حجتالاسلام علیرضا قبادی، جامعهشناس و کارشناس دین، به مناسبت ماه رمضان سلسله یادداشتهایی را با محور «دینداری در قرآن» نوشته که هر روز از رسانه ایکنا منتشر میشود. مشروح بیست و دومین یادداشت را در ادامه میخوانید.
بیست و یکم رمضان سالروز شهادت بزرگمردی است که زندگی خود را در مسیر بندگی خداوند و اطاعت از رسول خدا(ص) سپری کرد و در شبی که احتمال قدر بودن آن میرفت، با شهادت به دیدار معبودش شتافت. سلام و صلوات خداوند و بهترین تحیات انبیای الهی و عالیترین تحیات فرشتگان ربوبی بر او باد که امین خداوند و حجتش بر خلق بود.
در قرآن کریم در سه سوره قصص، عنکبوت و غافر از قارون سخن گفته است. در آیه ۳۹ عنکبوت و ۲۴ غافر (مومن) قارون را هم ردیف فرعون و هامان قرار داده و اشاره کرده است که او نیز مانند آن دو نسبت به حجتهای روشن حضرت موسی (ع) گردنکشی کرده است. عمده حکایت و تجربه قارون در سوره قصص آمده است.
کلان روایت سوره قصص، حکایت حضرت موسی (ع) با فرعون است؛ اما ذیل این کلان روایت، تجربهها و روایتهای متعددی مانند به دریا انداختن حضرت موسی (ع)، استمداد یکی از دو نزاع کننده از آن حضرت، خروج او از مصر، ملاقات ایشان با شعیب و ازدواج آن حضرت، مبعوث شدنش به رسالت، ابلاغ پیام رسالت به فرعون و پایان بخش این سوره حکایت و تجربه بسیار ارزشمند و کم نظیر قارون است که در ذیل به اختصار به آن اشاره میکنیم.
آیات ۷۶ تا ۸۳ این سوره روشن میکند که قارون فردی از طبقه بالای اقتصادی جامعه است و اعتقادات و باورهای جاهطلبانه دارد. افراد جامعه به منزلت اجتماعی او نگاه دوگانه دارند. در همین آیات به مرگ او نیز اشاره کرده است. آیات مزبور با چنین مضامین و محتوا و رویکردهای اجتماعی نسبت به منزلت اجتماعی او و تغییر نگاه مردم نسبت به او پس از مرگ و... گواه آن است که تجربه قارون، تجربهای کم نظیر، جذاب و عبرتآموز است. براساس آیات مزبور و نظر مفسران قارون، مردی از یهود و از قوم یا نزدیکان موسی (ع) بود. او در صف مؤمنان موسی قرار داشت؛ اما با تکبر و گردنکشی از زمره مومنان موسی (ع) خارج شد. خداوند ثروت فراوانی نصیب او کرد؛ تا آنجایی که حمل کلید آنها، مردان نیرومند را خسته مىکرد.
قوم قارون به او خیرخواهانه نصیحت میکردند که با ثروت خدادادی سرمستی مکن! و در آنچه خداوند نصیب تو کرده سرای آخرت بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و...، اما او ثروت خود را به رخ مردم میکشید؛ و غرق در تجمل بود. قارون بر این باور شده بود که آنچه نصیبش شده به واسطه علم و توانایی اوست! و خود را مالک مطلق در ثروتش میدید. تا آنجا که دیگر نصایح خیرخواهانه مردم مقبول او نبود و بنا داشت با نسبت ناروا به موسی، نقش او را در هدایت جامعه کمرنگ کرده و این مانع را نیز از میان بدارد، اما عذابی او و خانهاش را به زمین فرو برد و هیچ گروهی نداشت که او را یارى کند.
در گفتار بعد به آموزهها و رویکردهای دوگانه جامعه به زندگی قارون و سایر معارفی میپردازیم که ذیل این تجربه ارزشمند نهفته است.