از نگاه اعتقادی شیعه، 14 معصوم(ع) انسانهایی معصوم و مصون از هر نوع خطا و گناه هستند، همین اعتقاد درست گاهی سبب شده تا زاویه نگاه برخی از ما نسبت به ایشان با آنچه باید باشد فاصله بگیرد، یعنی آنها را صرفا انسانهایی ماورایی و غیرقابل الگوگیری بدانیم و حتی منکر بعد انسانی آنها شویم. چنین تصوری سبب میشود تا صرفا نگاهی قدسی به آن بزرگواران ایجاد شود و از زندگی آنان به دنبال طرحی برای الگوگیری نباشیم.
ایکنا در گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر حسینی رامندی، عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه به بررسی بیشتر این موضوع پرداخته است که در ادامه میخوانید.
بله متاسفانه تحلیلهای اینچنینی نسبت به 14 معصوم(ع) کم نیست؛ به عنوان مقدمه عرض کنم یکی از نمودهای ویرانگر خودخواهی آن است که انسان در ارزیابی و داوری نسبت به شناختها، اندیشهها، باورها، گفتارها و رفتارهای دیگران، خود را معیار و میزان سنجش قرار دهد. در این گونه خودخواهی رایج، آدمیان آگاهی، اخلاق، احساس و رفتار خود را بی نقص و تنها معیار سنجش بینش، منش و کنشهای دیگران میدانند. این خودخواهی و خودمحوری گاهی نیز به هیجانات و احساسات و چشیدنیها، بوئیدنیها، موسیقی، تفریح، هنر، زیبایی و مانند اینها نیز تسری مییابد؛ و در باوری موهوم، ذائقه خود را معیار تعیین زیباییها، چشیدنیهای مطبوع، لذتها و ... میپندارد.
وقتی برای این افراد از خوبیهای پیشوایان معصوم و از محبوبهای فاطمه(س) سخن میگوییم، با تعجب، تردید و انکار آنان مواجه میشویم. این افراد برای توجیه تفاوتهای خود، با پیشوایان معصوم(ع)، به مکانیزمهای دفاعی گوناگونی متوسل میشوند که بسیاری از آنها خواسته یا ناخواسته به توهین و جسارت نسبت به ساحت پیشوایان معصوم(ع) میانجامد.
یکی از این مکانیزمها، مکانیزم انکار بعد انسانی اهل بیت(ع) است؛ کسانی که بهرغم اذعان به جایگاه والای اهل بیت(ع)، از تبعیت و پیروی از آنان میگریزند برای توجیه خود از این مکانیزم استفاده میکنند. آنان با اقرار به جایگاه اهل بیت(ع)، ناچارند ناسازگاری و تناقض اظهارات خود درباره پیشوایان معصوم، با اصول، مبانی اعتقادی و باورهایِ پذیرفته شده مذهب تشیع را توجیه کنند تا ضمن صیانت از مقام شامخ اهل بیت(ع)، تفاوت فاحش خود با آنان را توجیه کنند؛ از اینرو میکوشند تا با دلایل واهی، مبهم، خردگریز و حتی خردستیز، اساسا بُعد انسانی اهلبیت (ع) را انکار کنند! و چنین القا کنند که منشا تفاوت رفتارهای آنان با دیگران ابعاد فرا انسانی حضرات معصومین است.
بله، این مکانیزم بعدی است که قصد دارم آن را توضیح دهم؛ یعنی مکانیزم تفسیر نادرست از مفهوم عصمت؛ که یکی از مکانیزمهای دفاعی برای توجیه بی اعتنایی به جایگاه پیشوایان معصوم و نادیده انگاشتن نقش الگویی آنان در زندگی است. دو مکانیزم دفاعی یاد شده، با آیات و روایات پرشماری در تعارض است. براساس آموزههای قرآنی و روایی، شخصیت اخلاقی و نیز سرنوشت همه انسانها وابسته به عمل و تلاش آنان است. چنان که در آیه سوره نجم آمده است «لیس للانسان الا ما سعی». درباره این اصل هیچ تفاوت و استثنایی، میان معصوم و غیرمعصوم بازگو نشده است.
افزون بر آن در آموزههای قرآنی بر این اصل تأکید شده است که در آفرینش انسان نیز هیچ تفاوتی میان برگزیدگان الهی و انسانهای دیگر وجود ندارد. تمامی آیاتی که درباره کیفیت آفرینش انسان نازل شده بدون کمترین تفاوتی شامل همه انسانها میشود. در میان آموزههای قرآنی و روایی هرگز شاهدی برای تفاوت آفرینش معصوم و غیرمعصوم وجود ندارد. آیاتی مانند «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ ...» از زبان پیامبر گرامی اسلام و نیز آیاتی که به تشابه کامل نیازهای پیامبران «لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ»، مهر باطلی است بر انگاره نادرستی که برای گریز از مسئولیت اخلاقی مطرح میشود.
