میان نبوت و حکومت ملازمه نیست / ضرورت حرکت فقه و کلام در دامان قرآن
کد خبر: 3909924
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۳۹۹ - ۱۶:۴۹
حجت‌الاسلام مهریزی:

میان نبوت و حکومت ملازمه نیست / ضرورت حرکت فقه و کلام در دامان قرآن

استاد دانشگاه قرآن و حدیث با بیان اینکه میان نبوت و حکومت ملازمه وجود ندارد، گفت: در برخی کتب کلامی و فقهی، حکومت را شعبه‌ای از نبوت می‌دانند، ولی باید توجه کنیم که کلام و فقه باید در دامان قرآن و سنت حرکت کنند، نه اینکه نظری از فقها و کلامیون را به قرآن تحمیل کنیم.

فقه و کلام در دامان قرآن حرکت کنند/ میان نبوت و حکومت ملازمه نیستبه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی مهریزی، استاد دانشگاه قرآن و حدیث، امروز، 21 تیرماه در نشست علمی «نسبت نبوت و حکومت در قرآن» در پژوهشکده مطالعات دینی، با بیان اینکه در رجوع به قرآن به تعبیر علامه طباطبایی باید قرآن را به استنطاق در آوریم و نگاه مسئله‌محور داشته باشیم، اظهار کرد: قرآن کریم در آیات متعدد از 26 پیامبر نامبرده و ذکر آنان در 53 سوره و 524 آیه بیان شده است.

وی با اشاره به موارد اعطایی خدا به پیامبران براساس آیات قرآن، اضافه کرد: قرآن در برخی موارد فرموده «وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا؛ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا و ...»(انبیاء/74) و «آتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا»(اسراء/55) یا اینکه ما کتاب، علم، حکمت، کوثر، ضیاء، فرقان، فضل، خلیفه و ... به آنان دادیم. در احصایی که بنده کرده‌ام، 20 مورد را شامل می‌شود.

مهریزی تصریح کرد: از بین این موارد سه تعبیر خلیفه، ملک و حکم در مورد حکومت بیان شده است و مابقی در مورد تعلیم و تربیت است؛ خلیفه فقط برای داود به کار رفته و واژه ملک هم برای داود، سلیمان و یوسف. حکم هم برای انبیاء مختلف از جمله موسی، نوح و سلیمان و ... به کار رفته است.

وی اضافه کرد: معنای شایع حکم در قرآن، قضاوت و داوری است و کمتر به معنای فرمان‌روایی و حکومت است، از این رو گاهی کنار نبوت و ... به کار رفته است. مثلاً در تعبیر «أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ»، مراد، قوانین رایج دوره جاهلی است.

میان نبوت و حکومت ملازمه نیست

مهریزی تصریح کرد: از بررسی واژه حکم در قرآن، این ملازمه به دست نمی‌آید که خداوند حکومت را به همه انبیاء داده است و حکومت جزء مقام نبوت است؛ از 26 پیامبر به سه نفر نسبت داده و نام آنان را در مقام حکمرانی و فرمانروایی بیان کرده است.

استاد دانشگاه قرآن و حدیث با بیان اینکه قرآن هدف از بعثت انبیاء را در آیه 25 حدید بیان فرموده و آورده است که «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...؛ یعنی هدف بعثت آن است که با بینات و حرف‌های روشن و ترازو سراغ مردم بروند؛ حرف‌های انبیاء روشن و در کتابی در دست مردم است؛ توأم با خرافه و خواب و ... نیست، بلکه به صورت روشن و همراه با سند است.

مهریزی بیان کرد: قیام به قسط را به انبیاء نسبت نداده، بلکه به مردم نسبت داده است؛ یعنی پیامبران بستری فراهم می‌کنند که مردم آماده شده و در این مسیر حرکت کنند و قسط را برپا دارند. 

مهریزی تصریح کرد: عمده مأموریت‌های تعریف شده برای انبیاء، جنبه تعلیم و تربیتی دارد، مانند تعلیم کتاب و حکمت، یزکیهم و ... و تنها چند مورد یعنی امر به معروف و نهی از منکر، حکمیت و قضاوت، برداشتن غل و زنجیر از پای مردم؛ شاهد بودن و ... جنبه اجتماعی و اجرایی دارد که باز ملازمه با تشکیل حکومت ندارد. چون ممکن است کسی امر به معروف و نهی از منکر بکند، ولی حاکم نباشد، کسی که میان مردم داوری و قضاوت کرده یا شاهد است، نیازی به تشکیل حکومت ندارد.

استاد حوزه علمیه بیان کرد: بحث دیگر گفتارهایی است که قرآن در مورد انبیاء و از زبان آنان بیان فرموه است؛ مانند آیه 45 نمل که فرمود: وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ؛ آنچه در این آیات به عنوان قول پیامبران آمده، دعوت به تقوا، استعانت از خدا، ذکر نعمت‌های الهی، پرهیز از گناه و ادای درست کیل و میزان، دیگران را کم نگرفتن، دوری از طاغوت و بت پرستی و ... است. این تعابیر هم چیزی به نام دعوت به حکمرانی ندارد.

