حزب توده برای مخاطب روشن کند اما کارگردان برنامه خاصی برای این شخصیت ندارد و فقط به روایت نحوه دستگیری او اکتفا می‌کند و در کل داستان فقط چندین بار به نام او اشاره می‌شود.

لباس شخصی؛ طوفانی در پی هیچ

ربیعی اذعان کرده است که تحقیقات این اثر 3  سال و پیش تولید و تدوین آن 6 ماه به طول انجامیده است اما این تحقیقات منجر به گشودن دریچه تازه‌ای در ذهن مخاطب نشده و این فیلم آنقدر در روایت تاریخ فرورفته که نقل داستان به عنوان مهم‌ترین مؤلفه فیلم‌سازی در آن به محاق رفته است. 

همچنین، کاراکترها جانمایی درستی ندارند و گاهی واکنش‌های آنان منطقی نیست. مهدی نصرتی به‌ عنوان بازیگر نقش یاسر یک کاراکتر اصلی کاملاً سردرگم است و مخاطب تا پایان فیلم دلیل منطقی واکنش‌های او را درنمی‌یابد. حتی تکلیف مخاطب با طبقه‌بندی افراد، قدرت نفوذ و پاسخگویی آن‌ها به سیستم روشن نیست و گویی حتی کارگردان هم زیر و بم نهاد‌های انقلابی آن روزگار را به خوبی نشناخته است. 

علاوه بر این، ظرفیت عینی‌سازی هرکدام از شخصیت‌ها یکی از عواملی است که کارگردان می‌توانست از آن برای روایت داستانش بهره بگیرد اما این اتفاق در سراسر فیلم رخ نداده است و شاید بیش از کارگردانی پای فیلم‌نامه در این اثر می‌لنگد. طراحی صحنه، لباس و گریم بازیگران نیز با توجه به روایت تاریخی فیلم و دشواری دکورسازی و لوکیشن‌ها مقبول و تقریباً بدون ایراد است و می‌تواند یکی از جذابیت‌های بصری فیلم برای مخاطب جذاب باشد. ریتم فیلم نسبتاً تند است و مخاطب را به همراهی وامی‌دارد.



 

لباس شخصی؛ طوفانی در پی هیچ

لباس شخصی با وجود استعدادی که برای تبدیل‌ شدن به یک فیلم اثرگذار تاریخی و سیاسی دارد اما نتوانسته است انتظارات را برآورده کند. ترسیم وقایع تاریخی یک ملت یکی از رسالت‌های اصلی سینماست، اما باید توجه کرد که تمامی عوامل باید به درستی در کنار هم چیده شوند تا بتوان تصویری درست از وقایع تاریخی ارائه داد اما لباس شخصی مجموعه این ویژگی‌ها را ندارد. این اثر شاید بیشتر یک دست‌گرمی برای اوج است که می‌تواند زمینه‌ساز تولید آثار بهتری در این ژانر باشد.

یادداشت مینا حیدری

انتهای پیام
captcha