چگونه صمیمیت بین زوجین می‌میرد/ ریشه‌های ترس از ازدواج
کد خبر: 4038323
تاریخ انتشار : ۰۴ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۹
برمایی و صاحبی بررسی کردند؛

چگونه صمیمیت بین زوجین می‌میرد/ ریشه‌های ترس از ازدواج

براساس پژوهش‌ها پایداری ازدواج‌های سنتی نسبت به دیگر ازدواج‌ها بیشتر است؛ چراکه زوجین در این نوع ازدواج برای خواسته‌ها و امیال یکدیگر احترام بیشتری قائل هستند، اما به محض اینکه پای کنترل در رابطه باز می‌شود، صمیمیت شروع به مردن می‌کند.

چگونه صمیمیت بین زوجین می‌میرد/ ریشه‌های ترس از ازدواجبه گزارش خبرنگار ایکنا، برنامه لایو اینستاگرام با محور گفت‌وگوی مشترک پیرامون رسم انتخاب و رسم امتداد با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین محمد برمایی، مشاوره خانواده و مدرس دین و روان و علی صاحبی، روانشناس بالینی و عضو هیئت علمی مؤسسه بین‌المللی وﯾﻠﯿﺎم ﮔﻠﺴﺮ، برگزار شد و مهمترین اصول انتخاب برای ازدواج و لازم‌ترین اصول در امتداد (پس از ازدواج) مورد بررسی قرار گرفت که در ادامه می‌خوانید.

علی صاحبی: در زندگی مشترک تا جایی که می‌توانیم بر اساس رفاقت، دوستی و انصاف با هم رفتار می‌کنیم و در رابطه زناشویی اصلی وجود دارد که طبق آن هیچ‌کدام از زوجین اصل یا فرع نیستند بلکه هر دو اصل هستند. خون هیچ‌کسی از دیگری در رابطه دوستی رنگین‌تر نیست. حقوق ما با هم برابر است، البته تفاوت‌های جسمی و فردی وجود دارد و به این تفاوت‌ها احترام می‌گذاریم، اما صرف زن یا مرد بودن باعث ایجاد حقوق بیشتری به لحاظ انسانی نمی‌شود. بنابراین، حقوق و مسئولیت افراد با یکدیگر برابر اما متفاوت است.

حقوق و مسئولیت برابر، ایجاب می‌کند که فرصت‌های برابری نیز برای انجام دادن داشته باشیم. کنترل بیرونی زمانی است که ما به دیگری انتقاد کرده و او را سرزنش می‌کنیم. این مسئله ممکن است تا جایی ادامه پیدا کند که انسان، به تنبیه فرد دیگر شامل همسر خود و یا ... بپردازد.

نیاز جنسی فقط در چارچوب مقدس، محترم و ارزشی خانواده ارضا می‌شود و زمانی که از این مسئله به عنوان اهرم قدرت از سوی یکی از زوجین استفاده شود، به نوعی تنبیه فرد مقابل خواهد بود. در مقابل این تنبیه نیز طرف مقابل نه تنها به طرف دیگر نزدیکی نمی‌کند، بلکه از او دور نیز خواهد شد. مشکل کنترل بیرونی در خانواده‌ها نیز همین‌گونه ایجاد می‌شود. کنترل کردن بیرونی یعنی مجبور کردن فرد به انجام کاری که بر وفق مراد خود بوده اما فرد طرف مقابل آن را نمی‌پسند. یعنی ممکن است بتوانیم به زور طرف مقابل را به انجام خواسته خود وادار کنیم اما این مسئله باعث دوری او از ما خواهد شد.

ما باید کنترل بیرونی را در روابط بین افراد خانواده و یا روابط اجتماعی به حداقل رسانده و به جای آن با یکدیگر گفت‌وگو و مذاکره کرده و به توافق برسیم. زمانی انسان دست به کنترل بیرونی می‌زند که جایگاه و افق دید خود را درست دانسته و درصدد تحمیل آن به دیگری است.

اگر انسان ضمن ارائه افق دید خود به دیگران، دیدگاه‌های ایشان را نیز مدنظر قرار داده و به ایشان نشان دهد که دغدغه آن‌ها را دارد، این مسئله موجب ایجاد محبت بین افراد خواهد شد. اما بسیاری از افراد فقط خود و ایده‌های خود را دوست دارند و فکر می‌کنند چنانچه فرد دیگری این ایده‌ها را دوست ندارد، شخص عقب مانده و ناآگاهی است.

نفوذ اجباری نیست؛ در همراهی و همدلیست

کنترل بیرونی رفاقت و صمیمیت را از بین برده و نفوذ انسان بر همسر خود را از بین می‌برد. ما زمانی بهترین نفوذ را بر روی همسر خود داریم که به او نزدیک باشیم. کنترل بیرونی به طرف مقابل این پیام را می‌دهد که فرد نه تنها صلاح خود را می‌داند، بلکه صلاح طرف مقابل را نیز می‌داند که این مسئله، نادرست است.