وی با اشاره به حکومت‌هایی که قرآن از آن نام برده است، اظهار کرد: قرآن از هشت حکومت نام برده؛ سه پیامبری که نام برده شد؛ همچنین طالوت، ذوالقرنین و بالقیس گرچه در مورد ذوالقرنین اختلاف نظر وجود دارد؛ همچنین نمرود و فرعون را نام برده است که اشاره به حکمرانی دارد.

مهریزی بیان کرد: اگر حکمرانی بحثی جدی در زندگی پیامبران بود؛ قرآن از میان این همه انبیاء به ذکر نام 26 نبی اکتفا نمی‌کرد، ضمن اینکه از میان این تعداد پیامبر فقط به 3 تن اشاره دارد و اینها هم خودشان از خدا درخواست حکومت داشتند؛ از جمله سلیمان از خدا خواست حکومتی به او بدهد که تاکنون هیچ کسی آن را سراغ نداشته است.

وی افزود: آنچه برای قرآن مهم است، حکومت خوب است؛ مانند ملکه سبأ که وقتی نامه سلیمان به او رسید، از در حکمت وارد شد و دوراندیشی کرد؛ خداوند این داستان را به تفصیل بیان کرده؛ یعنی حکومت خوب از منظر قرآن مهم است؛ او کشور آبادی داشت و وقتی نامه سلیمان آمد، به تنهایی تصمیم نگرفت و مشاوره گرفت.

وی تأکید کرد: قرآن، رمان و داستان نیست و در ضمن بیان این داستان‌ها قصد دارد حکومت خوب را مطرح کند که جنسیت در آن مطرح نیست؛ یعنی حکومت خوبی که بتواند زندگی خوب برای مردم فراهم کند، مهم است، زن باشد یا مرد و حتی مومن و غیر مومن. البته بلقیس انسانی ناصح و خیرخواه و دوراندیش بود.

مهریزی بیان کرد: از مجموع سخنان می‌توان نتیجه گرفت که جامعه نیاز به حکومت دارد و اگر نباشد، شیرازه زندگی اجتماعی از هم می‌پاشد؛ لذا در برخی تعابیر داریم جامعه، حاکم می‌خواهد، چه این حاکم فاجر باشد و چه نیک رفتار؛ البته برخی تعبیر می‌کنند که ظالم یا برّ، اما این تلقی درست نیست، زیرا حکومت ظالم به هیچ وجه پذیرفته نیست.

فقه و کلام باید در دامان قرآن حرکت کنند

وی با بیان اینکه حکومت و سیاست لغزنده است و زمینه فساد در آن وجود دارد، لذا حاکمان باید در دوران حکومت خود تحت نظارت باشند، افزود: در کتب کلامی و فقهی، حکومت را شعبه‌ای از نبوت می‌دانند؛ ولی باید توجه کنیم که کلام و فقه باید در دامان قرآن و سنت حرکت کنند، مولود قرآن و سنت باشند. ما نمی‌توانیم با فقه و کلام، قرآن را تفسیر و معنا کنیم؛ برخی اصطلاحات فقهی را به میان آورده و می‌خواهند با آن قرآن، تفسیر کنند، این کار غلط است؛ فقه و کلام نمی‌توانند حاکم بر قرآن به عنوان پدر و مادرشان باشند.

مهریزی اضافه کرد: کار علم کلام تحمیل چیزهایی که در قرآن نیامده بر قرآن نیست؛ گاهی مغالطه می‌شود که خدا چون خالق انسان‌ها و مالک و حاکم است، پس انبیاء هم حاکم بر دیگران هستند؛ ولی ممکن است خدا این حاکمیت را به پیامبر یا مردم داده باشد، در اینکه حاکمیت حق الهی است، شک و شبهه‌ای نیست، ولی اینکه آیا آن را فقط به پیامبران داده یا عام است؟ نیاز به اثبات دارد؛ این مغالطه در برخی کتب کلامی و فقهی وجود دارد.

مهریزی بیان کرد: قرآن در بیش از ده آیه، کار پیامبران را در حد ابلاغ، بیان و ... منحصر کرده است؛ همچنین میان نبوت و ملک ملازمه وجود ندارد. اینکه پیامبران در زندگی اجتماعی مداخله داشتند و با طواغیت مبارزه می‌کردند، شکی نیست، اما مبارزه ملازمه با حکومت ندارد؛ داستان انبیایی مانند موسی و ... که مبارزه آنها با حاکمان زمانشان نقل شده است، لزوما به معنای این نیست که آن‌ها دنبال حکومت بودند. تلاش انبیاء سلب طاغوت بود، نه جایگزینی خودشان.

استاد حوزه و دانشگاه، اظهار کرد، حکمرانی پیامبران به شرایط اجتماعی باز می‌گردد و اگر زمینه اجتماعی برای پیامبری وجود نداشت، مسئله منتفی است؛ همچنین انبیاء دارای درجات مختلف و روحیات گوناگون بودند. یکی ابراهیم است که در پیری فرزندی به او عطا می‌شود و او را قربانی می‌کند و دیگری یعقوب که 12 پسر دارد و از فقدان یکی از آنها 40 سال گریان می‌شود.

انتهای پیام
captcha