به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، حاج «ميرزامحمدحسن شيرازى»، معروف به «ميرزاى شيرازى بزرگ»، در روز پانزدهم جمادىالاولى سال 1230 ه.ق در شيراز متولد شد.
وی در دوران طفوليت پدر خويش را از دست داد و دائىاش «سيد حسين» معروف به «مجدالاشراف» عهدهدار سرپرستى او گرديد. ميرزا در زمانى كه فقط چهار سال و پانزده روز از عمرش مىگذشت، شروع بهتحصيل نمود. پس از دو سال از قرائت و كتابت فارسى فارغ گشت. شش سالونيم داشت كه به آموزش علوم تجربى پرداخت.
در 8 سالگى مقدمات را به پايان برد و توسط دایىاش به بزرگترين خطيب شيراز معروف به «ميرزاابراهيم» سپرده شد تا او اهلخطابه و منبر گردد. هوش وى چنان سرشار بود كه يك صفحه از كتاب «ابواب الجنان» قزوينى را كه كتابى بس مشكل بود، دو بار مىخواند و از حفظ مىشد. پس از آن كتب متعارف فقه و اصول را خواند و در دوازده سالگى در درس «شرح لمعه» شركت جست و در كنار آموختن «شرح لمعه» خود به تدريس آن در پانزده سالگى نيز پرداخت.
پس از مدتى به توصيه استادش به دارالعلم آن زمان، اصفهان شتافت و در مدرسه صدر، حجرهاى گرفت. استاد بزرگوار وى در اصفهان، «شيخ محمدتقى» صاحب كتاب «حاشيه برمعالم» بود. پس از فوت شيخ محمدتقى به محضر درس سيد محقق، «سيدحسن بيدآبادى» حاضر شد و قبل از بيستسالگى به كسب اجازه از وى نائل آمد. (اجازه درآن زمان معمولا در سه چيز بود: اجازه در امور مربوط به ولايت فقيه، اجازه نقلحديث، اجازه در اجتهاد)
ميرزا پس از ده سال تعليم و تعلم در اصفهان، عزم سفر به عتبات عاليات نمود و در سال1259 ه.ق وارد كربلا شد و درس آيتالله «سيدابراهيم» صاحب كتاب «ضوابط» شركت جست سپس عازم نجف شد. ميرزا در نجف در حوزههاى درس علما و اساتيدى چون «صاحب جواهر»، و «صاحب انوار الفقاهة» حاضر شد. پس از فوت صاحب جواهر در مجالس درس شيخ بزرگوار، علامه دهر، «شيخمرتضى انصارى» شركت كرد و در نجف مقيم شد. در تعريف و مدح اين مرد بزرگوار همين بس كه بارها شيخمرتضى انصارى گفته بود: «من درسم را براى سه نفر مىگويم: «ميرزا محمدحسن، ميرزا حبيبالله، آقاحسين تهرانى»
به سال 1281، شيخمرتضى انصارى دار فانى را وداع گفت. افاضل شاگردان شيخ گرد آمدند و به گفته ميرزاى آشتيانى، همگى بر مقدم بودن ميرزاى شيرازى اتفاق كردند. ميرزا به سبب تواضع و خاكسارى ابتدا از قبول اين مهم امتناع مىنمود، ولى با استماع سخنان ديگران و حكم ايشان مبنى بر وجوب تصدى اين امر از جانب استاد، ميرزا قبول نمود.
در سال 1288 هنوز فرا نرسيده بود كه به زيارت خانه خدا مشرف شد. ميرزا در اين سفر قصد اقامت در مدينه منوره را داشت كه اين امر ميسر نمىشود و به نجف باز مىگردد پس از آن، مجاورت مشهد امامرضا (ع) را نيت مىكند كه آن همممكن نمىشود تا اينكه بالاخره در شعبان 1290 به سامرا مسافرت كرد.
ميرزای بزرگ در 82 سالگی در سامرا چشم از جهان فرو بست و جسد مطهرش را از سامرا تا نجف با پای پياده تشييع كردند و در آخر شعبان در جوار مرقد منور حضرت اميرالمومنين(ع) به خاك سپردند.
