مصیبتی به نام طب سنتی
کد خبر: 3889498
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۹

مصیبتی به نام طب سنتی

این روزها که باز بیماری فراگیری، جهانی را به خود مشغول ساخته، حرف و حدیث‌ها سرباز کرده و هرکسی تلاش می‌کند گلیم خویش را از این آب گل آلود بیرون بکشد!

به گزارش ایکنا، به نقل از رسا، به مناسبت کارگاه پژوهش که در مدارس علمیه برگزار می‌کنم گاهی مطالبی درباره موضوع شناسی و تولید و حل مسئله می‌گویم و از نیازهای جامعه به احکام اسلامی مثال‌هایی می‌زنم مثل بانکداری و بورس و بیمه. گاهی هم نقدی می‌کنم از جریان‌های سنتی که حاضر نیستند به مسائل اجتماعی، نگاه علمی و پژوهشی داشته باشند از جمله مدعیان طب سنتی و اسلامی.

یک روز پس از پایان کارگاه، یکی از طلبه‌ها نزدم آمد. گمان کردم می‌خواهد از جریان طبابت علفی دفاع و به سخن من اعتراض کند. اما او خودش را موافق من دانست و با نام بردن از چند نفر از مشاهیر مدعی طب اسلامی، گفت که آن‌ها بی‌سواد هستند و چیزی نمی‌دانند! این طلبه پایه چهارم حوزه در ادامه گفت که خودش در این زمینه بسیار مطالعه کرده و هیچکدام از آن حضرات را قبول ندارد ولی نمی‌خواهد دیگران متوجه این دانش نهفته در دل او شوند!

یک لحظه یاد آن لطیفه افتادم که دیوانه‌ای در تیمارستان، دیوانگان مدعی نبوت را کذّاب می‌دانست چون معتقد بود آن‌ها را مبعوث نکرده است! مانده بودم به این طلبه متوّهم چگونه حالی کنم نه سر پیاز است نه ته پیاز. از او خواهش کردم به پژوهش و مطالعاتش ادامه دهد و همچنان خودش را به دیگران معرفی نکند تا این که حکیم و طبیب حاذقی گردد. امیدوار بودم شاید با مطالعه، به جهل مرکب خویش پی ببرد.

در مدرسه دیگری هم طلبه پرشوری داشتم که دعوای طب سنتی داشت و وقتی از همه طلبه‌ها خواستم یک مقاله پژوهشی در فقه یا اصول یا ادبیات در حد تحصیلات خود بنویسند او اصرار داشت رساله‌ای در طب اسلامی و سنتی بنویسد! او را تشویق کردم این کار را بکند حتی راهنمایی کردم با تکیه بر آیات قرآنی چیزی بنویسد و دست کم آیاتی را که به شفا یا مریضی و دارو اشاره دارند گردهم آورد. پس از مدتی آمد و گفت نظرش عوض شده و به جای داروهای گیاهی می‌خواهد به وِرد درمانی بپردازد! او هرگز حاضر نشد نیم صفحه مطلب حتی از قرآن بنویسد اما به صورت تجربی در حال مداوا و نسخه‌پیچی برای دیگران بود. معتقد بود امام زمان هم با عمل به طب سنتی، عمر دراز یافته است!

به مناسبتی هم با جمعی به سراغ افرادی رفتیم که حرفی در طب سنتی داشتند و محصولاتی هم تولید می‌کردند از جمله روغن بنفشه. تقریبا همه در این که دیگر مدعیان را بی‌تجربه و بی‌سواد خطاب کنند و خود را فحل این رشته بدانند مشترک بودند و از همه مهم‌تر این که پزشکی مدرن و جدید را اصلاً قبول نداشتند و گاه آن را ساخته شاخه‌های شیطانی و دشمنان می‌پنداشتند. این جماعت یک اشتراک دیگر هم دارند و آن که حاضر نیستند حتی دستاوردهای ادعایی خویش را به روش و گونه‌ای علمی، به تحریر دربیاورند که قابل نقد بررسی و آموزش باشد. فاجعه این جا است که در اندک نوشته‌هایشان هم جایی نه تنها برای عقلانیت و روشن‌اندیشی نیست که بیشتر حقنه پندارهای خودشان با ظاهری فریبا و مثلاً مجتهدانه است!

