به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، شهید قاسم اسلامیانامیری یکی از شهدای قرآنی است که در سال 1342 پا به عرصه هستی گذاشت. در سن 7 سالگی به مدرسه رفت و آموختن علم را آغاز کرد. اسلامیان بعد از اخذ مدرک دیپلم در سال 1363 به دانشگاه راه یافت و توانست مدرک کاردانی امور تربیتی را از دانشگاه شهید چمران دریافت کند و سپس در رشته مترجمی زبان فرانسه در دانشگاه علامه طباطبایی به تحصیل بپردازد، چندی بعد شغل معلمی را برای خویش برگزید. سال 1358 با جهاد سازندگی نیز همکاری کرد. تا اینکه برای دفاع از حریم ایران اسلامی از طرف سپاه پاسداران به جبهه رفت و در سال 1365 در منطقه فاو به شهادت رسید.
براساس این گزارش، خبرنگار ایکنا برای آشنایی بیشتر با سلوک و زندگی شهید، گفتوگویی با برادر شهید انجام داده است که مشروح آن در ادامه میآید:
- آقای اسلامیان در ابتدا خودتان را معرفی کنید.
حسین اسلامیانامیری برادر شهید هستم.
- از دوران کودکی برادرتان و چگونگی آشنایی با قرآن بگویید.
والده ما سیده بود و قاسم، پسر اول خانواده. که در سال 1342 در تهران به دنیا آمد. وی از همان ابتدا از طریق مادر با قرآن آشنا شد و در دامان قرآن رشد یافت و قبل از اینکه کلاس دوم ابتدایی برود قرآن خواندن را بلد بود و آن را با صدای خوبی میخواند. در مدرسه هم شاگرد ممتاز و درسخوانی بود و در ورزش هم پیشرو.
- دوران تحصیل چه طور؟ تا کدام مقطع تحصیلی پیش رفتند؟
پس از دوران دبستان و راهنمایی، دبیرستان را در رشته برق تحصیل کرد و دیپلم گرفت. مدتی در منطقه 19 و سپس در منطقه 2 تهران در یکی از مدارس این شهر، معلم امور تربیتی و قرآن بود. سپس در دانشگاه علامه طباطبایی تهران در رشته زبان فرانسه قبول شد که با شهید همت هم دانشگاهی بود و از طریق دانشگاه با وی آشنا شده بود.
- چرا درس و دانشگاه را رها کرد و به جبهه اعزام شد؟
در آن برهه از زمان رسالتش را دفاع از میهن دانست و درس و دانشگاه را رها کرد و به جبهههای جنگ شتافت، در مراحل مختلفی به جبهه اعزام شد، در آخرین مرحله هم برای طراحی عملیات خاتم الانبیاء تهران به این لشکر رفته و از آنجا انتقالی گرفته بود تا به لشکر مازندران برود.
در لشکر مازندران در آغاز یکی از عملیاتها بود که مسئولیت گروهان را به وی داده بودند؛ چرا که فرمانده گروهان، شهید شده بود. از این رو توانست سهراه فاو - بصره را تصرف کند و با توجه به اینکه آرپی جی نداشتند با نارنجک تن به تن با دشمن درگیر شدند.
- چه زمانی به جبهههای جنگ اعزام شد؟
اوایل جنگ بود که به جبهه اعزام شد، اما اردیبهشت سال 65 بود که در منطقه فاو به شهادت رسید و همزمان من هم در گردان محمدباقر(ع) لشکر مازندران بودم که خبر شهادت وی را شنیدم.
- خاطراتی از برادرتان نقل میکنید؟
شهید ابراهیم اسلامیان نیز که پسر عمویم بود در گردان شهید قاسم اسلامیان بود که 11 بار زخمی شده بود و با قاسم خاطرات بسیاری داشت و نقل میکرد که زمان عملیات، مرگ از وی میترسید نه قاسم از مرگ. بسیار مهربان بود و حقوق معلمی که میگرفت صرف یتیمان میکرد.
ازدواج نکرده بودند؟
برای ازدواج نیز خانواده اقدام کرده بودند و صحبتها انجام شده بود، اما با توجه به اینکه چندین بار متوالی به جبهه اعزام شد، هنوز عقد نکرده بود.
- ارتباط شهید اسلامیان با قرآن چگونه بود؟
با وجود اینکه در رشته زبان فرانسه در دانشگاه تحصیل میکرد و دانشجوی ممتازی بود، اما همیشه شروع کارش با قرآن بود و پس از خواندن آیاتی از قرآن، درسش را آغاز میکرد و از این رو معنویت بالایی داشت.
- در خانوادهتان خواندن قرآن چه جایگاهی داشت و اعضای خانواده چطور با قرآن آشنا شدند؟
قاسم برای اعضای خانواده از جمله من و سایر اعضای خانواده، قرآن یاد داد. رابطه نزدیکی با هم داشتیم و در رشد فکری من بسیار مؤثر بود و چون اهل عمل بود حرفش نیز اثرگذار بود. نماز شب را در چهار مرحله میخواند. همیشه قرآن همراهش بود و هر زمان که صدای قرآن را میشنید، به احترام قرائت آیات قرآن میایستاد تا قرائت قرآن به پایان برسد.
- باز هم از ویژگیهای اخلاقی و اجتماعی برادرتان بیان میکنید؟
وی در حوزه ریاست جمهوری نیز فعالیت میکرد و فرد معتمدی بود و ارادت و علاقه بسیاری به مقام معظم رهبری داشت که معظمله در آن زمان رئیس جمهور بودند.
گفتنی است، شهید قاسم اسلامیانامیری با عنوان فرمانده تیربارچی و آرپیجیزن حماسهآفرینیها کرد و در دوران جنگ یک بار مجروح شد. سرانجام در سال 1365 در سن 23 سالگی خون سرخش زمین فاو را آراست. مزار پاکش در بابل امیرکلا قرار دارد.