سی‌وسومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در یک نگاه
کد خبر: 2853870
تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۶

سی‌وسومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در یک نگاه

گروه هنر: سی‌و‌سومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر با نمایش فیلم‌هایی که اغلب در سطح متوسط و رو به پایین بودند به کار خود پایان داد و سیاست‌گذاری اعمال شده بر روند انتخاب فیلم‌ها به لحاظ کیفی نقش عمده‌ای در این باره داشت.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، سی و سومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در حالی برگزار شد که ۲۴ فیلم در بخش سودای سیمرغ، ۱۱ فیلم در بخش نوعی نگاه و ۱۲ فیلم در بخش هنر و تجربه به نمایش درآمد؛ این در حالی است که جشنواره این دوره از حضور بسیاری از نام‌آشنایان و فیلم‌سازان برجسته خالی بود و شاید بتوان طی سال‌های اخیر این دوره را دوره متفاوتی قلمداد کرد که از حضور بسیاری از فیلم‌سازان در جشنواره جلوگیری به عمل آمد.
علیرضا امینی با «دلتا ایکس»، سیروس الوند با «این سیب هم برای تو»، مصطفی شایسته با «خبر خاصی نیست»، خسرو معصومی با «تابو»، محمدحسین لطیفی با «اسب سفید پادشاه»، عباس رافعی با «آوازهای سرزمین من»، خسرو سینایی با «جزیره رنگین»، بهمن فرمان آرا با «دلم می‌خواد»، مجید جوانمرد با «آدم باش»، علی احمدزاده با «مادر قلب اتمی»، علیرضا فرید با «خنده‌های آتوسا»، یدالله صمدی با «پدر آن دیگری» و عبدالرضا کاهانی با «استراحت» به دلایلی نامعلوم از حضور در بخش مسابقه جشنواره فجر باز ماندند.
اما در نهایت دبیر جشنواره موافقت کرد که آثار جامانده از فهرست نهایی فجر سی و سوم همانند دوره‌های پیشین در بخشی تحت عنوان «خارج از مسابقه» نمایش داده شوند و در نهایت از بین این ۱۳ اثر، ۳ فیلم «پدر آن دیگری» به کارگردانی یدالله صمدی، «جزیره رنگین» به کارگردانی خسرو سینایی و «این سیب هم برای تو» اثر سیروس الوند در بخش خارج از مسابقه فیلم فجر به نمایش درآمدند.
شاید بتوان یکی از دلایلی که باعث این اتفاق شده را در این امر یافت که مسئولان جشنواره به گونه‌ای در پی مصلحت‌اندیشی و جلوگیری از وقوع هر اتفاق ناخوشایندی در روند اکران این فیلم‌ها بودند. مصداق این ادعا را می‌توان در فیلم‌های سال گذشته؛ «خانه پدری»، «عصبانی نیستم» و «قصه‌ها» پیدا کرد که علیرغم این که این فیلم‌ها بدون هیچ کم و کاستی در جشنواره سی و دوم به نمایش درآمدند و البته اعتراض و یا تشویق بسیاری از منتقدان را برانگیختند، اما در اکران با داستان دیگری روبرو شدند و به هر طریقی از نمایش آنها جلوگیری به عمل آمد.
این اتفاق در سال‌های گذشته هم به گونه‌ای دیگر تکرار شده بود و فیلم‌های بسیاری توقیف شدند، چند سالی به نمایش درنیامدند و اگر هم رنگ پرده را به خود دیدند در میانه راه از پرده‌های سینما پایین کشیده شدند؛ «زندگی خصوصی» و «گشت ارشاد» نمونه بارز این ادعاست.
بنابراین و با توجه به پیشینه مطرح شده می‌توان این گونه استنباط کرد که فیلم‌های کنار گذاشته از بخش مسابقه جشنواره به دلیل پیشگیری از ایجاد حواشی حول فرهنگ و هنر و سینماست که البته به خودی خود هم این حرکت قابل نقد است. به جرئت می‌توان گفت راه مقابله با آثار سینمایی این شیوه نیست. اگر قرار به عدم اکران این فیلم‌هاست باید از ابتدا هم پروانه ساختی برای این آثار صادر نشود؛ در غیر این صورت قابل توجیه نیست که فیلمنامه‌ای از فیلترهای اخذ پروانه ساخت عبور کرده، اما در ادامه باید از صدها دروازه سلیقه‌ای عبور کند که احتمالاً شانس کمی برای عبور از تک تک آنها را هم خواهد داشت.
نکته قابل توجه در این بین اشاره به فیلم‌های اکران شده در بخش مسابقه است که باید اظهار کرد که فیلم‌های این دوره قریب به اتفاق از کیفیت قابل قبولی برخوردار نبودند و کمتر اثری بود که بتواند رضایت مخاطب را جلب کند. متاسفانه شمار بسیاری از این آثار جز سیاه‌نمایی و ایجاد ناامیدی در مخاطب چیزی در بر نداشتند. شاید بتوان کمتر فیلمی را در این دوره یافت که موضوعی جز خیانت، مرگ، یأس و ناامیدی داشته باشد.
جشنواره سی و سوم را به نوعی می‌توان تکرار دو دوره قبل دانست که اغلب آثار آمیخته با خیانت و نمایش داستان‌هایی مخالف ارزش‌های خانوادگی بودند که اتفاقاً در آن دوره هم موجی از مخالفت منتقدین نسبت به این موضوع به راه افتاد، اما علیرغم اینکه در همان دوران هم ساخت این آثار مذموم شده بود، اما پس از گذشت دو سال این اتفاق به شکل دیگری تکرار شد.
و اما فیلم‌هایی که با نگاه انقلابی و یا در ژانر دفاع مقدس ساخته شده بودند و امکان حضور در جشنواره را داشتند هم چنگی به دل نمی‌زدند. «تا آمدن احمد» صادق دقیقی، «تگرگ و آفتاب» رضا کریمی، «حکایت عاشقی» احمد رمضان‌زاده، «روباه» بهروز افخمی، «مزار شریف» عبدالحسن برزیده در بخش سودای سیمرغ و «و ماهی سیاه کوچولو» مجید اسماعیلی در بخش نوعی نگاه به نمایش درآمدند که برخی از آنها با نگاهی به جنگ بودند و برخی فقط نام جنگ و دفاع مقدس را یدک می‌کشیدند و یکی، دو فیلم دیگر با نگاهی به اتفاقات اخیر همچون ترور دانشمندان هسته‌ای و شهادت دیپلمات‌های ایرانی در مزار شریف بود.

