به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، همایش «ترجمه و علوم انسانی» امروز سهشنبه، 30 مهرماه با حضور غلامعلی حداد عادل، رئیس شورای تحول و بازنگری در علوم انسانی، سیدحمید طالبزاده، دبیر شورای تحول و بازنگری در علوم انسانی و مسعود فکری، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) به همت مؤسسه ترجمان و با همکاری بسیج دانشگاه تهران، در تالار کمال دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد.
دو نظریه در باب زبان و ترجمه
بنا بر این گزارش، در این نشست طالبزاده با بیان این که اهمیت ترجمه در همه مراتب و ساحتهای آن موکول به دیدگاه و نظرگاه ما به زبان دارد، اظهار کرد: یک دیدگاه متعارف و رایج درباره زبان این است که زبان ابزار و وسیلهای برای انتقال معانی و مفاهیم است و ارزش آن در حد سایر ابزارهاست. اگر اصالت با مفاهیم باشد ابزاری که برای انتقال آن انتخاب میشود جنبه ثانوی و تبعی دارد. پس میتوان مفاهیم واحدی را به زبانهای مختلفی برگرداند و به اذهان مختلف عرضه کرد و هر چقدر این مترجم بتواند زبان را پاکیزهتر و زلالتر مورد استفاده قرار دهد آن معانی و مفاهیم هم بهتر منتقل و عرضه میشوند.
وی ادامه داد: در این دیدگاه ما قلمرو مستقلی از مفاهیم داریم که این قلمرو مستقل از اشیاء و عالم خارج گرفته شده است و ذهن ما از طریق حس و عقل حدود و مفاهیمی را انتزاع میکند و برای موجودات قائل میشود. در این نگاه رابطه ذهن و عالم خارج رابطهای حکایی است ولی میتوان برای مفاهیم الفاظی را وضع کرد و بسته به این که واضع چه کلماتی را وضع کند مفاهیمی در قالب کلمات میگنجند. بنابراین مفاهیم بر الفاظ مقدمند و به مثابه مادهای تلقی میشوند که در قالب و صورت الفاظ شکل میگیرند.
طالبزاده افزود: در این نگاه برای ترجمه باید زبانی را به خوبی بیاموزیم تا بتوانیم رفت و برگشت مناسبی میان زبان مقصد و مبدأ داشته باشیم و معانی را که در زبان مبدأ وجود دارد به زبان مقصد برگردانیم؛ یعنی ابزاری را به ابزار دیگری منتقل کنیم یا قالبی را به جای قالب دیگری به کار ببریم؛ در حالی که معانی و مفاهیم همانند.
مظهَریت و مُظهِریت زبان برای معانی و تاریخی بودن فهم
وی با اشاره به دیدگاه دیگری که میتوان به زبان داشت، عنوان کرد: اگر قائل نباشیم که قلمرو مستقلی از مفاهیم داریم و زبانها قالبهای آن مفاهیم هستند، بلکه این گونه بنگریم که اساساً مفهوم جدای از زبان امکان تحقق ندارد و ما نمیتوانیم در هیچ ساحتی بیندیشیم مگر این که در آن ساحت زبان حضور داشته باشد. در این نگاه زبان مظهَر و مُظهِر معانی و مفاهیم است نه قالبی که خود را در آن بستهبندی و عرضه کنند و اگر این گونه ببینیم مسئله ترجمه متفاوت میشود.
طالبزاده با بیان این که بر این اساس زبان ماده و معانی صور این ماده خواهند بود، عنوان کرد: بر حسب این که ما چه تلقی از ماده داشته باشیم زبان صور تازهای به خود میگیرد؛ همان الفاظ است اما رفته رفته بار تازهای از معانی بر این الفاظ ظاهر میشوند و بر عهده این الفاظ گذاشته میشوند و هر بار که این زبان، این بیان و این متن خوانده میشود معانی تازهای را به ذهن ما متبادر میکند.
وی ادامه داد: اگر چنین تلقی از زبان وجود داشته باشد و معانی صوری باشند که بر ماده زبان بار میشوند آن گاه این فکر قابل دفاع خواهد بود که اساساً فهم و تلقی ما از معانی، امری تاریخی است و یک امر ثابت و بیحرکت و یکنواخت نیست؛ بلکه اساساً ارتباط ما با جهان خارج و موجودات که ارتباطی است از سنخ فهم و درک به شرایط تاریخی ما و به حال و هوای ما در ارتباط با عالم هستی و به سنتی که ما در آن سنت زندگی کردهایم بستگی دارد.
طالبزاده بر این اساس فهم را اساساً حقیقتی سنتی و تاریخی دانست و اظهار کرد: نمیتوان به فهم به عنوان یک امر ثابت و یکنواخت که صرفا در قالب کلمات رد و بدل میشود نگریست. با چنین برداشتی تلقی ما از جهان با فهم ما از جهان و زبانی که این فهم در قالب آن بیان میشود هویت واحدی پیدا میکند؛ جهان هستی هویتی تاریخی دارد که در فهم تاریخی ما و در تلقی تاریخی ما از زبان و ظهور آن معانی به نحو تاریخی در زبان دائماً در حال گسترده شدن و متحول شدن است.
