کد خبر: 3919265
تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۸:۴۶

قیام عاشورا سرمایه عظیم اسلامی و فارغ از رنگ‌وبوی فرقه‌ای است / کربلا را به سقیفه گره نزنیم

قیام عاشورا سرمایه عظیم اسلامی و بلکه انسانی است. کوتاه فکری است که کسانی بخواهند به آن قیام، رنگ و بوی فرقه‌ای بدهند و این سرمایه پویایی که می‌تواند مسلمانان را با همه گرایشات مذهبی تکان دهد، انحصاری کنند یا از پویایی بیندازند.

به گزارش ایکنا؛ حجت‌الاسلام والمسلمین حمیدرضا شریعت‌مداری، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، شب گذشته، چهارم شهریورماه، با موضوع‌ «عاشورا و امروز ما» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

عاشورا زنده است و در هر زمانی می‌توانیم از این مکتب پرفیض بیاموزیم. یکی از درس‌هایی که می‌توانیم از عاشورا و تقابلی که در کربلای سال 61 هجری رخ داد، بیاموزیم این است که این تقابلی که صورت گرفت و این جبهه‌بندی که در آن زمان و مکان شکل گرفت، چه ابعاد و اطرافی داشت. اینکه ما باید قبول کنیم که در مقاطع و شرایطی ناگزیر باید به تقابل تن دهیم و بدانیم که کجا و با چه شرایطی به این تقابل تن دهیم. معنای زندگی تا حد زیادی در گرو هویت است و تا هویتی نباشد، انسان انگیزه‌ای برای ادامه حیات ندارد.

وقتی که پای هویت وسط می‌آید، طبیعتاً مرزبندی و تشخص مطرح می‌شود. آنچه هویت ما را شکل می‌دهد، دین است و دین هویت‌بخش ما است و طبیعتاً در متن و بطن خودش، تمایزهایی را ایجاد می‌کند و همین مرزبندی‌ها است که هویت را موثر می‌کند و انسان را به هویت وابسته و دلبسته می‌کند و انسان برای آن هویت حاضر است مایه بگذارد که جهت بخش و الهام بخش زندگی ما است و این هویت بدون اینکه مرزبندی در آن باشد، معنا ندارد. حال می‌خواهد هویت قومی، صنفی یا انواع دیگر هویت‌ها باشد.

هویت دینی به چه معنا است؟

بنابراین اگر یک هویت دینی داریم، به این معنا است که با کسانی که دین ندارند، مرزبندی داریم. با کسانی که به آن دین خاص تعلقی ندارند بلکه زاویه هم دارند، مرزبندی داریم. یک مرزبندی با کسانی که به هیچ دینی اعتقاد ندارند و یک مرزبندی با کسانی که به دیگر ادیان تعلق خاطر دارند و یک مرزبندی هم در درون اسلام با دیگر مذاهب اسلامی وجود دارد. طبیعی است که حتماً باید مرزبندی داشته باشیم و این یک تصمیم معقول و منطقی و عقلایی است و با همین مرزبندی‌ها است که خود را بهتر می‌شناسیم.

تا مرزبندی نباشد، ما خودمان را نیز به خوبی نمی‌شناسیم. با همین مرزبندی‌ها است که نقاط قوت و ضعف خود را نیز می‌شناسیم. وقتی به دیگران توجه می‌کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که بین ما و آنها تفاوت‌هایی وجود دارد. من به دین خودم معتقدم، اما ممکن است به این نتیجه برسم که در فلان‌جا فهم درستی نداشتم و کوتاهی کردم. همچنین نقاط قوت دینداری نیز در پرتو این مرزبندی‌ها مشخص می‌شود.

تشیع ترکیبی از تولی و تبری است

تشیع در ذات خود ترکیبی از دو مقوله و مولفه است؛ یکی مولفه ولاء و یکی هم مولفه براء. ما که شیعه هستیم، هم ولایت و هم برائتی داریم. ولایت یعنی تولی کسانی را قبول کرده‌ایم. ما ولایت و زعامت اهل بیت(ع) را قبول کرده‌ایم. از طرفی مرزبندی داریم و طبیعی است و درستش هم همین است که اگر ولای واقعی باشد، باید مرزبندی هم باشد. معنا ندارد انسان همه چیز را قبول داشته باشد و صلح کل باشد. در آموزه‌های کلامی و اخلاقی و فقهی طرفینی وجود دارد؛ یا من این طرف را می‌گیرم و یا آن طرف. اگر تولی وجود دارد، باید تبری هم باشد.