«روباه» تریلری است راجع به ترور یکی از دانشمندان هسته‌ای که در ساخت کمترین شباهت را به یک تریلر جاسوسی دارد. تقریباً می‌توان فیلم حاتمی‌کیا را اولین فیلمی قلمداد کرد که مشخصاً به نیروهای وزارت اطلاعات می‌پردازد که اتفاقاً بسیار هم خوش‌ساخت از آب درآمده است و پس از آن «قلاده‌های طلا» که به لحاظ تکنیکی بسیار حرفه‌ای است. اما «روباه» در میانه این آثار با توجه به شخصیت‌هایی که روی آنها در داستان خود دست گذاشته، قدری ساده‌انگارانه است. «روباه» را بیشتر می‌توان یک تریلر احساسی جاسوسی قلمداد کرد تا یک اثر تاثیرگذار؛ چرا که به حق هیچ یک از ویژگی‌های یک تریلر جاسوسی را ندارد.
تا جایی که در فیلم حتی گره‌هایی هم وجود ندارد که بتواند قدری هیجان در مخاطب ایجاد کند،‌ گویی به ماجرای جاسوسی و ترور بسیار کودکانه نگاه شده است که به نظر نمی‌رسد بتواند مخاطب را آن گونه که باید و شاید راضی و اقناع کند.

