به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، شهید مجید ابوطالبی که شش ماه پیش هویتش به واسطه خوابی که مادرش دیده بود مشخص شد، در وصیتنامهای که از خود به جا گذاشته است بر انتشار وصیتنامه شهدا تأکید کرده و بیان امور دینی فرهنگی – اجتماعی – سیاسی - معنوی و اخلاقی در وصیتنامه شهدا را بیانگر خط مشی شهید میداند که باید در قالب پیام شهدا به مردم منتقل شود.
در زیر بخشی از وصیتنامه 24 صفحهای شهید ابوطالبی را مرور میکنیم: «و این است وصیتنامه بنده خدا، «مجید ابوطالبی» که در کمال هوشیاری و آگاهی نوشته شده است، باشد که مرگم حرکتی نو و خدایی را به دنبال داشته باشد و ریخته شدن خونم هشداری باشد برای آنان که هنوز در خواب هستند و جوششی در تداوم خونین شهیدان و پویشی در مسیر سالکان راه الله. انشاءالله
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
«فوق کل ذی بر برحتی یقتل فی سبیلالله»
بالادست هر نیکوکاری، نیکوکاری دیگری است تا اینکه در راه خدا شهید شود؛ همین که شهید شد دیگر بالادست ندارد.
با نام خدا سخن را آغاز میکنم، چون نام اوست که به ما حرکت و برکت میدهد، چون اوست خالق ما و چون اوست رازق ما و بر ماست که در همه حال به یاد او باشیم و شکر نعمتهای او را بجا بیاوریم.
با سلام بر پیغمبر اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) و با سلام بر امام زمانمان، امام دوازدهم(عج) و نائب بر حقش امام خمینی و با سلام بر یاران و بازوان پرتوان و پیروان راستین ولایت فقیه، آیتالله العظمی منتظری و آیتالله مشکینی و با سلام بر رئیس مجلسمان و نماینده اماممان در شورای عالی دفاع و با سلام بر دولت مکتبی و وزراء و نمایندگان مجلس و رئیس قوه قضائیه و همه دولتمردان در خط امام.
و با سلام بر همه دوستان و آشنایان و همکاران چه در سپاه و چه در بسیج و چه در محله خودمان و چه یاران و همسنگران قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب و با سلام بر پدر و مادر و خواهران و برادران عزیزم.
و با سلام و درود بر همه شهدای اسلام و معلولین و مجروحین جنگی و با سلام بر همه امت حزبالله و با سلام بر همه آزادیخواهان و مظلومان جهان، چه شیعه و چه سنی و چه ادیان دیگر، سخن را آغاز میکنم.
شاید این آخرین نوشتههای من و به قولی وصیتنامه من باشد. آری کسانی که مرا میشناسید، شاید این مطالبی که مینویسم به گوش همه آشنا باشد، ولی منباب تذکر میگویم و سرانجام این فکر و ذکر من و آخرین حرفها و سخنان من قبل از حرکت به سوی کربلا و زیارت قبر ششگوشه امام حسین(ع) است.
اکنون که این وصیتنامه را مینویسم درست 29 شهریور است؛ یعنی سالروز تولد من و سالروز ورود من به سپاه و سالروز جنگ تحمیلی و بالاخره اولین روز وصیتنامه من که به خواست خدا یا شهید میشوم یا این شهادتنامه را برای امام حسین(ع) در کربلا خواهم خواند؛ چرا که ما با هم پیمان بستهایم آنقدر شهید بدهیم تا سرانجام کربلا را آزاد کنیم و اکنون پس از 70 روز انتظار، سرانجام اولین مرحله عملیات، یعنی تصرف ارتفاعات مشرف به سومار و گیلانغرب فرا میرسد و در پایان دومین سالگرد جنگ تحمیلی، امیدواریم موفق به دریافت خبرهای خوشی شوید؛ البته این سالگرد مصادف شده است با ماه ذیالحجه، درست در ماهی که حسین بن علی(ع) حج را رها و به سوی کربلا حرکت میکند و من این تقارن را به فال نیک میگیرم و امیدوارم هر چه زودتر دل شما ای امت حزبالله که در پشت جبهه یار و پشتیبان رزمندگان هستید، شاد شود و خانوادههای شهیدان و مجروحین و معلولین نائل به زیارت کربلا شوند.
در طول دو سالی که من در سپاه بودهام، کارم در واحد روابط عمومی در قسمتهای فرهنگی سیاسی و تبلیغاتی بوده و یکی از مسئولیتهای آن زمان نیز رسیدگی به وضع فرهنگی و تبلیغاتی خانواده شهدا بوده است.
و چون امام امت، خمینی کبیر رسیدگی به کارهای خانواده شهدا را خیلی بالا و واجب میدانستند، در این قسمت با توجه به تمام نواقص به خدمت مشغول بودهام و در طول این مدت شاید بیش از هزار وصیتنامه و زندگینامه شهدا را خواندهام و روی آن کار کردهام و اینکه برای نوشتن وصیتنامه، زندگینامه شهدا را خواندهام و روی آن کار کردهام و اینکه در صدد نوشتن وصیتنامهای برای خود برآمدهام. بسیار مشکل میتوان قلم را برداشت و روی کاغذ آورد و نامه شهادت نوشت؛ چرا که من وصیتی ندارم.
در تهران که بودم قصد داشتم یک چنین کاری بکنم و با توجه به همه وصیتنامههای شهدا(البته شهدای سپاه و بسیج)، یک شهادتنامه که وجه مشترک همه وصیتنامهها و نکات عمیق آنها باشد، چاپ کنم که بالاخره هم موفق شدم و زندگینامه شهدای کردستان به چاپ رسید که البته اگر زنده ماندم و به تهران بازگشتم، سعی خواهم کرد که زندگینامه تمامی شهدا را که تا حدودی نیز آماده چاپ شده، به طور مسلسلوار و برای استفاده امت حزبالله و در صورت موافقت مسئولین سپاه به چاپ برسانم تا بدین وسیله بتوانم سطح فرهنگ شهادت را در جامعه بالا ببرم.
به نظر من، امور شخصی و مادی و مسائل دیگری از قبیل نماز و روزه و ارث و ... یک قسمت ساده و عادی از وصیتنامه شهداست و قسمت اساسی وصیتنامه که فکر میکنم از قسمت اول آن مهمتر و اصولیتر است، به امور دینی فرهنگی – اجتماعی – سیاسی - معنوی و اخلاقی مربوط میشود که در واقع همان خط مشی شهید و رساندن پیام شهید به مردم است.
زیرا با اولین قطره خون شهید که به زمین میریزد، گناهان او آمرزیده میشود و به ملکوت اعلی میپیوندد، ولی مسئله دیگر که همان پیام خون شهید است به قوت خود باقی بوده که توسط وصیتنامه یا شهادتنامه و یا از طریق دوستان و آشنایان شهید و فامیل و پدر و مادر و ... باید به مردم رسانده شود و این تأثیر و این پیام است که تداومبخش خون شهدا است تا نه تنها خون شهید به هدر نرود، بلکه هر قطره آن به هزاران قطره تبدیل شده و در جامعه روح شهادتطلبی اوج بگیرد.»