یکی از همین مدعیان که اکنون در قید حیات نیست برای اثبات گیاه‌خواری به یکی از آیات قرآن استناد کرده بود که انگار خوردن گوشت حیوانات برای بهشت است نه دنیا! اگر این استاد محترم و طبیب حاذق، یک بار کل قرآن را برای ثواب هم خوانده بود می‌فهمید که به صرافت تفسیر برأی افتاده و به جای زانو زدن در پیشگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام، می‌خواهد با تزریق بافته‌های جاهلانه خود، نام و نانی دست و پا کند.

اما مشکل کجاست؟

یکی از مشکلات بنیادین در این زمینه، نبود روش‌شناسی درست و منضبط تولید و بسط دانش‌های اسلامی است. در واقع برخی کم‌سوادان که شاید در زمینه دانش و تجربه خود به جایگاهی هم رسیده باشند به علت نداشتن الگو و روش مناسب برای نظریه‌پردازی و موضوع‌شناسی و حل مسئله، ناخواسته به دام تحریف دین افتاده‌اند.

عدم تشخیص راهکارهای علمی و به رسمیت نشناختن درگاه‌های ادراکی بشر و سطحی‌نگری و جزئی‌نگری، باعث شده سخنان رایگانی را به مردم به ویژه متدینان، ارزانی کنند که در کوتاه‌مدت زیان‌های مادی و در درازمدت زیان‌های فکری و معنوی و در نتیجه انحراف عقیدتی پدید خواهد آورد.

اینان سراغ قرآن و حدیث هم که می‌روند کُمیت‌شان لنگ است چه رسد به دانش‌های روز یا مباحث عقلی که البته از آن گریزانند! آسیب‌شناسی این مدعیان و البته دیگر دانشمندنماهایی که کارشان به ادعا و تکذیب و انکار و تکفیر می‌کشد نشان می‌دهد از همنشینی سه باب ادراکی انسان که «عقل» و «حس» و «وحی» است غافل‌اند.

جماعتی کوتاه‌بین گاه چنان به عقل و دانش‌های عقلی پناه می‌برند که خود را از وحی و الهامات غیبی بی‌نیاز می‌بینند و حتی در تفسیر و فهم مسائل ساده اجتماعی و تجربی هم با خط کش عقل و منطق می‌خواهند نظر بدهند. همچنین دسته‌ای چنان به حس و علوم تجربی خو می‌کنند که یا منکر خدا می‌شوند چون خدا را در آزمایشگاه نمی‌بینند یا وحی و سنت معصوم را هم تنها مؤید تجربیات خود می‌انگارند گویا قرآن هیچگاه به تعقل و تدبر فرا نخوانده است. بخشی هم با چسباندن خود به قرآن و سنت و اهل بیت علیهم السلام، یا عقل ستیز می‌شوند یا منکر و تکفیرگر هر کسی و هرچیزی که خارج از دایره فهم آنان باشد!

با نادیده انگاشتن هریک از این ابواب سه‌گانه، بشر حتی اگر دانشمند هم باشد به بیراهه می‌رود اگر چه به تعبیر قرآن حامل اسفار باشد!

سخن در این باره بسیار است و مجال خودش را می‌طلبد اما این روزها که باز بیماری فراگیری، جهانی را به خود مشغول ساخته، حرف و حدیث‌ها سرباز کرده و هرکسی تلاش می‌کند گلیم خویش را از این آب گل آلود بیرون بکشد!

عقل ستیزان که از سویی دانش مدرن غربی را نجس و منحرف می‌پندارند و از سویی یافته‌های تجربی خویش را که اتفاقاً از یونان و ایران و مصر و چین باستان به ارث برده‌اند و با چاشنی حدیث و روایت به خورد ملت می‌دهند مدعی هستند که مسلمانان به این ویروس مبتلا نمی‌شوند و راه درمان آن هم عمل به توصیه‌های آنان از جمله استعمال روغن بنفشه است! درمیان این جماعت، ابلهانی هم پیدا می‌شوند که در ایران، ضریح بلیسند و در اروپا، سنگ توالت!‌ به نشانه این که رویین تن هستند و مبتلا نمی‌شوند.