«ماهی سیاه کوچولو» عنوان اولین تجربه مجید اسماعیلی در مقام کارگردان است. این فیلم سینمایی سعی دارد به یکی از رویدادهای مهم اول انقلاب بپردازد. اتفاقی که در سیاهکل آمل روی داد و مردم آن شهر در سال 60 جانانه در برابر منافقان ایستادگی کردند. این مقاومت مردمی به نحوی بود که از آن تاریخ به بعد آمل را به نام شهر هزارسنگر هم می‌خوانند.
اما اینکه چرا چنین فیلمی ساخته شده دلیلی روشن دارد، آن هم موفقیت فیلم سینمایی «چ» است. حاتمی‌کیا در آن فیلم به مقاومت مردم پاوه پرداخته بود، اما آیا به لحاظ کیفی می‌توان فیلمی چون «ماهی سیاه کوچولو» را با «چ» مقایسه کرد؟ جواب مشخص است، اما اگر منصفانه بخواهیم قضاوت کنیم امکانات این دو فیلم به هیچ وجه قابل مقایسه با هم نیستند.

«مزار شریف» فیلمی شسته و رفته از ماجرای حمله طالبان به کنسولگری ایران در مزار شریف و کشته شدن دیپلمات‌های ایرانی است. فیلمی بدون حاشیه و حرف اضافه که مستندوار داستان کشته شدن دیپلمات‌های ایرانی را از زبان یکی از بازماندگان روایت می‌کند. سادگی روایی فیلم در کنار فیلمنامه خوبی که داشته توانسته است یک امتیاز برای کار محسوب شود و البته نباید عناصر مهم دیگری که اتفاقاً بسیار هم درست به کار گرفته شدند را فراموش کرد. موسیقی خوب که همه جا فیلم را همراهی می‌کند، فیلمبرداری، ‌جلوه‌های ویژه،‌ گریم،‌ نورپردازی و ... همه و همه در خدمت فیلم هستند و «مزار شریف» را به اثری ارزشمند و قابل تأمل تبدیل کردند.
به کارگیری تمامی عوامل مرتبط در جای خود،‌ به خوبی نشان از این دارد که کارگردان در پی حرف‌های حاشیه‌ای و غیرمهم نبوده و واقعه را به بهترین شکل به نمایش درآورده است.

فیلم سینمایی‌ «آفتاب و تگرگ» آخرین ساخته رضا کریمی، فیلمی است که داستان رزمنده جوانی به نام حاج یحیی را روایت می‌کند که کارگردان در طول فیلم تمام تلاش خود را می‌کند تا تصویر یک اَبَر انسان درستکار و خالی از اشکال را به مخاطب نشان دهد.
فیلم به لحاظ داستانی ساختار درستی ندارد و اصلاً در قاب سینما نمی‌گنجد. این فیلم برگرفته از داستان «داش آکل» صادق هدایت است و شخصیت یحیی بر مبنای آن نوشته شده است. در حالی که کارگردان تمام تلاش خود را کرده که این لوطی‌گری و معرفت داشتن وی در حفظ امانت را کاملاً در شخصیت رزمنده به نمایش درآورد. در حالی که می‌توان به جرئت اظهار کرد که این فیلم از شخصیت رزمنده استفاده ابزاری کرده و داستانش هیچ ارتباطی با روزهای جنگ و دفاع مقدس ندارد و تنها صحنه‌های جنگ آن مربوط به مستندهایی است که از تلویزیون پخش می‌شود.
این فیلم علی‌رغم این که درباره یک رزمنده جنگ است، اما نمی‌توان به صرف این شخصیت آن را در ژانر دفاع مقدس دسته‌بندی کرد. متأسفانه این طور به نظر می‌رسد که برخی فیلمنامه‌نویسان و کارگردانان نوع ژانر و دسته‌بندی فیلم‌ها را فراموش کردند و برخی ارزش‌ها و مفاهیم را دستاویز خود قرار می‌دهند که البته به نتیجه درستی هم نمی‌رسد و ملغمه‌ای می‌شود از داستان‌های بی‌مایه و استفاده ابزاری از مفاهیم مقدس و ارزشمند.