اما تبری به چه معنا است؟ به معنای مرزبندی است. بر خلاف آنچه القا می‌شود، تبری به معنای دشمنی و تقابل نیست. تبری یعنی مبانی و مرزهای مشخصی داریم. کسانی را قبول داریم و کسانی را قبول نداریم. معارف دینی را از کسانی می‌گیریم و به دیگران مراجعه نمی‌کنیم و مرجعیت دینی، سیاسی و ... را برای ائمه(ع) می‌دانیم. نه اینکه نرویم و از دیگر آموزه‌ها استفاده نکنیم، اما آنچه برای ما حجیت دارد، تعالیم اهل بیت(ع) است. این معنای تولی و تبری است، نه اینکه من با کسانی که مرز و زاویه دارم، حتماً از در دشمنی وارد شوم. حتی اگر آنها با من دشمنی کردند، وجهی ندارد که من در دشمنی کردن، شتاب کنم.

تقابل در جایی است که کیان و هویت و موجودیت ما از سوی دیگری مورد حمله قرار گرفته باشد. می‌خواهد درون مذهب خودم یا دین خودم باشد، فرقی ندارد و ابایی نداریم. امیرالمومنین(ع) ممکن است گرفتار سه جنگ داخلی شود. کجا وارد این تقابل می‌شود؟ شناخت این موضع بسیار مهم است. تا می‌شود به تقابل نمی‌توان وارد شد، اما اگر چاره‌ای نبود، به تقابل خواهد انجامید.

عاشورا تقابلی است که البته به نحو ناگزیر رخ داد. اما به این معنا نیست که امام حسین(ع) از اول که حرکت را شروع کرد، این احتمال را نمی‌داد. حرکت امام یک خروجی بود. اما حضرت مراقب بودند که تا می‌شود تقابل و درگیری رخ ندهد، اما وقتی پیش آمد، به آن تن دادند.

کسانی مایل هستند که اینطور وانمود کنند که گویا جبهه امام حسین(ع) جبهه شیعی و جبهه یزید جبهه تسنن هستند. یا اینکه خود می‌دانند که جنگ شیعه و سنتی نبود، اما با توجه به واکنش‌های ضعیفی که اهل سنت نسبت به این ماجرا نشان دادند، دوست دارند استفاده فرقه‌ای از این حادثه داشته باشند. یعنی شیعه می‌خواهد به سود خودش از این قیام در برابر دیگر مذاهب استفاده کند. اگر هم اینطور نبوده، از آن تفسیرهایی ارائه می‌کنند که به درگیری‌های فرقه‌ای کمک کند. یک راهش فلش بک است. یعنی تمام حادثه کربلا را مولود قطعی سقیفه وانمود می‌کنند، بنابراین این نتیجه اجتناب‌ناپذیر آن اتفاق است. لذا اگر می‌خواهیم این تقابل را دنبال کنیم، باید به سرچشمه‌ها برویم. تقابل لشکر امام حسین(ع) با یزید تبدیل به تقابل بین شیعه و سنی می‌شود.

دست ما به کسانی که در صدر اول بودند که نمی‌رسد، اما دستمان به سنی‌ها که می‌رسد، لذا می‌گویند بیاییم فضا را طوری کنیم و رنگ و بویی به عزاداری‌ها و تفسیرهایمان بدهیم که به اختلاف شیعه و سنی دامن بزند. قیام امام حسین(ع) اساساً تقابلی شیعی و سنی نبوده و برای ما محرز نیست کسانی که در جناح امام حسین(ع) بودند، همه شیعه به معنایی که امروز می‌فهمیم بودند. هیچ نشانه روشن و قاطعی در این زمینه نداریم.