آن‌ها باید به این پرسش پاسخ دهند در طول تاریخ به ویژه هزار و چهارصد سال گذشته که بیماری‌های واگیردار میلیون‌ها انسان و مسلمان را به هلاکت رساند تا جایی که گاه مجال کفن و دفن هم نداد، این طبابت‌های کذایی چه غلطی توانستند بکنند؟ چرا از درمان عاجز ماندند؟ اینان با افتخار به کدام گذشته می‌خواهند برای رفع بلا قیام کنند؟ حکیم‌باشی‌های کذایی که قلمی هم به دست دارند در گوشه و کنار، چنان به پزشکی و غرب و مدرنیته می‌تازند و از واماندگی کشورهای شرقی و غربی در مهار این بیماری خرسند هستند که گویا خودشان چه هنری داشته‌اند!

یادم هست زمانی که در قالب نیروهای بسیج برای مایه کوبی (واکسن) فلج اطفال به درب منازل مراجعه می‌کردیم یکی از همین متوهمان حاضر نمی‌شد دوقطره واکسن را در دهان  فرزندش بچکانیم اما نمی‌دانست که مرض افلیج را شیاطین و اجنه و فرنگی‌ها نساخته‌اند و طب سنتی و اسلامی و چینی و علفی و سوزنی هم تا کنون هیچ هنر و عُرضه‌ای در درمان آن نداشته است اما امروز در ایران این بیماری ریشه‌کن شده است.

از سوی دیگر، دین ستیزانی که به لوله‌های آزمایش خود غرّه هستند و خدا را بنده نیستند، چنان ریسمان به آسمان می‌بافند انگار در کائنات دو جور موجود داریم؛ یکی این‌ها که کلید دانش در دست آنان است و دیگرانی که هیچ نمی‌فهند! ماجرای این کرونا نشان داد با همه پیچیدگی تمدن نوین بشری و همه پیشرفت‌ها چگونه بشر؛ چه از نوع سنتی و چه از نوع مدرن آن، مغلوب یک ویروس شده‌اند! شگفت آنکه هر چه ادعا بیش، بلا بیش‌تر.

آنان از سویی هر گونه دعا و تضرع و توسل را خرافه و ضد علم می‌پندارند از سوی دیگر هر دوای گیاهی و تجربه کهن بشری را به سخره می‌گیرند. برخی غرب‌پرستان داخلی که این روزها فرصت را برای کنایه زدن و خودشیفتگی غنیمت دانسته‌اند چنان به روغن بنفشه عنبرنسارا می‌تازند که گویا تا کنون خودشان یا اطرافیان‌شان شیاف استعمال نفرموده‌اند یا از داروخانه‌های بسیار شیک و مدرن، انواع بخور با دستگاه بخارساز نخریده‌اند!

عده‌ای هم البته در چهارگوشه دنیا، گرفتار خرمقدسی خودشان هستند در هر دین و مسلکی! آن‌هایی که چسبیدن به ضریح و دیوار ندبه و باجه اعتراف کلیسا را تنها راه نجات بشر از مشکلات بیماری می‌پندارند! گویا حضرت مسیح و حضرت رضا علیهما السلام را ساخته‌اند برای طبابت و درمان امراض جسمانی بشریت. همین! با هیچ زبانی نمی‌شد بلاهت این متظاهران را نشان داد جز با همین بلای جهانی و رفتارهایی چون کتاب‌سوزی!

بگذریم! مشکل روشن است. عده‌ای که شیفته یافته‌های عقلانی خویش‌اند و دین و دانش تجربی را خرافه و بافته می‌‌بینند و از هر توسل و تعبد و از هر حس و عشقی گریزانند، عده‌ای که غرق کشفیّات تجربی خویش در آزمایشگاه‌های مدرن یا سنتی خویش‌اند و یا فارغ از دین و عقل‌اند یا تنها روایاتی را می‌پذیرند که مؤیدشان باشد و عده‌ای که چنان به تسبیح و نماز چسبیده‌اند که عقل را هیچکاره عالم و علم را بازیچه شیطان می‌پندارند.

