کد خبر: 3953791
تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۹:۰۹
آیت‌الله علیدوست بیان کرد:

فقاهت مقارن در کشاکش ضرورت و انکار

علیدوست ضمن اشاره به دیدگاه‌های موافق و مخالف پیرامون فقاهت مقارن، تصریح کرد: در مقابل مخالفان، کسانی را داریم که معتقدند ما بدون فهم و درک درست از مبانی و از اندیشه‌های اهل سنت نمی‌توانیم فقه موفق داشته باشیم.

به گزارش ایکنا؛ آیت‌الله علیدوست در نشستی علمی با عنوان «فقاهت مقارن در کشاکش ضرورت و انکار» که فایل صوتی آن منتشر شده است، به بررسی ضرورت پرداختن به فقه مقارن پرداخته است. متن سخنان از نظر می‌گذرد؛

«در دین ما مفاهیم مشترک بشریت بسیار زیاد است. مجموعه‌ای از مفاهیم مذهبی داریم که مثلاً درون‌شیعی است و شما نمی‌توانید با یک سنی درباره آن صحبت کنید؛ مثل احکام شرعی. برخی معارف ما معارف اسلامی است؛ مثل زمانی که از قرآن صحبت می‌کنیم. در عین حال بسیاری از تراث ما گرچه از اسلام است، اما برای انسان است؛ یعنی این ظرفیت را دارد که با تمام انسان‌ها ارتباط برقرار کند. مکتب علمی که امام صادق(ع) بنا کردند، مکتبی بود که از اسلام بود، ولی برای بشریت بود و همه گروه‌ها در آن حضور داشتند. با این توصیف، حتی به نظر من این ظرفیت هست که فقاهت مقارن با حقوق تطبیقی داشته باشیم. استحضار دارید که حقوق مدنی ما جزء بهترین حقوق‌های مدنی دنیا است، البته تخصص من حقوق نیست، اما کسانی که رشته‌شان حقوقی خصوصی است، می‌گویند حقوق مدنی ما جزء بهترین قوانین مدنی است. حالا این مقدمه بحث من بود. از این توضیح روشن شد اگر کسی از فقاهت مقارن در درون اسلام صحبت کند، باید بسیار طبیعی باشد.

تابستان امسال مشغول نگارش کتاب روش‌‌شناسی اجتهاد بودم که عنوان ذیلش مطالعه مکاتب اجتهادی معاصر است. به مناسبت این کتاب، بحث فقاهت مقارن را در آن مطرح کردم. در آنجا گفتم آیا باید فقاهت ما با تراث اهل سنت مقارنه بشود یا نه. عده‌ای به شدت منکر این مقارنه هستند. در حوزه قم، برخی می‌گویند اصولاً پرداختن به اینها پرداختن به باطل و ضایع کردن وقت طلاب است. البته می‌گویند چون ما در تراث دینی‌مان روایت داریم که روایات مخالف عامه را بر روایت موافق عامه ترجیح بدهید، مجتهدان ما باید به این قضیه بپردازند، اما اینکه بخواهد جزء مواد درسی شود یا پای طلاب به این بحث کشیده شوند، درست نیست.

در مقابل، کسانی داریم که معتقدند ما بدون فهم و درک درست از مبانی و از اندیشه‌های اهل سنت نمی‌توانیم فقه موفق داشته باشیم. البته برخی خواستند بین این دو نظر نوعی آشتی برقرار کنند؛ به این معنا که بگویند ما نیاز به اطلاع از نظرات اهل سنت داریم، اما تعبیر حاشیه‌ای دانستن فقه شیعه در مقابل فقه اهل سنت، تعبیر درستی نیست. مثلاً از آقای سیستانی نقل می‌کنند که ایشان تعبیر «مهیمن» را برای فقه اهل سنت به کار می‌برند.