برخلاف نظر شريف استادمطهرى، ميرزا، نوشتهها و تحريراتى در فقه و اصول داشته ولى به دليل اينكه خود آنها را ناچيز مىدانسته حاضر به انتشارشان در ميان مردم نبوده است. با اين حال بعضى از آنها مشاهده شده است. «سيدمحمدتقى اصفهانى»، يكى از شاگردان ميرزا نقل مىكند كه ميرزا در هنگام درس اشاره داشت كه اين مطلب رادر رساله «طهارت و صلوة» به طور مفصل آوردهام. هم ايشان مىگفت كه حاج «ميرزا اسماعيل شيرازى» پسر عموى ميرزا، نسخهاى از رساله «اجتماع الامر و النهى» به خط خود ميرزا در اختيار دارد. سيدمحمدتقى باز يادآورى مىكند كه يادداشتهایى را كه ديده است، در آن سؤالات ميرزا و جوابهاى شيخ انصارى بوده و نيز حاشيهاى را كه بر «نجاة العباد» و ديگر رسالهها زده است، همگى را مشاهده كرده است.
1- كتابى در طهارت(تا مبحث وضو)
2- رسالهاى در رضاع و شير دادن.
3- كتابى در فقه (از اول مكاسب تا آخر معاملات)
4- رسالهاى در اجتماع امر و نهى
5- خلاصهاى از افادات استاد بزرگوارش شيخمرتضى انصارى در تمام مباحثاصول.
6- رسالهاى در مشتق
7- حاشيهاى بر نجاة العباد
8- تعليقهاى بر كتاب معاملات آقا وحيد بهبهانى
1-صد مساله از فتاواى ميرزا، توسط شيخفضل الله نورى
2-مجموعهاى از فتاواى ميرزا به زبان عربى
3-مباحث درس اصول ميرزا، توسط شيخعلى دزدرى
4-مباحث درس اصول، توسط سيدمحمد اصفهانى
5-مباحث درس اصول و فقه، توسط ابراهيم دامغانى
6-مباحث درس اصول، توسط «شيخحسن« فرزند «محمدمهدى شاه عبدالعظيمى» كه آن را «ذخاير الاصول» ناميده است.
7-تقريراتى از درس ميرزا نوشته باقر حيدر
8-ترجمه كتاب معاملات «آقاوحيد بهبهانى» از فارسى به عربى توسط «شيخحسنعلى تهرانى» (ميرزا بر اين كتاب تعليقاتى دارد.)
امنيت و آسايش زمانى به زوار سامرا سايه گسترد كه ميرزاى شيرازى در آن ديار رحل اقامت افكند. شيعيانى كه قصد زيارت آنجا را مىنمودند، به هنگام ورود و خروجشان بسيار ترسان بودند تا مبادا دچار گرفتارى شوند. زمانى كه ميرزا به سامرا مهاجرت كرد، سامرا اهميت خود را دوباره باز يافت و مركز مهمى براى تحصيل علم و محل تجمع علماى بزرگ گرديد و اين امر تا زمان مرگ ميرزا هر روز رو به افزايش بود.
ميرزا اقدامات عمرانى بسيارى انجام داد. مدرسهاى براى طلاب بنا نهاد كه تا هم اكنون به مدرسه ميرزا شهرت دارد. مدرسه ديگرى نيز در شرق اين مدرسه و كنار آن احداث كرد. بر شط سامرا پلى ساخت. از ديگر كارهاى ميرزا در سامرا ساختن دو حمام، يكى مردانه و ديگرى زنانه بود. ساعتى توسط ايشان خريدارى گرديد و بر بالاى باب قبله نصب شد. در حرم عسكريين(ع) تزئينات و اصلاحاتى صورت گرفت. بازار بزرگى توسط ايشان ساخته شد. حسينيهاى جهت برگزارى مراسم عزادارى امام حسين(ع) به همت ايشان بنا شد. براى بسيارى از مجاورين سامرا خانه ساخت. فقراء بسيارى از اهل تسنن را انفاق نمود و زندگى آنها را به جريان انداخت.