مکانیزم بعدی، جبرگرایی است؛ در این مکانیزم دفاعی، برای گریز از الگوپذیری از اهل بیت(ع) و لزوم پیروی و تبعیت از آنان، محیط تربیتی آنان را دلیل تفاوت حضرت فاطمه(س) با دیگران دانسته و به این توجیه رو میآورند که فاطمه(س) دختر پیامبر و تربیت شده آن حضرت است و تلویحا و شاید ناخواسته مرتکب این جسارت نسبت به ساحت فاطمه(س) میشوند که منشا ارزشهای اخلاقی فاطمه(س)، محیط تربیتی اوست نه تواناییهای شخصی فاطمه(س)؛ با این منطق نادرست، که در اصطلاح انسانشناختی از آن به جبر اجتماعی و یا ژنتیکی یاد میشود، علت فاصله اخلاقی خود با آن حضرت را در تفاوت محیط تربیتی و عوامل زیست محیطی قلمداد میکنند که به صورتی جبری موجب این تفاوت شده و راهی برای گریز از آن نیست. با بهکارگیری این مکانیزم دفاعی، ضمن توجیه کوتاهی خود در پیروی از فاطمه(س)، از منزلت شخصی آن حضرت نیز میکاهند.
بله؛ بنده نام آن را مکانیزم انفعال و نسبیگرایی اخلاقی مینامم؛ در این مکانیزم دفاعی، فضیلتها و خوبیهای شگفت فاطمه(س) تا سرحد یک واکنش و رفتار سوداگریانه تنزل مییابد؛ به این معنا که فضیلتهای فاطمه(س) واکنشی است در برابر رفتارهای پدری چون رسول خدا، همسری شایسته چون علی(ع) و فرزندانی چون زینب(س)، حسن و حسین(ع). در این مکانیزم دفاعی نیز ناخواسته جایگاه و شخصیت الهی فاطمه(س) نادیده گرفته شده و این حقیقت انکار میشود که خاستگاه رفتارهای اخلاقی فاطمه(س)، اصول ثابت و استوار اخلاقی است که در پرتو بندگی خالصانه، چشمپوشی از لذتها، تحمل سختیها، مداومت، ممارست و پیوستگی آن حضرت در پایبندی به امور اخلاقی، از سوی خداوند به آن حضرت تفضل شده است؛ نه رفتاری انفعالی و واکنشی در برابر رفتار انسانهای خوب.
فاطمه(س) در ابعاد زیادی قابل الگوگیری است؛ هرچند در آن دوره زندگی اجتماعی بسیطتری وجود داشت و به تعبیر شما فضای مجازی و پیشرفتهای صنعتی نبود ولی سخن ما این است که فاطمه(س) به عنوان یک انسان توانمند و با ویژگیهای شخصیتی فارغ از بعد عصمت ذاتی برای انسان امروز الگوست. همسرداری، تربیت فرزند، خوشرویی و رعایت آداب معاشرت و کنشگری فعال در عرصه سیاسی و اجتماعی با رعایت حریم موضوعی نیست که متعلق به یک دوره و زمان و مکان باشد.
