کد خبر: 3306438
تاریخ انتشار : ۰۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۵
در دیدار با خانواده شهید محمود درهوشت مطرح شد؛

از قهرمانی ورزش‌های رزمی تا تلاوت مداوم قرآن کریم

گروه جهاد و حماسه: شهید محمود درهوشت از جمله شهدای قرآنی کشورمان است؛ وی ضمن اینکه استاد ورزش‌های رزمی بود، ولی در هنگام نماز آن قدر معصوم و فروتنانه نیایش می‌کرد که گویی ضعیف‌ترین انسان روی زمین است و مداومت بر تلاوت قرآن از ویژگی‌های بارز وی بود.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) شهید محمود درهَوِشت از شهدای قرآنی کشورمان که امروز در کنار قطعه شهدای گمنام(40) بهشت زهرا(س) در کنار همرزمانش خفته است، در طول زندگی کوتاهش بارها قهرمان مسابقات کونگ‌فو شد و در کنار فعالیت ورزشی دایم قرآن تلاوت می‌کرد و معاون مسئول هیئت موسی بن جعفر(ع) و معلم تجوید قرآن بود. این شهید بزرگوار 25 دی 1340 در تهران به دنیا آمد و در سن 27 سالگی در ششم مرداد 67 در عملیات مرصاد در اسلام‌آباد غرب به شهادت رسید.
«چگونه ما می‌توانیم نعمت‌های خداوند را شکرگزار باشیم. اینجانب محمود درهوشت به وحدانیت خدواند تعالی شهادت می‌دهم که علی(ع) و فرزندان آن امام، امامان ما شیعیان هستند و تعهد می‌دهم که تا آخرین قطره خون خود پایبند به موازین و اصول مقدس دین اسلام بوده و همواره در راه اهداف مقدس جمهوری اسلامی قدم بردارم و از رهبریت امام خمینی کمال استفاده را برده و امیدوارم که بتوانم به امید حق تعالی در خط این رهبر بزرگ قدم بردارم.» این فرازی از وصیت‌نامه شهید محمود درهوشت است که در نخستین روز ماه شعبان برادرش میزبان خادمان قرآن شده است. پدر و مادر این شهید بزرگ به رحمت الهی رفته‌اند و برادرش در خانه‌ای کوچک واقع در خیابان شهید کلامی میزبان رحیم قربانی، رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ، حجت‌الاسلام میریحیی از اساتید قرآن، سید رضا میرموسایی، حافظ و داور بین‌المللی قرآن است تا در محفلی دوستانه از این شهید بزرگوار یاد کنند. برادر کوچک‌تر محمود درهوشت ناگفته‌هایی را از شخصیت و زندگی این شهید بزرگوار برای حاضران بیان کرد.

این محفل روحانی با قرائت آیاتی از سوره آل عمران توسط رامین بهرامی، قاری ممتاز قرآن آغاز می‌شود و سپس رحیم قربانی، رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران می‌گوید: شهید درهوشت یکی از 33 شهیدی است که جزء اولین شهدای شناسایی شده توسط سازمان برای ساخت مستند بوده و این امر مقدمه‌ای برای شناسایی 270 شهید قرآنی در تهران شد که به مرور از دو سال قبل هر هفته به دیدار خانواده یکی از این شهیدان بزرگوار می‌رویم و این شهدا را به عنوان الگوی سبک زندگی قرآنی معرفی می‌کنیم.
در ادامه حجت‌الاسلام میریحیی، استاد قرآن کریم هم به مقام شهدا اشاره می‌کند و می‌گوید: زنده نگه داشتن یاد شهدا و تدبر در نگاه ویژه آنها به زندگی دنیایی به ما کمک می‌کند که دریابیم چگونه این مردان بزرگ از جانشان گذشتند تا آسایش دیگران فراهم شود.
شهدا به تأسی از آیات مختلف قرآن به ما درس می‌دهند که زندگی دنیا جاودانه نیست و عزت و ذلت از خداوند است. رفتن در راه خدا تنها نصیب عزتمندان می‌شود. خدا اندازه‌دار است و بی‌جهت عزت و ذلت به کسی نمی‌دهد. مسیر شهدا خدایی است و جهادگران در راه باری‌تعالی به صراط مستقیم راه‌ یافته‌اند.
سیدرضا میرموسایی هم دیگر مهمان این محفل است که می‌گوید: زبان از توصیف شهدا قاصر است و عزت امروز ما که قدرت‌های بزرگ را از رویارویی با ما قاصر کرده، مرهون شهداست. وی به آیه 111 سوره توبه استناد می‌کند و می‌گوید: خداوند جان و مال جهادگران در راهش را به بهای بهشت می‌خرد. فروشنده مجاهدان هستند و خریدار کالایشان که جان عزیز آنهاست، خداوند است با سندی محکم به نام قرآن.