شما می‌دانید که بحث فقه مقارن یا فقاهت مقارن حداقل به نیمه اول قرن اول برمی‌گردد و اصل فقاهت مقارن از نظر تاریخی پدیده جدیدی نیست، با این وجود آیا نزاع بر سر ضرورت فقه مقارن نزاع واقعی است یا خیر. آیا این نگاهی که در حوزه قم هست، نزاع واقعی است یا بیشتر در حواشی مطلب نزاع است. ما از کسانی که ضرورت فقه مقارن را انکار می‌کنند، سوال می‌کنیم آیا می‌شود فقیهی از مبانی آنها مطلع نباشد و از فقاهت صحبت کند؟

بخش اصلی اصول فقه ما بحث تعادل و تراجیح است. اگر ما اصول فقه را دو بخش کنیم، به بخش منابع و بخش تعامل با منابع تقسیم می‌شود. در تعادل و تراجیح یکی از سنجه‌های ما همین بحث مخالفت با عامه است که باید درست معنا شود، یکی دیگر تقیه است، یکی دیگر شبه تقیه است. بسیاری از روایات امامان معصوم که موافق اهل سنت است تقیه نیست، شبه تقیه است؛ یعنی جواب امام بر اساس مذهب اهل سنت بوده است. اتفاقا چند نص معتبر در این زمینه داریم که امام به اصحاب می‌فرمایند بر اساس مذهب خودشان جواب دهید. بنابراین مخالفت عامه به این معنا نیست که هرچه آنها بگویند خلاف می‌گویند، خیر، قطعاً مشترکات ما بیشتر از منفردات است. بنابراین میرزای نایینی می‌گوید مخالفت با عامه، علت نیست. پس امام می‌خواهند بگویند اگر در دو نص معتبر یک جواب، موافق مذهب آنها بود و یک جواب، مخالف مذهب آنها بود در جوابی که موافق مذهب اهل سنت است، این احتمال وجود دارد که بخواهیم رعایت حال آنها را کرده باشیم، اما در جوابی که مخالف مذهب عامه است، قطعاً رعایت حال آنها نشده است. اصلاً چه کسی گفته استحسانی که آنها می‌گویند، همین استحسانی باشد که ما می‌دانیم. معنای استحسان این نیست که هرچه به ذهن فقیه خوب بیاید، حکم شرعی باشد. با این توضیحات روشن می‌شود اگر ما بخواهیم منابع آنها را درست بفهمیم، باید به فقه مقارن بپردازیم. پس نتیجه اینکه آنچه فقه مقارن دنبال می‌کند یک ضرورت است. اگر آسیب‌شناسی شود، یک ضرورت است.

البته در این حوزه باید به چند نکته توجه داشت. اول اینکه در مسئله فقه مقارن باید وضعیت طرف مقابل هم بررسی شود؛ یعنی طوری باشد که آنها هم اظهار نیاز کنند. هنگامی که به مکه مشرف شدم و با برخی از بزرگان اهل سنت صحبت کردم، اولین جمله‌ای که آنها می‌گویند این است که ما به نظرات شیعه نیاز نداریم و شما هستید که نیازمند نظرات ما هستید. این خیلی بد است. اگر پرداختن به فقه مقارن یک‌طرفه باشد، به جایی نمی‌رسد. نکته دوم ضرورت کار توجیهی درست است. اگر ما از طرف اهل سنت مقاومتی نداشته باشیم که داریم، قطعاً این طرف مقاومت شدید است و کافی است یک فضایی درست شود، عده‌ای هم کفن بپوشند و برخی مسائل را به هم بزنند.

نکته سوم افراط در قضیه است. یک موقع هفته وحدت بود و من تلویزیون گوش می‌کردم. یکی از بزرگان نظام صحبت می‌کرد. می‌گفت ما در اصول با اهل سنت مشترک هستیم، ولی در برخی فروع اختلاف داریم. مگر خود ما در فروعات فقهی مثل مسح پا اختلاف نداریم. آیا واقعا بحث امامت و مسح پا مثل هم است؟ خب این نگاه، کار را خراب می‌کند. اگر این افراط‌ها صورت بگیرد، کار را خراب می‌کند.

انتهای پیام
captcha