«بدون تاریخ بدون امضاء» دومین فیلم وحید جلیلوند در مقام کارگردان است. این فیلمساز که در گام اول فیلم خوبی چون «چهارشنبه 19 اردیبهشت» را کارگردانی کرده بود در دومین کارش باز هم سراغ موضوعی اجتماعی رفته است. موضوعی که بهشدت تکاندهنده است و تماشاگر را درگیر خود می کند.
فیلم داستان دکتری است که در پزشکی قانونی کار می کند. روزی وی با جنازه پسر بچهای روبرو میشود که آن را میشناسد و در ادامه اتفاقات مختلف برای وی روی میدهد. این قصه بهانهای است تا موضوعاتی مطرح شود که شاید بسیاری از مردم جامعه از آن بیاطلاع هستند؛ برای مثال، پدری برای سیر کردن خانواده مرغهای مرده را به خانواده خود میخوراند و در ادامه یکی از فرزندانش را هم به همین دلیل از دست میدهد.
در ادامه داستانکهای دیگری هم مطرح میشود که بهنوعی با داستان اصلی گره خوردهاند و در انتها یک نتیجهگیری مهم در فیلم رخ میدهد که به نظرم همانند فیلم اول کارگردان ستودنی است. این فیلم به دنبال تصویر کردن قهرمانی است که این روزها نبودش بهشدت در سینمای ما حس میشود؛ سینمایی که ستارههایش عمدتا افرادی ناتوان و کتک خورده هستند؟!
بحث دیگر این یادداشت به برداشتهای ارزشی و دینی فیلم بر میگردد که بهوفور در فیلم وجود دارد، اما به هیچوجه آن مفاهیم در فیلم فریاد زده نمیشود، پس تماشاگر آن را باور کرده، بهنوعی آن را میپذیرد، حتی اگر اغراق نباشد میتوان در این فیلم برداشتهای متعدد قرآنی دید که بارها شنیدهایم، اما در این فیلم به صورت تصویری بیان میشود. برای درک بهتر چند اشاره قرآنی این فیلم را نام میبریم. دکتری که چند روز پیش با کودکی تصادف کرده، دائما با خود درگیر است که آیا وی باعث مرگ آن بچه شده است. این نگاه خود اشارهای به نفس «لوامه» دارد. یا در سکانسی دیگر دکتر برای اینکه آبروی مردی را جلوی زنش حفظ کند گناهی که نکرده را گردن میگیرد.
در این فیلم سینمایی هیچگاه پدر خانواده که بهنوعی باعث مرگ فرزندش شده است چهرهای تاریک و سیاه ندارد. برای همین در پلانی پدر از شدت پشیمانی فریاد زده و گریه میکند. این اتفاق نشان میدهد که وی تا چه اندازه از وضعیت پیشآمده رنج میبرد و این رنج بهشدت وی را تخریب میکند، هرچند بازی سحرانگیز «نوید محمدزاده» هم در خوب در آمدن این فیلم بسیار تاثیرگذار بوده است.
اما بد نیست چند خط هم برای نوید محمدزاده بنویسیم؛ فیلمسازی که همچون الماسی درخشان در سینمای ایران است که قدر و اندازه وی باید دانسته شود؛ برای همین آرزو میکنم که مشاوران وی به وی توصیه کنند تا این بازیگر توانا در نقشهای خاص کلیشه نشده، مسیری جدید را در بازیگری پیش گیرد؛ برای مثال بازی در یک فیلم کمدی میتواند قدمی خوب برای این بازیگر محسوب شود، اما درباره امیر آقایی هم باید گفت که این بازیگر منضبط همیشه استاندارد بالا را در بازیهای خود رعایت کرده، برای همین نیز هیچگاه افولی در کارهایش دیده نمیشود.
جدا از آقایی و محمدزاده، دیگر بازیگر اصلی فیلم هدیه تهرانی بود که روزگاری ستاره اول سینمای ایران بود، اما این روزها بهشدت کم کار شده است. وی در «بدون تاریخ بدون امضاء» چیزی جدیدی از خود ارائه نکرده، بلکه ما همان بازیهای گذشته را در فیلم از وی شاهد هستیم، بدون اینکه چیزی بر آن اضافه شده باشد.
جدا از بازیگری، باید از فیلمنامه این کار به عنوان یکی از امتیازات بسیار مهم و شاخص فیلم نام برد که ستودنی است. در این فیلم گرهها و تعلیق بسیار زیباست، به نحویکه در جاهایی تماشاگر واقعا شوکه میشود؛ بهویژه پایان تحسینبرانگیز این فیلم را نمیتوان نادیده گرفت، چون کاری که امیر آقایی (قهرمان فیلم) انجام میدهد، میتواند الگویی باشد تا جامعه به نوعی با استعانت گرفتن از آن نسبت به اتفاقات جامعه منفعل نباشد.
اما نقدی هم پیرامون این فیلم دارم، آنهم اینکه میتوانست با یک موسیقی خوب، شکلی تاثیرگذارتر داشته باشد، بدون اینکه بخواهد به دام سانتی مانتالیسم گرفتار آید، هرچند ترس کارگردان از اینکه فیلمش مارک ملودرام بخورد، قابل درک است، اما الزامات سینما را نمیتوان به خاطر خوشایند بودن چند منتقد نادیده گرفت. در ضمن استفاده کارگردان از موسیقی میتوانست یک دستاورد مهم دیگر داشته باشد آنهم جذب مخاطب عام است که صاحبان اصلی سینما هستند.
در انتها باید فیلم «بدون تاریخ بدون امضاء» را یکی از آثار خوب جشنواره سی و پنجم دانست که دغدغهمند ساخته شده و در آن موضوعاتی مد نظر قرار گرفته که در جامعه مشکل جدی محسوب میشود؛ برای همین امیدوارم چنین فیلمهایی در سینمایی کشورمان بیشتر ساخته شود تا همه بدانند میتوان فیلم اجتماعی ساخت بدون اینکه امید را در آن کشت.