ترجمه بازآفرینی یک سنت در سنت دیگر و یک فهم در فهم دیگر است
در چنین دیدگاهی سنتهای مختلفی که در متون مختلف و زبانهای مختلف ظهور پیدا کردهاند، هر کدام تلقی و حال و هوای خاصی را نسبت به جهان نسبت به موجودات و نسبت به انسانها در بردارند و هر سنتی دیدگاه خاص خود را از طریق زبان در برمیگیرد و منتقل میکند. بنابراین اگر این گونه باشد ترجمه عبارت از این نخواهد بود که زبانی را به زبان دیگر برگردانیم یا مفاهیمی را از یک ابزار به ابزار دیگر منتقل کنیم؛ بلکه از طریق ترجمه ما معنای تازهای تولید میکنیم و ترجمه عبارت از یک خلاقیت میشود؛ یعنی ما عالمی و جهانی را که در یک سنت تحقق پیدا کرده است در زبان دیگی بازآفرینی میکنیم.
دبیر شورای تحول و بازنگری در علوم انسان با بیان این که ترجمه به منزله بازآفرینی یک سنتی در سنت دیگر و یک فهم در فهم دیگر است، اظهار کرد: این امر امکانپذیر نیست مگر این که افقهای مشترکی در فهم پدید بیاید و از طریق این افقهای مشترک و ذوب شدن این افقها در همدیگر امکان چنین ارتباطی برقرار شود.
آثار عظیم ترجمه
وی با بیان این که این پدیده آثار عظیمی در تاریخ داشته است، عنوان کرد: اگر نهضت ترجمه نبود و آثار یونان به درستی به عربی ترجمه نمیشد و در قالب این ترجمهها سنت تفکر یونانی در اندیشه اسلامی وارد نمیشد آیا ما میتوانستیم انتظار داشته باشیم که فارابی و ابنسینا و خواجه نصیر و ملاصدرا و علامه حلی و این بزرگان پدید بیایند؟ آیا اگر این همافقی پدید نمیآمد، اگر این آثار در اندیشه و در زبان اندیشمندان ما منعکس نمیشد آیا ما میتوانستیم شاهد رشدی باشیم که در دیگر علوم اسلامی ایجاد شد و آیا فقه ما همین بود که امروز هست و آیا در تفسیر در همین پایه بودیم که الان هستیم؟ آیا آن اندیشهها جوانههایی را پدید نیاورد که زمینههای رشد و بالندگی اندیشه اسلامی را فراهم کرد؟
طالبزاده افزود: آیا اگر در قرون وسطی آثار بوعلی سینا به لاتین ترجمه نمیشد این امکان وجود داشت که مشکلات اندیشه قرون وسطی حل شود؟ و اگر برخی مباحث در قرون وسطی فکر مسیحی را به بنبست رسانده بود چه کسی میتوانست این گره را باز کند؟ این گره با آشنا شدن اندیشه مسیحی با معارفی که در اندیشههای نوابغی مانند فارابی و ابنسینا منعکس شد و به زبان آنها برگردانده شد راه تازهای را ایجاد کرد.
ترجمه آثار کلاسیک لازمه همافقی شکوفاکننده
وی لازمه چنین همافقیای که زمینه شکوفایی را فراهم میکند، ترجمه آثار کلاسیک دانست و گفت: آثار کلاسیک هستند که میتوانند چنین تحولی را ایجاد کنند؛ آثاری که حامل عمیقترین و گستردهترین فهم یک سنت از عالم هستی است. اگر معارف کلاسیک و آثار کلاسیک ترجمه نشده و به سطوح پائینتر منتقل شود، هیچ وقت امکان ندارد که آن سنت خود را در قالب زبان دیگری احیا کند و در ارتباط با هم مفاهیم و معانی تازهای را ابداع کنند. بنابراین آثار کلاسیک اصل هستند.
طالبزاده، شرایط فعلی را نیز چنین شرایطی دانست و بیان کرد: الان هم برای این که بتوانیم اندیشه بومی داشته باشیم و برای این که تألیفاتی واقعی داشته باشیم و بدانیم که واقعاً از خود ماست نه این که از غیر اقتباس کرده باشیم راهی نداریم مگر این که آثار برجسته و کلاسیکی را که در غرب وجود دارد، در وهله اول در حوزه فلسفه و بعد در سایر شاخههای علوم انسانی ترجمه کنیم.
ترجمه متون غربی باید در مقام خلاقیت صورت گیرد
وی مقدمه این ترجمه را تسلط بر زبان مبدأ و مقصد و علاوه بر آن فهم درست از موضوع دانست و تأکید کرد: پس از آن باید توجه داشت که ترجمه این متون باید در مقام خلاقیت صورت گیرد و معنا بایستی بازآفرینی شود. اگر چنین اتفاقی بیفتد این ترجمهها بذرهایی خواهد شد که بعدها رشد خواهد کرد و درختان بالندهای از اندیشه را به بار خواهد آورد.
طالبزاده در غیر این صورت جریان ترجمه را منجر به سوءتفاهم دانست و گفت: تا وقتی که آن چیزی که به لحاظ تاریخی وجود دارد شناخته نشود امکان تحول نخواهد بود و تا وقتی که ما نفهمیم که چه گفته شده است امکان ندارد حرف تازهای بزنیم و نقد کنیم. اولین قدم و مهمترین قدم برای نقد یک اندیشه فهم آن است و ما به محض این که چیزی را فهمیدیم امکان عبور از آن برای ما حاصل میشود، فهم هر چیزی آغاز عبور از آن است.