سی و دومین جشنواره «تئاتر فجر» در هفتهای که گذشت پرشور برگزار شد، این شور و هیاهو اینبار نیز بر دوش دو رأس اصلی تئاتر یعنی تماشاگر و هنرمندان تئاتر بود، دو رأسی که باز ندانمکاری واسطان خود یعنی مسئولان برگزاری را پوشش خوبی دادند؛ البته جشنواره باز همه چیز شتابزده برگزار شد، شلختگی در برنامهها دیده شد اما دو چیز مانع از آن شد که شیرازه تئاتر از هم بپاشد و شاهد جشنوارهای نسبتاً آبرومند باشیم، یکی صبر و مناعت طبع هنرمندان و دیگر خویشتنداری تماشاچیان.
براساس اصول جشنواره البته در قانون نانوشته که معلوم نیست بعد از سی و دو سال برگزاری چه کسی و چه زمانی میخواهد آئیننامه آن را مکتوب و مدون کند، همیشه رسم بر این بوده است که هنرمندان به چیزی غیر از اجرای نمایش، انسجام گروهی، تمرکز لازم به منظور اجرا فکر نکنند و این میان مسئولان اجرایی نیز علاوه بر سعی در ایجاد فضایی آرام برای اجرای هرچه مطلوب نمایشها به کارهای خود در امور محوله واقف باشند اما متأسفانه باز همان سناریوی همیشگی در جریان جشنوارههای تئاتر فجر اتفاق میافتد، همه دوندگیهای اداری به دوش کارگردان و عوامل اجرایی است، نگرانی و استرسی که به هر حال وارد فضای گروه و به ویژه بازیگران یک نمایش میشود.
در هفتهای که گذشت باز هنرمند تئاتر نگران این بود که کسانی را که بنا به سنت حرفهای تئاتر برای دیدن نمایشش دعوت میکند صندلی خالی برای حضور در تالار نمایشی داشته باشند تا بعد که چشم در چشم آنها شد از اینکه نتوانسته و یا عرضه نداشته تنها یک صندلی خالی برای او مهیا کند، خجالتزده نشود.
در هفتهای که گذشت هنرمندان زیادی را همچنان پشت درهای بسته اجراهای تئاتر جشنواره میشد مشاهده کرد که با یک شبهجمله نسبتاً محترمانه از سوی دربان سالن که «شرمندهام جا نیست» نیشخندی زده و سر به علامت افسوس تکان دادند و این در حالیست که وقتی به هر ضرب و زور خبرنگاری بود خود را به داخل سالن میرساندی، در روی صندلیهای سالن چهرههایی را میدیدی که سالی به دوازده ماه گذرشان به جلوی تالارهای نمایشی نمیافتد چه برسد به داخل آنها و البته زمانی که علت این امر را از مسئولان برگزاری جویا شدیم، گفتند که شعار جشنواره «تئاتر برای همه» است! و البته پرسشی ابهامآمیز که برایت مطرح میشود: راستی چرا تئاتر در طول سال برای همه نیست؟
در هفتهای که گذشت هنرمندی نبود که گله نداشته باشد از بینظمی در پرداخت کمکهزینهها و اینکه ما به اعتبار پرداخت به موقع این مبالغ بود که تا به اینجا خود را رساندیم وگرنه اگر قرار بر این باشد که جشنواره نتواند هزینههای خود را تأمین کند، عقل سلیم میگوید سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند! البته با کمی دقت با تناقضی آشکار نیز روبرو شدیم و آن اینکه توجیه مدیران برای بسیاری از کاستیهای جشنواره بودجه محدود 2 میلیارد و 400 میلیون تومانی آن است در حالیکه پول هنگفتی را خرج میکنند تا فلان کارگردان قهر کرده از تئاتر برای آشتی هم که شده، کاری را با طمطراق از آن سوی آبها به جشنواره بیاورد و اصطلاحاً به آن اعتبار ببخشد.
دوستان مسئول در راستای تحقق شعار «تئاتر برای همه» جشنواره، در هفتهای که گذشت اقدام به برپایی نمایشگاه عکس و پوستر تئاتر در زیرگذر فرهنگی چهار راه ولیعصر(عج) میکنند اما این نیز به مذاق مسئولان شهری خوش نمیآید و نتیجه اینکه نمایشگاه برچیده میشود و...
قیاس معالفارقی اینجا به ذهن خطور میکند؛ همیشه این پرسش برایمان مطرح است که چرا فوتسال ایران بهتر از فوتبال است و ما چرا در این عرصه جایگاه موفقتری در جهان داریم و پاسخ اینکه برای فوتبال گل کوچک که با تلاش بچههای محل در هر کوی و برزنی در حال انجام است هیچ قاعده و ضابطهای وجود ندارد و این آزادی عمل موجب بروز خلاقیتهای فردی و گروهی فوتبالیستها میشود در حالیکه در مورد فوتبال قواعد و ضوابط دست و پاگیری داریم.
در تئاتر هم همه چیز رسمی و حکمی است و میدانی برای بروز خلاقیت هنرمندان تئاتر وجود ندارد وهمچون فوتبال گل کوچک اگر هم اقبالی در این زمینه است در مورد تئاتر خیابانی است چرا که در این سالها به آن بهای ویژهای داده شده است.
آنچه که در جشنواره «تئاتر فجر» به ویژه در تولید تئاتر داخلی شاهد هستیم همه بضاعت و خلاقیت هنرمندان تئاتر نیست بلکه تنها صورتی از همه آن چیزی است که به عنوان عوامل بازدارنده و نوعاً سلیقهای مسئولان، بازدارنده بروز توانمندی آنهاست.
حواشی پیش از جشنواره در ارزیابی و انتخاب آثار نمایشی را نیز که به این وقایع نه چندان معقولی و منطقی جشنوارهای که داعیه بینالمللی دارد اضافه کنیم یک چیز نتیجه میشود و آن اینکه باید فکر اساسی برای برنامهریزی برگزاری جشنواره «تئاتر فجر» کرد؛ برنامهای که حاصل خرد جمعی نخبگان تئاتری کشور باشد بدون هیچ ملاحظه غیر فرهنگی وهنری.