از ميان اصحابش عدهاى را براى مشاوره در امور دينى و عمومى مردم، برگزيده بود تا در شهرها و نواحى اطراف نماينده او باشند و از همين طريق مسائل مهمى چون مساله تحريم تنباكو، تاراج چهار محال، قضيه يهود همدانیها، گرفتارى شيعيان به دستافغانها، خريدن زمينهاى طوس به دست دولت روسيه و امثال اينها را به بهترين وجهحل و فصل نمود. بعضى از همين اصحاب، محل رفع حوائج مؤمنان بودند كه ميرزا با دريافت كمكهاى بدون عوض آنها امور خيريه را در ميان برادران مؤمن جارى مىساخت. در نهايت تواضع و پنهانى، كمك مىنمود. اسامى فقرا هر شهر را داشت كه توسط وكلايش به ايشان كمك مىنمود. دانشپژوهان و نيازمندان مشاهد مشرفه درنظر او از موقعيتخاصى برخوردار بودند. براى همگى آنها بدون استثناء مقررى تعيينشده بود.
در سال 1311 ه.ق فتنهاى ميان اهالى سامرا و مجاورين برانگيخته شد كه به تهديد مجاورين از جانب اهالى انجاميد. آتش فتنه از سوى عدهاى از جاسوسها و دسيسهچينان كه خواهان جنگ ميان مسلمين و ايجاد آشوب و تفرقه بين برادران شيعه و سنى بودند، برپا شد. ميرزا با كفايت و تدبير خويش آتش فتنه را خاموش ساخت و امور مردم به مجراى طبيعى خود بازگشت داد. در اجراى اين مهم اجازه دخالت به هيچ كس، حتى كنسول انگلستان و والى عثمانى بغداد نداد و به آنها پيغام داد: «مساله به زودى اصلاح خواهد شد و اين حادثه كوچكتر از آن است كه نياز به مداخله ماموران حكومتى باشد.»
وى بزرگترين جنبشهاى مذهبى عليه ظلم و فساد حاكم و استعمار در حال استيلا بر كشورهاى اسلامى، من جمله ايران را پايه گذاشت. نام ميرزاى شيرازى و جنبش تحريم تنباكو چنان با همعجين شدهاند.
يكى از نقاط عطف و مهم تاريخ معاصر ايران، «تحريم تنباكو» است كه سند گويایى بر رهبرى روحانيت مبارز و مقاومت و همبستگى مردم متعهد اين سرزمين در پاسدارى از ارزشهاى اسلامى و دفاع از استقلال و آزادگى است.
نقش ميرزاى بزرگ شيرازى در اين حركتبزرگ، انكار ناپذير است. چنانچه امامخمينى(ره)در اين باره فرمودند: «آن مرحوم (ميرزاى بزرگ) كه در سامره تنباكو را تحريم كرد، براى اينكه ايران را تقريبا در اسارت گرفته بودند، به واسطه قرار داد تنباكو و ايشان يكسطر نوشتند كه تنباكو حرام است و حتى بستگان خود آن جائر (ناصرالدين شاه) هم و حرمسراى آن جائر ترتيب اثر دادند به آن فتوا و قليانها را شكستند و در بعضى جاها تنباكوهایى كه قيمت آن هم زياد بود در ميدان آوردند و آتش زدند و شكست دادند آن قرارداد را و لغو شد قرارداد و يك چنين چيزى و آنها ديدند كه يك روحانى پيرمرد، در كنج دهى از دهات عراق، يك كلمه مىنويسد و يك ملت قيام مىكند و قراردادى كه ما بين شاه جائر و انگليسیها بوده است، به هم مىزند و يك قدرت اين طورى دارد او.»*
*: منابع: پايگاههای اطلاعرسانی www.imamalinet.net ، www.irib.ir ،www.ir-psri.com