به گزارش ایکنا؛ نخستین بخش از همایش «ابعاد انسانی - اجتماعی کرونا در ایران» امروز، 10 خرداد، به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به صورت مجازی برگزار شد.
بختیار شعبانیورکی، استاد دانشگاه فردوسی مشهد در این نشست با موضوع «بازگشت به آینده، امتداد متافیزیکی آموزش عالی برخط و برونخط در گذار کرونا و دیجیتال» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه میخوانید؛
در خلال چند ماه گذشته، همهگیری جهانی کرونا، زندگی همه را دستخوش تغییر کرده و تجربه زیسته منحصر به فردی را به ارمغان آورده و هیچ تمایزی هم بین کشورهای ثروتمند و فقیر قائل نشده و تقریبا همه کشورها را تحت تاثیر قرار داده است. از جمله پیامدهای کرونا این بود که امکان حضور در دانشگاه و مدرسه را از دست دادیم. همچنین بسیاری از فضاهایی که میتوانست زمینهساز نشاط بشر باشد، تعطیل شد. اما در عینحال بهرغم همه دشواریها، کرونا به منزله انقراض بشر نیست، اما یک نکته حائز اهمیت است و آن اینکه شرایط جدید هویت حرفهای ما را به عنوان معلم و به عنوان دانشجو و همه کسانی که در این چرخه قرار دارند، دستخوش دگرگونی و تغییر کرده است.
بنابراین برای تشکیل یک هویت جدید باید فکر کنیم و نشستهایی از این دست میتواند مفید باشد. نکتهای که من را به تأمل واداشت، به تغییراتی مربوط میشود که در آموزش عالی ایران و جهان به وجود آمده است. در حوزه آموزش عالی، مهمترین تغییر کوتاهمدت، بازگشت به نسل اول آموزش عالی است و گویا در آموزش عالی این تصور به وجود آمده که هسته مرکزی آموزش عالی تشکیل کلاس درس است.
در همین حوزه آموزش که محدود میشویم، اشتیاق به گسترش کمی و برد بینالمللی با این تصور که ما با تدارک زیرساخت میتوانیم آموزش را توسعه دهیم، مواجه شدیم و اندیشه تاسیس دانشگاه بینالمللی برخط در دانشگاههای بزرگ کشور ایجاد شد و تصور کردند میتوانند یک منبع مهم درآمدی را داشته باشند. همانطور که ما تولید مقاله را برابر با تولید علم تلقی میکنیم و به تعداد مقالاتی که منتشر میشود، افتخار میکنیم که البته دردی را هم دوا نمیکنند، این نگرانی هم وجود دارد که تعداد کلاسهای برخط که در دانشگاهها تشکیل شده را معادل یادگیری تلقی کنیم.
گزارشهایی که دانشگاهها ارسال میکنند، این است که چند کلاس و با کدام رسانه تشکیل شده است. مانند کسی که وقتی سرش در یخدان و پایش در آتشدان بخاری است، سوال میکنند وضعیتت چطور است؟ میگوید حالم خوب است. بنابراین نمیتوان به نحوی خوشبینانه افق آموزش و پرورش را بر این اساس ترسیم کرد و باید بدانیم که یک مقدار به تامل و تفکر بیشتری نیاز داریم. در نتیجه در این حوزه، بحث آموزش عالی و آینده را متذکر شدم.
یک نکته مهم این است که گویا تصور میشود کرونا به زودی میرود، اما همانطور که بسیاری از بیماریهای مشابه کرونا آمدند و مهمان ما شدند، خیلی بعید است که کرونا هم مانند آنها نشود، لذا تصورم این است که کرونازیستی داریم و نه پساکرونا. مفهوم بازگشت به آینده، یادآور یک فیلم علمی ـ تخلیی با عنوان «بازگشت به آینده» است که در آن، نوجوانی به طور تصادفی در زمان سیر میکند و از سال 1985 به سال 1955 میرود و از قضا با والدینش در جایی روبهرو میشود و موجب میشود که رابطه بین اینها برهم بخورد و بعد از دانشمندی کمک میگیرد تا به سال 85 برگردد.
تصور میکنم ما در عصر کرونازیستی، باید خود را در این وضعیت تصور کنیم که در آیندهای زیست میکنیم و تصور کنیم که چه چیزهایی ممکن است آینده را تخریب کند و چه اقداماتی میتواند آینده را بهبود ببخشد. ما برای این شرایط نیاز به این داریم که آینده را پیشبینی کنیم و میدانیم که این کار، کار ساحران نیست و یک منطق اولیه در پیشبینی وجود دارد. برای نمونه هواشناسان از آن استفاده میکنند و براساس وضع موجود، هوای آینده را پیشبینی میکنند، بنابراین ما هم میتوانیم با تحلیل وضع موجود آموزش عالی کشور، تصویری از آینده ارائه کنیم و از طرفی پیشبینی، یک مفهوم دیگری هم دارد که مرتبط با بافت اجتماعی است و «مرتون»، از آن تحت عنوان پیشبینی خودکام بخش یاد میکند.