فیلم سینمایی «حکایت عاشقی»، دومین ساخته احمد رمضان‌زاده و اولین فیلم بلند وی است. رمضان‌زاده در فیلم، داستان عاشقانه‌ای را روایت کرده است که در روزهای پر تب و تاب جنگ می‌گذرد. ضمن این که این فیلم روایتگر فاجعه بزرگ و سنگینی همچون بمباران شیمیایی حلبچه است که از تصاویر مستند آن روزها نیز در لابه‌لای فیلم خود بهره گرفته است و عکس‌هایی که علی از این اتفاق گرفته هم بهانه خوبی است که مخاطب را با سنگینی و فشار شدید آن روزها بر مردم آشنا کند.
نکته مهم در این فیلم این است که نمی‌توان «حکایت عاشقی» را به طور مشخص فیلمی در ژانر دفاع مقدس دانست یا آن را در زمره آثار دراماتیک جای داد. این فیلم تلفیقی از یک داستان عاشقانه در بستر جنگ است که برخوردار از المان‌های لازم در جذب مخاطب و گیشه است.
اتفاقی که در جشنواره این دوره روی داده است اینکه فیلم‌‌هایی که با محوریت دفاع مقدس یا موضوعات انقلابی و امنیتی تولید شده در اندازه‌های سینمای ایران نیست و با توجه به اینکه ماهیت برگزاری جشنواره فجر توجه ویژه به چنین تولیداتی است، اما اغلب آثار مذکور نمی‌توانند امتیاز قابل توجهی در سینما باشند.
حال این سؤال پیش می‌آید که چرا اخیراً کارگردان‌هایی که فیلم‌های انقلابی و یا دفاع مقدسی می‌سازند، به خاطر فرار از کلیشه و سرگردانی در اصل موضوع، جنگ را با مسائل عاطفی و عاشقانه پیوند می‌دهند؟ گفتن از تعلقات خاطر،‌ خانواده و فرزند،‌ دلبستگی‌های عاطفی در بحبوحه‌های جنگ بد نیست، چرا که آن هم بخشی از جنگ و اتفاقات درگیر آن روزهاست، اما چه می‌شود که به یک باره در این فیلم‌ها اصل موضوع فراموش می‌شود و فقط شاهد روایتی عاشقانه هستیم که اتفاقاً اگر جنگ را هم از آن حذف کنیم، اتفاقی رخ نمی‌دهد.
در پایان باید یادآور شد که سی و سومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در حالی به کار خود پایان داد که این رویداد را می‌توان یکی از خنثی‌ترین جشنواره‌های سپری شده نامید که در آن کارهایی به نمایش درآمد که کمتر می‌توان مسائل روز جامعه را در آنها مشاهده کرد؛ البته در این میان ابتدا باید هیئت انتخاب جشنواره را مقصر دانست که با انتخاب‌های خود فرصت را برای کارهایی که می‌توانستند در جشنواره حضور داشته باشند فراهم نکرد و سپس سیاست‌های سازمان سینمایی که این شکل از تولیدات را در هنر هفتم کشورمان رواج داد. نکته دیگری که درباره جشنواره این دوره می‌توان متذکر شد، نگاه به برخی معضلات اجتماعی است که نمود آن را در بین اقشار مختلف جامعه کمتر می‌توان مشاهده کرد. نمود بارز این ادعا را می‌توان در آسیبی چون خیانت شاهد بود. این معضل اجتماعی به نوعی در اکثر فیلم‌های این دوره مشاهده می‌شد.
با تمام نقدهایی که به این جشنواره وارد است باید از خاطره خوش فیلم‌هایی چون مزار شریف، چهارشنبه 19 اردیبهشت، رخ دیوانه، عصر یخبندان، کوچه بی‎نام و جامه‎داران به نیکی یاد کرد که کارهای دوست داشتنی در سینما بودند، اما این تعداد را نمی‎توان با کلیت کارهای سرد و سیاه جشنواره یکی دانست، پس امید است که در دوره بعد حداقل فیلم‎هایی برای حضور در فجر انتخاب شوند که با خواست و سلیقه مردم نزدیکی بیشتری دارند.

captcha