پس چه باید کرد؟ به ویژه‌ که این مدعیان خودبرتربین، در چاه جهل مُرکب خود افتاده و ریسمان سفید و سیاه دیگران را هم نجس و پوسیده می‌انگارند. آن کس که از عقل و فلسفه و منطق گریزان است و حتی در پی بنیان ریاضیات و فیزیک و شیمی اسلامی است چه تفسیری از عالم خلقت دارد؟ به آن کس که فلسفه را یونانی و غربی می‌داند اما طب سنتی را از طبایع چهارگانه شرق و غرب وام گرفته است چه باید گفت؟ آن کس که شیفته دانش غربی است و حاضر نیست به خواص گیاهان و داروهای مجرب اعتنا کند اما از ترس کرونا الکل می‌نوشد و صنعتی و سنتی را مخلوط می‌کند و کور می‌شود و می‌میرد را چه باید کرد؟ آن کس را که نه به مدرنیته قائل است اما شبکه ماهواره‌ای دارد و نه به عقل و منطق پایبند است و قمه می‌زند و در حرم را می‌شکند به عشق زیارت چه باید کرد؟

البته مشکل طرفداران صنعت و غرب و مدرنیته، جان و درمان مردم نیست. آن‌ها که زیرمیزی می‌گیرند و مالیات نمی‌دهند و شریک تجارت دارو و آزمایشگاه هستند، بیشتر دغدغه جیب خود را دارند و نگران ظهور یک رقیب سنتی علفی هستند که با شگردهای مذهبی و بومی در حال ربودن مشتری‌ها هستند. همچنان که دغدغه سنتی‌ها دین و اخلاق مردم نیست و به بهانه مبارزه با داروهای شیمیایی و چاقوی جراحی، یک مشت دمنوش و عصاره را به قیمت گزاف به بیمار بیچاره قالب می‌کنند بی‌آنکه اصلاً عامل بیماری یا راه درمان را بدانند و مدتی با تسکین درد، به گسترش مرض کمک می‌کنند و بادکش می‌گذارند. آن‌ها با این که نمی‌دانند حجامت برای تخلیه رسوبات لنفاوی است نه هدر دادن خون، به اهدای خون می‌تازند و هنوز در فصد مانده‌اند.

این‌ها دو چاره بیشتر ندارند؛ یا مسائل و سبک زندگی را به همان سیاق چند صد سال پیش نگه دارند و از برق و آسفالت دوری گزینند و الاغ‌سواری کنند، چون مصداقی در روایات و سنت برای مسائل مستحدثه ندارند یا آنکه از باب اکل میته در فناوری‌های روز مستغرق گردند و تیپ روشنفکری گرفته و نظریه‌پردازی کنند که غرب و برق و الکترونیک، منکر و چندش‌آور است!

همیشه برای دانشجویان، مَثل گالیله و کلیسا را می‌زنم که هر دو از دانش اندک خود، جهل مرکب ساخته‌بودند. کشیشی که نمی‌فهمید معنای چرخش خورشید در کتاب مقدس، به معنای محوریت زمین نیست و گالیله‌ای که نمی‌دانست با یک اسباب‌بازی کوچک به نام تلسکوپ نمی‌توان همه اسرار عالم را کشف کرد. هر دو ناخنکی به دریای بی‌کران دانش الهی زده بودند؛ یکی با خواندن کتاب مقدس و دیگری با دیدن نشانه‌های خدا در آسمان. هر دو درست می‌گفتند اما آن روز، زور کلیسا چربید و علم را محکوم کرد یعنی حس بینایی انسان را و فردا زور علم تجربی چربید و معنویت و دین را خانه نشین کرد یعنی ایمان انسان به آفریننده جهان را! چنانکه هنوز درباره نظریه داروین به تفاهم نرسیده‌اند و یکی انسان را میمون خطاب می‌کند و دیگری کافر!

