سابقه نظریه بعد چهارم در سنت فلسفه اسلامی
کد خبر: 4104725
تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۵:۳۶
مهدی اسدی مطرح کرد:

سابقه نظریه بعد چهارم در سنت فلسفه اسلامی

مهدی اسدی ضمن اشاره به معنای بعد چهارم و چهاربعدگروی به پیشینیه این اندیشه در میان فلاسفه اسلامی از جمله ملاصدرا، ابن‌سینا و خواجه نصیر طوسی تصریح کرد.

به گزارش ایکنا، نشست «بررسی تطبیقی بعد چهارم در فلسفه اسلامی و فلسفه غرب» عصر امروز 14 آذرماه با سخنرانی مهدی اسدی، استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در محل پژوهشگاه برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

عنوان «بعد چهارم» را خیلی از ما شنیده‌ایم. صدها مقاله و کتاب در فلسفه غرب در این رابطه نوشته شده است. در کشور ما هم چند مقاله نوشته شده و عمدتا گفته می‌شود بعد چهارم در فلسفه اسلامی از ملاصدرا شروع شده است. آیا بعد چهارم که در غرب مطرح می‌شود در ملاصدرا پیدا می‌شود یا نه؟ اصلا بعد چهارم به چه معنا است؟

من ابتدا تصویری از بعد چهارم ارائه می‌کنم، بعد می‌گویم آنچه ملاصدرا گفته هیچ ارتباطی با بعد چهارم ندارد و بعد چهارم برای اولین بار توسط خواجه نصیر طوسی مطرح می‌شود.

بعد چهارم چند تقریر دارد؛ طبق یک تقریر، گذشته در ظرف خودش موجود است، آینده هم در ظرف خودش موجود است. بعد چهارم کاهشی می‌گوید گذشته از بین رفته ولی زمان آینده موجود است لذا هرچه به سمت آینده می‌رویم جهان ماده کوچک‌تر می‌شود. تقریر دیگر بعد چهارم این است که گذشته معدوم است، آینده هم معدوم است ولی زمان حال موجود است.

از نظر غربیان هیچ یک از امور گذشته مثل دایناسورهای منقرض شده معدوم نشدند بلکه واقعی هستند، همان‌طور که اشیای زمان حال واقعی هستند. مثلا همانطور که فیل واقعیت دارد دایناسور هم واقعیت دارد. فرض کنید صد سال دیگر بشر روی مریخ بناهایی بسازد. این بناها واقعیت دارد یا ندارد؟ طبق این نظر، آنها به اندازه زمان حال واقعی هستند. ما بارها و بارها این تعابیر را در فلسفه غرب مشاهده کردیم.

این اندیشه از کجا آمده؟ عموما گفته می‌شود که این اندیشه پس از نسبیت انیشتین مطرح شده است. مفسران نسبیت می‌گویند حال‌گروی غلط است، حال‌گروی یعنی گذشته معدوم شده، آینده هم نیست و فقط زمان حال موجود است. از نظر آنها گذشته و آینده و زمان حال هم‌بود هستند، بنابراین گذشته و آینده به اندازه زمان حال واقعیت دارند. این افراد می‌گویند جنگجویان گذشته همین الآن هم در حال جنگ هستند و زندگی ده سال آینده ما همین الآن دارد رخ می‌دهد، لذا هیچ تغییر واقعی وجود ندارد و تغییرهایی که ما می‌بینیم توهم است و تمام رخدادها ثابت است.

در فلسفه غرب بعد چهارم را خیلی مطرح کردند. برخی در شرح نسبیت انیشتین این نظریه را مطرح می‌کنند. حالا سوال این است؛ تعبیر خود انیشتین چیست؟ اکثر مفسران می‌گویند منظور انیشتین بعد چهارم بوده است ولی برخی می‌گویند نیازی به بعد چهارم نیست. در آثار خود انیشتین آمده است که در فیزیک کلاسیک بعد چهارم وجود دارد ولی ما می‌خواهیم یک بعد چهارم دیگر مطرح کنیم. او می‌گوید اگر به آثار نیوتون مراجعه کنیم می‌بینیم نظرش همین است و بعد چهارم چیز عجیبی نیست. ما سه بعد مکانی داریم و یک بعد زمانی. هر کس بگوید زمان در جهان خارج واقعیت دارد به یک بعد چهارم اعتقاد دارد.