آغاز مرگ صمیمیت بین زوجین 

فرد باید بداند که همسرش به اندازه خود او دارای شعور، آگاهی و دانایی است. انسان هرچه بتواند بهتر و مناسب‌تر اطلاعات را در اختیار همسر خود قرار دهد، رابطه ایشان بهتر شده و نفوذ زوجین بر یکدیگر نیز بیشتر خواهد شد. براساس پژوهش‌ها پایداری ازدواج‌های سنتی نسبت به دیگر ازدواج‌ها بیشتر است؛ چراکه زوجین در این نوع ازدواج برای خواسته‌ها و امیال یکدیگر احترام بیشتری قائل هستند اما به محض اینکه پای کنترل در رابطه باز می‌شود، صمیمیت شروع به مردن می‌کند.

تا زمانی که انسان‌ها بیاموزند که ازدواج یک قرارداد و معامله انسانی همه‌جانبه است، مشکلات نیز حل خواهد شد. به همین دلیل از ازدواج به عنوان یک مکان یاد می‌شود یعنی مکانی که انسان خود ورود به آن را چه به صورت سنتی و یا مدرن انتخاب می‌کند. ازدواج مکانی برای شراکت جسمی، جنسی، مادی، عاطفی و معنوی است.

رابطه مستقیم کاهش کنترل بیرونی و پایداری بیشتر زندگی خانوادگی

چنانچه مسئله شراکت در رابطه مشترک رخ ندهد، آن‌گاه ازدواج مکانی برای ترک کردن از لحاظ مختلف عاطفی، ذهنی و ... خواهد شد. البته برخی افراد نیز که شجاعت لازم را دارند، طلاق می‌گیرند. اگر بتوانیم کنترل بیرونی را در زندگی مشترک به حداقل برسانیم، زندگی بسیار بهتری خواهیم داشت. زمانی که سلامت، آینده خانواده و آموزش تحصیلی فرزندان به خطر افتد، باید از کنترل بیرونی استفاده کرد.

حجت‌الاسلام برمایی: طی سه سال گذشته و با تحقیق بر روی افراد مجردی که در دوره‌های پیش از ازدواج شرکت کردند، به موضوع ترس از انتخاب و ترس از ازدواج در آن‌ها پرداختیم. در تئوری انتخاب نیازهای پنج‌گانه‌ای برای انسان و ازدواج او در نظر گرفته شده است که نیاز به آزادی و ترس از محدود شدن تأثیر بسیاری در جلوگیری ازدواج دارد. از سوی دیگر ازدواج نیز به خودی خود محدودیت می‌آورد و انسان باید به نوعی این‌گونه هدف‌گذاری کند که در تله ترس از مسئولیت و محدود شدن قرار نگیرد.

شناخت غلط از ازدواج

صاحبی: انسان‌هایی بیشتر این ترس را دارند که گرایشات ایشان بیشتر به سمت کمال‌گرایی است. برخی می‌خواهند هم آزادی زمانی مجردی را داشته باشند و هم انسانی را برای ازدواج پیدا کنند که دارای ویژگی‌های اساسی برای ازدواج باشد. یکی از دلایل عمده این مسئله این است که بسیاری از افرادی که از ازدواج می‌ترسند، شناخت درستی از این مقوله ندارند.

انسان‌ها اگر اصول ساده انسانیت را رعایت کرده و از درون خود بیرون آیند، ازدواج‌ها به خوبی انجام خواهد شد. انسان از هر چیز ناشناخته‌ای می‌ترسد. بسیاری از انسان‌ها اصلا نمی‌دانند عشق چیست و نمی‌فهمند عشق یعنی تعهد و محدود کردن آزادی‌های خود. اما انسان چنانچه نخواهد خود را محدود کرده و به صورت خودخواهانه به آنچه می‌خواهد دست پیدا کند، حتما از ازدواج خواهد ترسید.

بخشی از این ترس به آزادی و بخش دیگر آن به در اختیار داشتن قدرت فردی بازمی‌گردد. ازدواج مکانی برای شراکت، رفاقت و احترام گذاشتن به شأن و منزلت طرف مقابل است. امروز نسل جدید با ترس فراوانی در ازدواج مواجه است که باید به مسئله تغییر در زندگی متأهلی اندیشیده و تغییر را بپذیرند. بنابراین، بارقه بی‌نقص‌گرایی در این‌گونه افراد بیشتر مشاهده می‌شود که باید بر روی آن کار کنند تا همه چیز را فقط برای خود نخواهند.

حجت‌الاسلام برمایی: باور غلطی است که افراد ازدواج را تمام زندگی خود بدانند. زمانی که انسان به دنبال نیازهای خود می‌گردد، در بررسی نیازهای اساسی برای ازدواج می‌توان دو نظر ارائه داد که شباهت نیازهای افراد با یکدیگر موجب ایجاد ازدواج موفق می‌شود و یا اینکه کامل بودن نیازهای انسان در درون خود کافی بوده و فرد می‌تواند طبق آن با هر فردی ازدواج کند.