در این میان، از ایران‌هراسی اجنبی و قم‌هراسی اجنبی‌پرستان هم نباید غافل شد. با این پس از شیوع این ویروس در شهرهای ایران، ابتدا در قم از آن آگاهی حاصل شد و اعلام گردید و حوزه‌های علمیه در تعطیلی مدارس پیشگام شدند و مراکز مذهبی نیمه تعطیل و در نهایت تعطیل شد و مراجع معظم تقلید توصیه‌های لازم به رعایت نکات بهداشتی و دستورات پزشکان و ذکر و دعا و توسلات را صادر کردند و طلاب هم در عرصه‌های مختلف به یاری بیماران شتافتند اما حقد و کینه عده‌ای سیاست‌زده انگار سر بهبودی ندارد. در این وانفسای مرگ و بیماری، نشسته‌اند به متلک‌پرانی! مثلا کسی که پدرش، پدرِ خرافه‌گرایی و حجتیه بازی بود و روح، پرواز می‌داد در توئیت خود می‌نویسد: «آخوند ناشناسی که تصاویرش پخش شده به بیمارستان‌ها می‌رود و بدون ماسک و رعایت بهداشت به بیماران عطر می‌زند، یک دین بر باد بده است. جرم دین‌ستیزی و تهدید سلامت بیماران، جرم اندکی نیست که عملاً این شیخ مرتکب آن می‌شود».

آن دیگری با اشاره به برخی تحرکات در قم و انکار وابستگی‌های آن به جریان تشیع انگلیسی، در جریده‌اش می‌نویسد: «درد بزرگ این است که این جهالت‌ها در مذهبی‌ترین شهر کشور رخ می‌دهد» و آن دیگری در پاسخ به همین شخص که به برخی سریال‌های تلوزیونی انتقاد کرده پاسخ می‌دهد: «بعضی عزیزان که وظیفه‌شان تبیین معارف دینی است در روزهای کرونایی بدنبال کشف خواص روغن گل بنفشه و عنبرنسارا برای معالجه این بیماری‌اند. عده‌ای دیگر هم طناب به کمر خود بسته‌اند و رفته‌اند ته چاه آخرالزمان که از کرونا چندتا علائم ظهور صید کنند. خب در چنین شرایطی معلوم است بازار دست چه کسانی می‌افتد». تو گویی قاطبه حوزه علمیه همین چند عروسک ملبس هستند که یا از سرجهالت یا به فرموده در حال نقش آفرینی و بهانه سازی‌اند!؟ چرا از این همه رفتار و گفتار عالمانه و جهادی سخن گفته نمی‌شود؟ از تولید ماسک و مایه‌افشانی گرفته تا کمک به سالمندان و عیادت و رسیدگی به بیماران کرونایی تا کفن دفن شرعی امواتی که غریبانه رهسپار گورستان‌ها می‌شوند. پس روشن است که هر دو سوی ماجرا سود مشترکی دارند.

اکنون چه باید کرد؟ راه علاج چیست؟

اول آن که باید جهان‌بینی خود را اصلاح کنیم و بدانیم آفریننده جهان، به ما حس داده است تا آیاتش را حس کنیم. ببینیم و بشنویم و تجربه بیاندوزیم و عقل داده که در آیاتش درنگ کنیم و از هر برگ و ورقش به معرفت کردگار برسیم و قلب داده که به آیات آسمانی‌اش ایمان بیاوریم.

باید با حس و تجربه، روش زیستن مادی را بیاموزیم و با ابزار عقل و منطق، پندار و باور خویش را محک بزنیم و با تسلیم به درگاه الهی، سعادت دنیا و آخرت خود را به چنگ آوریم. 

دیگر آن که باور کنیم درد و درمان و مریضی و شفا از خدا است. راه درمان هم مراجعه به طب و پزشکی است که برگرفته از حکمت باشد و طبیب حکیم می‌داند که سنت الهی همیشه شفای مستقیم یا با واسطه نیست و مرگ، سرنوشت محتوم ما است و هرکه در دنیا است به فنا است. پس تصادف و بیماری و قتل،‌ بهانه‌ای است برای سفر آخرت و بلا و امتحانی است برای همه. قرار نیست بشر از این ابتلائات، رها شود. اتفاقاً انسان هرگاه که در چاه جهل افتاده یا بر قله غرور ایستاده، سرنگون شده است!