نسبیت هم‌زمانی از نظر انیشتین

وقتی انیشتین می‌خواهد دیدگاه خودش را مطرح کند بحث هم‌زمانی را مطرح می‌کند و می‌گوید هم‌زمانی امری نسبی است و امر مطلق نیست. چون تعبیر انیشیتن اینطوری است بسیاری از شارحان او می‌گویند این نسبیت هم‌زمانی را نمی‌توان پذیرفت مگر اینکه بعد چهارم را قبول کنیم. بعد از انیشتین خیلی‌ها بعد چهارم را مطرح کردند. در تلقی چهاربعدی از جهان کل تاریخ از آغاز تا پایان یک امر واحد است.

الآن سوالی که پیش می‌آید این است آیا چهار بعد گروی که مطرح کردند در فلسفه اسلامی هم بوده است یا نه؟ برخی غربیان مخالف بعد چهارم هستند و چند نقد دارند. جالب اینجا است بعد چهارم در جهان اسلام مطرح شده، نقدهایش هم مطرح شده ولی خود غربیان نمی‌دانند اندیشه بعد چهارم از کجا پیدا شده است. برخی می‌گویند آنسلم برای اولین‌بار این اندیشه را مطرح کرده است.

خلاصه ادعای من این است؛ بعد چهارم در جهان اسلام وجود داشته و از زمان خواجه نصیر نقدهایش هم مطرح شده که شبیه همان نقدهایی است که در فلسفه غرب مطرح شده است. ابتدا اشاره‌ای به ملاصدرا بکنم. ملاصدرا حرکت جوهری را مطرح می‌کند و می‌گوید اجسام مادی امتداد چهارمی دارند. چون تعبیر امتداد چهارم را به کار برده خیلی‌ها می‌گویند این همان بعد چهارم است ولی تعبیر امتداد چهارم به چه معناست؟ ظاهرا ایشان امتداد را به یک معنای جدیدی در آثار خودش به کار می‌برد. ملاصدرا راجع به اجسام فیزیکی می‌گوید یک مقداری دارند که دگرگون و نو می‌شوند. امتداد چهارم ملاصدرا دگرگون و نو می‌شود. دگرگون شدن و نو شدن در چهار بعد گروی نفی می‌شود و آنها صراحتا می‌گویند تغییر و تکامل وجود ندارد. ملاصدرا می‌گوید اجسام فیزیکی دو مقدار و امتداد دارند یکی مکانی و یکی زمانی. علامه طباطبایی در شرح این عبارت می‌گوید ملاصدرا اینجا صراحتا بعد چهارم را مطرح می‌کند. خیلی از کسانی که مقاله می‌نویسند و می‌گویند ملاصدرا بعد چهارم را مطرح کرده بر اساس همان تعابیر و تعلیقه علامه طباطبایی بر آن است.

اندیشه خواجه نصیر درباره بعد چهارم

آیا بعد چهارم به این معنا از زمان ملاصدرا پدید آمده و در فلسفه مشایی وجود نداشته است؟ چرا؛ ابن سینا هم می‌گوید زمان امری واقعی است و در جهان خارج واقعیت دارد. این نشان می‌د‌هد فلاسفه مشایی بعد چهارم پویا را مطرح کردند، لذا این نظریه نسبتی با ملاصدرا ندارد، ملاصدرا تعبیر امتداد و بعد چهارم را به کار برده است ولی این همان بعد چهارم در نسبیت انیشتین نیست.

یک مسئله‌ای که از گذشته مطرح بوده است این است که گذشته معدوم است، آینده هم معدوم است، حال هم یک لحظه است که یا طرف گذشته است یا آینده که در هر دو صورت معدوم است. از نظر ملاصدرا گذشته و آینده معدوم نشده و هر کدام سر جایش باقی است. این اندیشه قبلا در میرداماد مطرح بوده و برای اولین بار توسط خواجه نصیر طوسی مطرح شده است. خواجه نصیر می‌گوید زمان حال مثل نقطه است و فصل مشترک گذشته و آینده است. این که می‌گویید گذشته معدوم است درست نیست بلکه گذشته در ظرف خودش موجود است ولی گذشته در حال معدوم است. بنابراین خواجه نصیر برای نخستین‌بار بعد چهارم را مطرح کرده است. بنابراین بعد چهارمی که در انیشتین مطرح می‌شود در خواجه نصیر هم مطرح بوده است. خلاصه حرف خواجه نصیر این است که گذشته در گذشته به نحو ثابت موجود است، آینده هم در آینده به نحو ثابت موجود است.

انتهای پیام
captcha