در چشم تو شهود شگفتی هست، آن را به جز شهید نمیفهمد
آیینه نیز قصد تماشا داشت وا کرد چشم و دید نمیفهمد
از کوهسار معرفتت آری این سیل حکمت است شده جاری
هرکس که دل نداد نمینوشد، هرکس که دل برید نمیفهمد
عمری اگرچه غرق شد آنگونه در واژههای معجزه آمیزت
دریای اشکهای تو را حتی ابن ابی الحدید نمیفهمد
گفتی که تن به سجده نمیدادم معبود را اگر که نمیدیدم
گفتی و قرنهاست که حرفت را عرفان بوسعید نمیفهمد
شیرینی شروع تو را آری غیر از خدای کعبه نمیداند
شهد شهود «فزت و رب»ت را بیشک به جز شهید نمیفهمد
سید محمدمهدی شفیعی