به اعتقاد وی، پیشبینی کننده از ابتدا تشخیص درستی از آینده ندارد، اما این تشخیص باعث میشود شرایط آینده پدید آید. وقتی آینده واقع میشود، پیشبینیکننده، پیشبینیاش را متذکر میشود و میگوید از پیش اطلاع داشته است، اما ما باید همواره آماده واکنش به پیشبینیهای نادرست هم باشیم و از این زاویه یک بستر و منطق جدید برای پیشبینی مطرح میشود و ما میتوانیم هشدار دهیم.
بنابراین موفقیت پیشبینی به اثبات درست بودن آن نیست، بلکه توانایی آن در آگاه کردن مردم به اقداماتی است که از تحقق چیزی که پیشبینی شده جلوگیری میکند. لذا آینده قابل فهم است و به این ترتیب میتوانیم اضطرار آینده را از راه دورنگری به تصویر بکشیم. در این شرایط یک دیدگاه رادیکال، ناظر به ممنوعیت استفاده از همین فناوریهای دیجیتال در کلاس درس و در مدارس وجود دارد. در سال 1395 در اهواز این نکته را گفتم که بسیاری از والدین و معلمان استفاده از فناوری و موبایل را ممنوع میکردند، اما امروز حتی فرزندانی که تلفن همراه ندارند، والدین به آنها تلفن میدهند و این دغدغهها که فضای دیجیتال مخرب است و ... تحتالشعاع قرار گرفت.
دیدگاه دوم برای کسانی است که تصور میکنند با آمدن فضای دیجیتال، معلم و دانشگاه و بستر مدارس و دانشگاه خالی میشود و تصور میکنند که رایانه جانشین معلم میشود. ادعا میکنند، چهار نسلی که در حال کار هستند، در آینده نزدیک، نسلهایی که با رایانه عجیبن شدهاند به عنوان نیروهای کار در دهه بیست مطرح میشوند و باید انتظارات نسل شبکه را در پیشبینیهایمان مد نظر داشته باشیم و یک مسئله دیگر میزان مراجعهای است که به شبکههای اجتماعی صورت گرفته است.
موضع من ناظر بر امتداد متافیزیکی برخط است و دانشگاه میتواند هویت خود و هویت فیزیکی خود را حفظ کند، اما با آمدن فناوریهای دیجیتال، تحولاتی در فعالیتهای دانشگاه و مجموعه ساختاری دانشگاه و قوانین آن به وجود میآید، لذا میتوانیم دانشگاه را تصور کنیم و آینده دانشگاه را از این منظر ترسیم کنیم.
کرونا ما را در فضای پارادوکسیکال چالشی قرار داده است، از طرفی به فضای دیجیتال مربوط است و از طرفی این ویروس، دیجیتالی نیست و گویا واقعیت در عصری که ما مجذوب کامپیوتر و شبکههای اجتماعی شدهایم، میخواهد تلافی کند و میخواهد که شما اعداد را به فراموشی بسپارید و بر یادگیریها و مهارتهای واقعی تاکید کنید. جای تعجب نیست که این همهگیری ویروس کرونا در ما یک احساس بدی را ایجاد کرده است و نهتنها نگران خود و اطرافیان هستیم، بلکه نگران هویت خود هستیم.
به قول هایدگر، دو چیز در زندگی انسان مهم است و او را متمایز میکند، دو چیزی که به شکلگیری معنا در زندگی کمک میکند که یکی از آنها پروژههای زندگی ما است و با آنها کار میکنیم و دوم، بودن با دیگران است و در عصر کرونا هویت شغلی ما و بودن بر دیگران، تحت تاثیر قرار گرفته و ما به یکباره رها شدهایم و یک بحران هویت در جامعه ایجاد شده است. از طرف دیگر، دیجیتال و دیجیتالی شدن از هر زمانی مهمتر شده است.
یکی از چیزهایی که به آن پی بردیم این بود که تا چه اندازه در دیجیتالی کردن آموزش، کار و سایر زمینهها کُند عمل کردیم و در همه جای دنیا با این احساس روبهرو شدند. یک دانشجویی در سال 1376 پیشنهاد داد که شبکه آموزش مجازی در وزارت آموزش و پرورش شکل گیرد و الآن در فکر راهاندازی شبکهای مانند شاد هستیم. بنابراین مشخص است که کُند عمل کردیم. از طرفی باید خوشحال باشیم که این بازار دیجیتال هست و به ما کمک میکند تا با دیگران ارتباط برقرار کنیم.
بنابراین، این پاردوکسی که عرض کردم در مورد حضور کرونا در عصر دیجیتال، فقط یک پارادوکس است و خوشبختانه یک تعارض کاذب محسوب میشود و فناوریهای دیجیتال، دیگری مجزا و جداگانه از زندگی واقعی نیست.
انتهای پیام