در چند روز اخیر و در واکنش به حضور برخی مهمانان برنامه ماه عسل شورای نظارت بر سازمان صدا وسیما قانونی را تصویب کرد که در پی آن اگر بازیگر، هنرمند و فردی که با رسانه ملی همکاری دارد٬ عکسهای خلاف شرع و شئونات اسلامی در فضای مجازی و سایتها داشته باشند از ادامه همکاری وی با رسانه ملی جلوگیری خواهد شد.
این مصوبه را میتوان از چند منظر مورد بررسی قرار داد نخست اینکه این هنرمندان(بازیگر، خواننده، مجری، گوینده و خبرنگار) وقتی در رسانه ملی حضور پیدا میکنند در واقع چکیده و ابعاد مختلف سیاستهای ملی در رابطه با امورات جاری کشور را بازتاب میدهند این سیاستها در قالب لباس، نحوه آرایش، نوع سخن گفتن و حتی میزان نورپردازی آنها در مقابل دوربین تلویزیون به نمایش در میآید.
هرگز در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نمیتوان هنرمندی را یافت که در برابر دوربین خلاف این سیاستها را عمل کند و می توان گفت فیلترهای نظارتی خارج و درون رسانه ملی اجازه چنین کاری را به وی نمیدهند.
از سوی دیگر هنرمندی که در رسانه ملی به هنرنمایی میپردازد فردی است که در آن واحد میلیونها بیننده او را مشاهده و چه بسا از او الگو گیرند، حال برخی از مخاطبان، آنها را در فضای بیرون از جعبه شیشهای نیز رصد کرده و از نحوه پوشش تا آرایش موی او را تقلید میکنند.
چه بسیار هنرمندانی که زندگی شخصی آنها با آنچه که در برابر دوربین تلویزیون به نمایش داده میشود متفاوت است و اصلا زندگی شخصی آنها با فضایی که در رسانه نمایش هیچ گونه سنخیتی ندارد.
زندگی درون جعبه شیشهای نه برای خود هنرمند که برای مخاطب آفریده شده است تا از طریق آن سیاستهای مورد نظر سازمان رسانهای را نهادینه کرده و در این رابطه برای مخاطب اعتماد سازی شود، حال با کوچکترین خللی این زندگی ترک برداشته و موجب بی اعتمادی به شعارها و اندیشههای مطرح شده میشود.
این مسأله تنها به ایران مربوط نمیشود و در تمام رسانه ها مطرح است شما یا سیاستهای مطرح شده در محل کار خود را قبول دارید که با افتخار به انجام وظیفه پرداخته و ظاهرا و باطنا به ترویج آن می پردازید؛ یا در حال ظاهر سازی بوده و به اعتقادات و فهم مخاطبان خود بی احترامی میکنید که در هر منصب و شغلی این خصیصه مذموم و ناپسند است.
در ایران نیز این گونه است و به قولی مشهور که در میان مردم هم گاه به زبان طنز گفته میشود یک هنرمند « متعلق خود نیست بلکه از آن دیگران نیز هست» این تصدیق همان چیزی است که زندگی او در تلویزیون در واقع زندگی دیگران است پس چگونه میشود آن را در رسانهای خارج از تلویزیون که اتفاقا باز همان بخش از مخاطبان آنها در آن نیز حضور دارند زندگی دیگری را به رخ همان مخاطب کشید مسلما چنین رفتاری موجب تناقض میان مخاطبان و حتی بدبینی نسبت به سیاستهای کلی رسانه ملی میشود.
این روزها کم نیستند هنرمندانی که با چهرهای متفاوت از آنچه در کانالها تلویزیونی رسانه ملی هستند خود را در اینستاگرام، فیسبوک یا گوگل پلاس معرفی میکنند و علانا به مخاطبها و هوادران میگویند این زندگی واقعی آنها است و آنچه در تلویزیون میگذرد تحمیل دروغی بر خود یا مخاطب است؛ و یا به عبارتی دیگر به فریب کاری خود اذعان می کنند.
از سوی دیگر وقتی هنرمند خود را با آنچه که در رسانه بازنمایی میشود با به گونهای دیگر به مخاطب نشان میدهد مخاطب شاید این این الگوی دیگر را مورد پسند قرار داده سعی کند خود را شبیه او بگرداند، این مورد میتواند تمامی سیاستهای اندیشیده شده در رسانه ملی برای فرهنگ سازی را زیر سوأل ببرد.
نظریههای کلاسیک ارتباطات یک از وظائف رسانهها را علاوه بر سرگرمی و ارائه اطلاعات به مخاطب، انتقال فرهنگ عنوان کردهاند این مورد در ایران با توجه به فرهنگ اسلامی می تواند انتقال شعائر اسلامی باشد که با ظاهر و رفتاری متناسب با این شعائر باید به مخاطب انتقال داده شود، اگر در این بین کسانی که به عنوان مجری ارائه این مظاهر دینی به گونهای دیگر نیز زندگی خود را بازنمایی کنند و به خورد بینندگان خود دهند قطعا مصداق ریا و دروغ میشود، در این بین ارزشهای دینی را نیز از بین برده و دیگر کسی به این ارزشها پایبند نخواهد بود.
لذا به نظر می رسد شورای نظارت بر صدا و سیما قانون درستی را برای عدم تشکیک مخاطب در ارائه سیاستهای رسانهای و فرهنگی خود که آن را رسالتی دینی نیز میداند تصویب کرده است.
علاوه بر آن خود هنرمندان نیز با توجه به اینکه مدام از سوی بینندگان و مخاطبان رصد میشوند باید مراقب رفتار خود در مقابل آنها بوده و سعی کنند آن چهره ای را که در رسانه به نمایش میگذارند در رسانههای شخصی و فضای مجازی نیز حفظ کنند و به سخنی دیگر زندگی شخصی را برای خود شخصی نگه داشته، حریمهای آن را در برابر دیده هزران بیننده مجازی نشکند و در این صورت بتواند خدمتی را که برای فرهنگسازی شعائر اسلامی انجام می دهد با این کارها کمرنگ نکند.