آخر آن که طبابت، نه فلسفی است نه وحیانی است نه سنت و حدیث است و نه خرافه و بافته، طبابت یک امر تجربی است که البته می‌تواند با مبانی اسلامی و دینی، راهگشا و درمانگر بسیاری از دردها و بیماری‌ها باشد به شرط آن که در زمان و محدوده مشخصی اثر مثبت و سودمندی غالب آن اثبات شود و بتواند در قالب رساله علمی منتشر شود. پس اگر کسی داعیه دارد بی‌آنکه نیاز باشد دیگر رشته‌های علمی و معرفتی را انکار و تکفیر کند نیکو است بنشیند و آزمایش کند و یافته‌هایش را در بوته نقد دیگران بگذارد تا بیشتر بیاموزد و سود برساند.

امید که حوزه‌های علمیه پس از تجربه‌های منحصر بفرد این روزها، کمر همت ببندند و در باب نظریه‌پردازی علوم اسلامی و ارائه مبانی جهان شمول و دین‌پایه به دستاوردهای ارزشمندی در علوم مختلف به ویژه طبابت برسند که نیاز واقعی امروز بشریت است.

در پایان، بخشی از نظرات استاد مصباح یزدی را می‌آورم که یکی از سایت‌های خبری منتشر کرد اما سه روز بعد گویا آن را در تضاد با برخی اندیشه‌واره‌های پشت پرده دید و حذف کرد! : «صرف قرائت چند آيه و روايت و نقل یک داستان، مشكل ما را در تحقيق طب اسلامی يا طب نبوی حل نمی‌‏كند. روايات در دسترس است، كتاب‏‌هايی هم نوشته شده و شرح‏‌هايی نيز برای آن، نگاشته‌‏اند، اين‌‏ها اگر كارآيی داشت، تا به حال از آن استفاده می‌كردند.

آيا تعريف از طب بوعلی و محمدبن زكريا رازی، مفهوم طب النبی را شرح می‌‏كند؟ آيا طب النبی همان است كه آنها گفته‌‏اند؟! درحالی كه بيشتر مطالب آنان از يونانيان گرفته شده و براساس نظر و روش آنها پيش رفته و تحقيق شده است. مبانی طب بوعلی همان اصول موضوع يونانيان است. مطالبی از قبيل: عناصر اربعه و اخلاط اربعه كه در بدن موجود است مثل: خون، صفرا، بلغم و سودا در طب يونانی و طب باستانی وجود دارد.

پس نمی‌‏توان مطالب ذكر شده را طب اسلامی ناميد؛ چرا كه در آن‏‌ها نه از اسلام اثری پيدا است، نه وحی در آن مطالب نازل شده و نه بر تحقيقاتی كه ديگران كرده‌اند مطلب خاصی اضافه شده است.

مرتبه و شأن پيغمبر(ص) هيچ وقت بيان مطالب طبی يا مطالب فيزيكی نبوده، بلكه شأن او هدايت است. دليلي كه ما برای نبوت اقامه مي‌‏كنيم اين نيست كه نيازهاي مادی بشر را رفع كند. بشر با تحقيقات علمی خود و به همراه انگيزه‏‌های كه در نهان دارد، مي‏‌تواند راه زندگی دنيایی و راه تأمين سلامتی خود را كسب كند».

ٱلَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهۡدِينِ وَٱلَّذِي هُوَ يُطۡعِمُنِي وَيَسۡقِينِ وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ يَشۡفِينِ وَٱلَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحۡيِينِ وَٱلَّذِيٓ أَطۡمَعُ أَن يَغۡفِرَ لِي خَطِيٓـَٔتِي يَوۡمَ ٱلدِّينِ رَبِّ هَبۡ لِي حُكۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِي بِٱلصَّـٰلِحِينَ وَٱجۡعَل لِّي لِسَانَ صِدۡقٖ فِي ٱلۡأٓخِرِينَ وَٱجۡعَلۡنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِيمِ

انتهای پیام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
موحد
|
Singapore
|
۱۳۹۹/۰۱/۱۹ - ۱۲:۲۰
0
1
با سلام

هر چند بخش‌هایی‌ از نوشته فوق قابل دفاع است(البته تنها بخش هایی‌،نه همه آن) اما لحن نه چندان مناسب و بعضا زننده‌ای که نویسنده در نگرش این متن به کار برده ارزش همین بخش‌های مثبت رو هم زیر سوال میبره!
captcha