فاطمه(س) در زندگی زناشویی همواره با همسر بزرگوارش علی(ع) با چهرهای گشاده، رویی خوش، لبانی متبسم و همراه با مزاح و شوخی(1) برخورد میکرد و این رفتار فاطمه غبار غم و اندوه از آینه وجود علی(ع) میزدود و ضمن فراهم آوردن محیطی آرام، با طراوت و با نشاط برای تربیت و رشد فرزندان، زمینه لازم را برای عبادت و بندگی مهیا میساخت؛ آیا این خلقیات در زندگی امروز قابل پیادهسازی نیست؟
فاطمه تندیس اخلاق و الگوی معاشرت است؛ رفتارهای سرشار از محبت و معاشرتهای صمیمی و شورانگیز او با دیگران، موجب شیفتگی نسبت به این بانوی آسمانی میشد. ام سلمه همسر رسول خدا(ص) میگوید: پس از ازدواج با رسول اللّه(ص) من عهدهدار امور دخترش فاطمه(س) شدم؛ به خدا سوگند، او در برخورداری از آگاهی لازم برای زندگانی، آداب معاشرت اجتماعی و رفتارهای اخلاقی از من برتر بود.(2)
روزی زنی نزد زهرا(س) آمد و گفت: مادر پیری دارم که پرسشهایی درباره نماز دارد و مرا فرستاده تا مسایل شرعی نماز را از شما بپرسم. حضرت فرمود: بپرس. و آن زن، مسایل فراوانی مطرح کرد و پاسخ شنید. همین که پرسشهای او به ده عدد رسید، خجالت کشید و آثار شرم و حیا در چهره او نمایان شد و گفت: ای دختر رسول خدا! بیش از این نباید شما را به زحمت اندازم. فاطمه(ع) با رویی گشاده فرمود: باز هم بیا و آنچه سؤال داری بپرس، آیا اگر کسی را اجیر کنند که بار سنگینی را به بالای بام ببرد و در مقابل یکصد هزار دینار طلا مزد بگیرد، چنین کاری بر او دشوار است؟ زن جواب داد: نه. هرگز! زن در ادامه گفت: چه کسی در مقابل این مبلغ گزاف احساس خستگی میکند؟ فاطمه فرمود: پاداش هر مسئلهای را که پاسخ میدهم، بیش از گوهر و لؤلؤیی است که فاصله بین زمین و عرش را پر کند. سپس حدیثی از رسول اللّه(ص) درباره ارزش والای علم و عالم بیان کرد و آن زن با شادمانی و رضایت فراوانی با دختر رسول خدا(ص) خداحافظی کرد.(3)
در روایتی از فاطمه(س) آمده است: «بِشرٌ فی وَجْهِ المؤمن یوجِب لِصاحِبِه الجنَّة و بِشرٌ فی وجِه الْمُعانِد اَلْمُعادی، یَقی صاحِبَهُ عَذابَ النّار؛ پاداش خوشرویی در برابر مؤمن، بهشت است و خوشرویی با دشمنان ستیزهجو، انسان را از عذاب آتش باز میدارد.(4) در این روایت یکی از شاخصهای تمدنی، اخلاق فاطمه(س) بازگو شده است
زهرا(س) در نجوای مادرانه ما با فرزندش حسن مجتبی(ع)، این شعرها را زمزمه میکند؛
اشبه اباک یا حسن/ و اخلع عن الحق الرسن/ واعبد الها ذاالمننن/ و لا توال ذالاحن(5)
خوب من، زیبای من، مانند پدرت علی(ع) باش و چون او حقیقت را از بند ستمگران رهاساز؛ خدایی را که همه نعمتها و احسانها از اوست پرستش کن و با بدخواهانِ کینهتوز دوستی مکن. فاطمه در میان لالاییهای عاشقانه، بنیادیترین نیازهای شناختی و تربیتی فرزندش را در گوش جان او میسراید و به ما میآموزد که باید، تربیت روحی و پرورش فکری و اخلاقی را از اولین روزهای ولادت فرزندانمان، به آنان بیاموزیم. و آنان را با اساسیترین اصول اخلاقی تشیع یعنی حقگروی، عدالتخواهی و ظلمستیزی آشنا کنیم. از نکات بسیار مهم و ویژه اخلاق فاطمی که در این دو بیت بیان شده آن است که در اندیشه اخلاقی فاطمه(س) به دو عنصر حیاتی تولی و تبری در نظام اخلاقی تشیع توجه شده است که در بسیاری از نظامهای اخلاقی مغفول مانده است.
در این زمینه به نقل مطلبی اکتفا میکنم؛ فاطمه(س) در کنار همسرش در محیط سرشار از آرامش و زیبایی، حسین(ع) را که کودک خردسالی است روی دستانش نوازش میکرد و با حسین(ع) این شعر را زمزمه میکرد: انت شبیه بابی/ لست شبیها بعلی؛ حسین جان! تو به پدرم شباهت داری و به پدرت علی(ع) شبیه نیستی.(6) باور این حقیقت والا از عمق دل و جان، فاطمه(ع) را به شوخی با علی(ع) وا میداشت، و امام(ع) با زمزمههای فاطمه، غرق شادی و شادمانی میشد و تبسم بر چهرهاش نقش میبست.
[1] . بحارالانوار، مرحوم علامه مجلسی، ج43، ص45 و 75.
[2] . همان، 10.
[3] . بحارالانوار، ج2، ص3.
[4] . تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، ص354؛ کتاب عوالم، ج11، ص628؛ بحارالانوار، ج72، ص401 و ج75، ص401.
[5] . مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 389; بحارالانوار، ج 43، ص 286.
[6] . رک: مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص389؛ فضائل الخمسه من الصحاح السته، ج3، ص21؛ بحارالانوار، ج43، ص286.
انتهای پیام