به گزارش ایکنا، سهیل محمودی، شاعر و پژوهشگر ادب پارسی در بیست و هفتمین برنامه رمضانی «سوره تماشا» گفت:
غروب، غربت، آه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و بسیار سلام، درود و فراوان درود
یکی از اتفاقات خوب ادبیات فارسی و شعر معاصر ایران پس از روزگار نیما، رویکرد برخی از شاعران صاحب اندیشه به متون ادبی، دینی، عرفانی و اخلاقی است. آنها سنت اشعار کهن را اخذ میکردند و در اشعارشان این محتوا را در ساختار و فرم بازآفرینی میکردند. مرحوم طاهره صفارزاده، سهراب سپهری، اخوان ثالث و سیمین بهبهانی در غزلهایشان به این فرمها نزدیک میشوند.
یکی از این شاعران زنده یاد محمد زهری بود. او از شاگردان نسل اول نیماست و به سرودن شعر کوتاه معروف است و شعری را که در ابتدا برایتان خواندم از اوست و در همین چند کلمه نوستالژی غربت را به خوبی نشان میدهد.
در جای دیگری میگوید:
هیچکس، هیچکسی را نشناخت.
در این شعر یک حکمت معرفتی تلخ اما بسیار جذاب نهفته است. او یک مجموعه شعر کوتاه دارد که در سالهای حدود 56 چاپ شده بهعنوان «پیر ما گفت» و در این مجموعه به متون معرفتی ما بسیار توجه کرده است و از نظر اینگونه شاعران متون مقدس مثل قرآن، اوستا، یا تورات و انجیل بوده است و یا متنهایی مانند
اسرارالتوحید، رساله قشیریه، تذکرة الأولیاء و ... بوده که در ساختار به این موضوعات توجه میکردند.
منظومه پیر ما گفت هم به متون عرفانی و معرفتی ما توجه کرده و حکمت، حکایت، واقعه و خاطره را باهم در آمیخته و یک نکته جدید در آورده و به فرم نیمایی ارائه کرده است، این سبک به عنوان آرکائیسم شناخته میشود؛ یعنی پیشینهگرایی و گذشتگان را تجدیدکردن نه تقلید کردن. در این نوبت فصلهایی از کتاب پیر ما گفت، سروده زنده یاد زهری را برایتان میخوانم.
پیر ما را هر روز
این مناجات سحرگاهان بود:
ای سببساز!
سببیساز، هم امروز
روز بادافره بدکاران باشد.
در قطعهای دیگری میگوید:
شیخ را پرسیدند:
«ره کدام است و به آیین تر؟»
شیخ.
شش جهت را با انگشت نمود.
گفت:
«تا تو را در دل چیست.»
و در شعر دیگری میگوید:
کشتکاران به مصلا میرفتند
دیم؛ دلسوخته باران بود
شیخ ما ایشان را یاری کرد
یاران هم
شام از دشت به ده برگشتند
شب
صدای باران
با دعای یاران بود
پیر خوشنود چنین فرمود
پا به پای هم رفتن را
رحمتی این دست است
سالک خامی شیخ ما را گفت
چله را دستوری ده، چله را ذکری فرما
آن عزیز از سر بیداری گفت:
ای نه آگاه، زلزله زاویه را میلرزاند
گر ز خویش نفسی بیرونی، بیرون باش
ذکر جز حق را نا حق دان.
روح شاعر توانا و شاعر هم عصر روزگار ما محمد زهری شاد باد.
انتهای پیام