صاحبی: نیازهای انسان ژنتیک بوده و قرار نیست که نیازهای افراد شبیه یکدیگر باشد. براساس ایده‌های برخی دانشمندان، نیازهای انسان‌ها برای ازدواج باید با یکدیگر هم‌خوانی داشته و سازگار باشد. چنانچه اختلاف در نیازها در حد پایینی باشد، ازدواج موفق‌تری شکل خواهد گرفت. دو مقوله بسیار مهم در ازدواج وجود دارد که شامل نیازهای افراد و خواسته‌های ایشان برای برآورده کردن این نیازهاست.

بسیاری از انسان‌ها نیازهای مشابهی دارند و نکته مهم اینکه ممکن است افراد نتوانند نیازهای خود را تغییر دهند اما می‌توانند دنیای مطلوب و خواسته‌های خود را تغییر دهند و اینجاست که انسان نیاز به مشاوره و هدایت دارد. دنیای مطلوب انسان‌ها فرمانده زندگی آن‌هاست و چنانچه انسان بتواند این دنیا و خواسته‌های خود را تغییر دهد، تغییر کرده و انسان متفاوتی خواهد شد.

برمایی: در موضوعات پیش از ازدواج به افراد این‌گونه گفته می‌شود که شبیه‌ترین فرد به خود را انتخاب کنید که این شباهت لزوما صددرصدی نیست اما فرد باید تلاش کرده و نزدیک‌ترین شخص را برای خود برگزیند. دنیای مطلوب انسان‌ها ممکن است با گذشت زمان و یا در وضعیت ورشکستی اجتماعی تغییر کند که این مسئله ممکن است باعث تغییر رابطه زناشویی نیز شود.

صاحبی: یکی از دلایل اساسی که نظریه‌پردازان مختلف بدان معتقد هستند، این است که زن و شوهر باید با یکدیگر وقت کیفی داشته باشند تا تجربه‌های مشابهی داشته و تجربه‌های دنیای مطلوب ایشان نیز مشابه شود. زمانی که زن و شوهر تجربیات متفاوتی از یکدیگر داشته باشند، مسلما تغییر خواهند کرد.

دشمن زندگی مشترک

دشمن بزرگ زندگی‌های مشترک این است که انسان‌ها پس از ازدواج خیلی کم برای یکدیگر وقت کیفی گذاشته و روزگار سپری می‌کنند. تمامی متخصصان برای پایدار بودن ازدواج این‌چنین اظهار نظر می‎‌کنند که زوجین باید وقت کیفی بیشتری برای یکدیگر قرار دهند.

برمایی: در فرآیند تراپی، درمان و مشاوره در موضوع ازدواج و مباحث پیش از آن و نیز موضوعات مربوط به حوزه زوج‌درمانی اگر قرار باشد به مقوله ازدواج مقداری به صورت التقاطی نگاه کنیم، در کنار تئوری انتخاب و واقعیت‌درمانی رویکردهای دیگری نیز وجود دارد که می‌توانیم به آن‌ها نیز بپردازیم.

هیچ موضوعی اولویت‌دارتر از موضوع خانواده در جامعه ما وجود ندارد. حتی اگر اوضاع اقتصادی نیز در جامعه ما حل شود، همچنان مشکلات مربوط به طلاق و ترس از ازدواج وجود خواهد داشت؛ چراکه موضوع آموزش و مسائل فرهنگی، اجتماعی صرفاً با پول حل نمی‌شوند.

صاحبی: اولین نکته‌ مهم این است که هیچ چیز مهمتر از جدی گرفتن آموزش‌ها و آزمون‌های پیش از ازدواج نیست. افراد در معرض این آموزش‌ها می‌توانند به خوبی خود را شناخته و وارد مسئله ازدواج شوند. مسئله ماندگاری ازدواج مهمتر از وقوع آن است که باید بر روی آن تمرکز کرد. در مشاوره پیش از ازدواج موضوعاتی مانند سبک‌های دلبستگی و ... بسیار مهم است که باید درنظر گرفته شود. مشاوره پیش از ازدواج مسئله بسیار مهمی است که باید افراد بدان اهتمام ورزند.

ازدواج مدرن، سنتی و یا ترکیبی هر کدام قوانین و مشخصات مربوط به خود را دارند و باید طبق این قوانین برای آن‌ها برنامه‌ریزی کرد. متخصصان باید سنجش‌های راهگشا و آموزش را به خوبی در امر مشاوره پیش از ازدواج در نظر بگیرند. افراد باید نظریه دلبستگی را به خوبی فراگیرند؛ چراکه این نظریه انسان را در جریان زندگی آرام و خوب قرار می‌دهد. افراد باید با هیجانات زندگی آشنا شده و آن را به خوبی تنظیم کنند.

انتهای پیام
captcha