میرموسایی می‌گوید که آمدن به خانه شهدا و یاد کردن از آنها به انسان روحیه تازه‌ای می‌دهد. شهدا گنجینه‌های باارزش و همیشه زنده تاریخ ما هستند.
حرف‌های میرموسایی که به اتمام می‌رسد، برادر شهید به بیان خاطراتی از وی می‌پردازد و می‌گوید: از کودکی بسیار ساده‌زیست و مومن و در عین حال با اراده بود.
با اینکه 32 ترکش خورده بود روزه‌اش ترک نمی‌شد. نمازش اخلاص فو‌ق‌العاده‌ای داشت که وصف‌ناپذیر است و خصوصاً روزهای آخر زندگی 10 روز قبل از اعزام به عملیات مرصاد از نوع حرکات و سکناتش فهمیدم به زودی شهید می‌شود و این احساس را به مادر شیردلمان گفتم و پاسخ شنیدم که محمود گفته اگر از این جنگ هم سالم باز گردم در لبنان به مبارزه ادامه ‌می‌دهم.
برادر شهید درهوشت تصریح می‌کند که گویی محمود همیشه زنده و سر حال در کنار آنها زندگی می‌کند و حتی تصمیم دارد از این پس هر سال جشن تولدی را برایش برگزار کند.
وی می‌گوید: منطقه نارمک در آن دوره محله حساسی بود و منافقان زیادی در کنار ما زندگی می‌کردند. یک روز قبل از اعزامم به جبهه یکی از دوستانم به نزدم آمد و گفت که شنیده محمود مجروح شده است. به اسلام‌آباد غرب رفتم تا از ماجرا مطلع شوم. دوازده شب پس از شهادت محمود، جنازه‌اش را در وضعیتی که در درگیری با منافقان در روزهای پس از پذیرش قطعنامه چاقو خورده بود و چشمانش را درآورده بودند، پیدا کردم.

حرف‌هایش که به اینجا می‌رسد بغض می‌کند و می‌گوید: مادرم به ما سفارش کرد سیاه نپوشیم و گریه نکنیم. تشییع جنازه باشکوهی داشت. عزیزترین فرزند پدر و مادرمان بود و مادر شیردلمان با اینکه اندوه زیادی از غم هجران پسرش داشت در این سال‌ها بسیار محکم بر سر عقایدش ایستاد و ذره‌ای از خود ضعف نشان نداد.
از برادر شهید درهوشت می‌خواهیم یادگاری از برادرش به ما نشان دهد و او عکس‌هایی از جبهه و قرآن جیبی که همواره حتی در لحظه شهادت همراه وی بود را برای ما می‌آورد.
دیگر فرصت تمام شده و باید با خانواده شهید درهوشت خداحافظی کنیم. از خانه ساده ولی باصفای برادر محمود درهوشت که خود جانباز شیمیایی است بیرون می‌آیم، ولی شانه‌هایم سنگین است؛ اینجاست که می‌اندیشم آیا تحمل بار تعهد و امانتداری خون شهیدان قرآنی را دارم؟

captcha