حوزه مطالعات بنده تشیع و شیعه‌شناسی است. تشیع انواع و اقسامی دارد. یک تشیع، تشیع حبی است؛ یعنی محبت اهل بیت(ع) که در حدی از آن در همه مسلمانان وجود دارد و کسانی که بیشتر این محبت را داشتند، از جانب اهل سنت به شیعه تعبیر شده‌اند. این تشیع غیر از تشیعی است که امروزه می‌گوییم. یک تشیع، عراقی است؛ کسانی که می‌گفتند شایسته‌ترین افراد برای تصدی خلافت اهل بیت هستند و خیلی هم مهم نبود که شاخه حسنی یا حسینی باشد.

آنچه تا پیش از قیام امام حسین(ع) و در قیام امام و سالیان سال رواج داشت و در عراق و کوفه بوده، تشیع سیاسی بوده است، یعنی می‌گفتند اینها برای خلافت شایسته‌تر هستند، اما به این معنا نبوده که به نحو اعتقادی معتقد به وصایت امام علی(ع) باشند و معتقد به احقیت اینها باشند. بنابراین تشیع به این معنا بوده است. کما اینکه در طرف مقابل امام حسین(ع) نیز برخی افراد بودند که سستی ایمان داشتند و نتوانستند تصمیم بگیرند.

اگر شعارهای عاشورا را ببینید، شعارهای اسلامی است که اعم از عزت و مبارزه با ظلم و ... است. وقتی صحبت از علی(ع) می‌شود لزوماً به معنای تشیعی که امروزه مطرح می‌شود، نیست. اینطور نیست که رجوع به امام علی(ع) در آن زمان به معنای تشیعی باشد که امروزه می‌گوییم. امروزه در کوفه در میان اهل سنت دست کم تا اواخر قرن دوم در خود اهل سنت دو خط علمی داریم یکی که به امام علی(ع) می‌رسد و یکی هم به دیگران. یعنی در خود اهل سنت دو جریان علمی داریم و امام علی(ع) به عنوان خلیفه چهارم از یک دوره‌ای به بعد به رسمیت شناخته شد.

بنابراین در طرف امام حسین(ع) نشانه‌های قطعی که همه این افراد شیعه به معنای امروزی باشند نیست و می‌توانید به رجزهایی که خوانده شده مراجعه کنید. خطبه‌های امام حسین(ع) از آغاز تا پایان را ببینید که کجای آن رنگ و بوی شیعه به معنای امروزی دارد؟ در زیارت نامه‌ها نیز همینطور است که می‌گوید این مصیبتی بود که بر اسلام وارد شد و دامنگیر اسلام و همه مسلمانان شد. در اربعین می‌خواهیم که این مصیبت چقدر دل‌های همه مومنین و مسلمانان را به درد آورد. در آن طرف نیز نمایندگی از اهل سنت نیست. شعارهای خاصی که بوی تسنن بدهد و یا بوی مدرسه خلفا را بدهد پیدا نمی‌کنید.

قیام عاشورا یک سرمایه عظیم اسلامی است

بنابراین قیام عاشورا یک سرمایه عظیم اسلامی است و بلکه یک سرمایه عظیم انسانی است. این کوتاه فکری است که کسانی بخواهند به خود آن قیام و یا به عزاداری‌هایی که می‌شود، یک رنگ و بوی فرقه‌ای بدهند و به این اختلاف‌های فرقه‌ای دامن بزنند و این سرمایه پویایی که می‌تواند مسلمانان را با همه گرایشات مذهبی تکان دهد، انحصاری کنند و یا از پویایی بیندازند. این قیام و سرمایه عظیم می‌تواند همه انسان‌ها را به حرکت درآورد و الهام بخش باشد و فکر نکنیم اگر به آن رنگ و بوی فرقه‌ای و شیعی بدهیم به آن خدمت کرده‌ایم و باید شاکر خدا باشیم که در این دو سه سال اخیر در یک راهپیمایی عظیمی که در کربلا صورت می‌گیرد، بزرگانی پا به میدان گذاشتند و جلوگیری کردند که این حرکت یک رنگ و بوی فرقه‌ای پیدا کند.

گزارش از مرتضی اوحدی

انتهای پیام
captcha