ایثار و فداکاری واژهای است که در تمامی فرهنگها محترم شمرده میشود. برای همین است که معمولا این مفهوم در بسیاری از فیلمهای سینمایی مورد استفاده قرار میگیرد. حال ممکن است مضمون مورد نظر در قالب یک کار جنگی ترسیم شود با یک اثر ملودرام یا ...، به هر حال برای این کلمه ارزشمند تعاریف و تصاویر بسیاری وجود دارد که در این میان هنر هفتم آینهای است که در برخی مواقع به خوبی مضمون مورد نظر را مورد توجه قرار میدهد.
در سینمای ما نیز معمولا به این موضوع پرداخته شده، البته وقتی از سینمای کشورمان سخن میگوییم منظور سینمای پس از انقلاب است، چون قبل از انقلاب به تنها چیزی که اهمیت داده نمیشد این دست موضوعات بود، هر چند در همان سینمای مبتذل نیز ممکن است برخی اخلاقیات انسانی مد نظر قرار گرفته باشد، اما مسیری که برای بیان آن انتخاب میشد به هیچ وجه ارزشمند نبود، اما پس از انقلاب وضعیت فرق کرد و این دست موضوعات اهمیت خاصی پیدا کردند.
با شروع جنگ تحمیلی، پرداختن به مضامینی چون ایثار و فداکاری در قالب داستانهای دفاع مقدسی رواج پیدا کرد و ما معمولا فیلمهایی این گونه را در این ژانر میدیدیم. کارهایی که علاوه بر بار معنوی در آن دوران، احساسی حماسی نیز در تماشاگر بیدار میکرد که به نتایج بسیار مثبتی ختم میشد، اما بعد از دهه شصت این دست موضوعات به آهستگی جای خود را به موضوعات عاشقانه یا احیاناً اجتماعی داد، به ویژه در یک دهه اخیر که این قبیل کارها به شدت کمرنگ شدند. در این میان فیلمهایی چون «طلا و مس» و «میم مثل مادر» و... استثناهایی هستند که در مقابل کلیت کارها حرفی برای گفتن ندارند یا اینکه فرصت خودنمایی پیدا نمیکنند.
با توجه به توضیحات فوق میخواهیم به موضوعی در این یادداشت اشاره کنیم که جایش در سینمای دفاع مقدس به شدت خالی است، حتی میتوان گفت که هیچ فیلمی به طور ویژه به این موضوع توجه نکرده، جز کارهایی که به طور گذرا و در حاشیه آن هم به صورت کلیشه، نگاهی به موضوع مورد نظر داشتهاند. همسران جانبازانی که قطع نخاع هستند محور بحث ماست که در کلامی باید گفت اوج ایثار را در زندگی خود نشان دادهاند، برای همین قادر هستند محور تولیدات بسیاری در سینما باشند.
اما چرا این گونه نشده؟ آیا سینماگران ما نسبت به این موضوعات بی تفاوت هستند یا اینکه فیلمنامهنویسان نمیتوانند، سناریوهای خوبی در این حوزه به رشته تحریر درآورند؟ جواب این سوال خیر است. چون ما هم سینماگر علاقهمند به این حوزه داریم، هم فیلمنامهنویس خوب، اما متاسفانه برخی حساسیتها که بسیاری از آنها بی مورد است، سبب شده تا سینماگران نتوانند کاری را که خواهان آن هستند در این ژانر تولید کنند.
علاقه مسئولان به صندلی مدیریت، عاملی جهت یکنواختی سینمای دفاع مقدس
این حساسیت نیز چند بخش دارد. ابتدا سختگیریهای مسئولان سینمایی که اکثراً برای حفظ صندلیهای خود است و ترجیح میدهند کسی سراغ این دست موضوعات نرود تا احیانا اعتراض گروههایی را برانگیخته نکند. دوم مراکزی هستند که متولی سینمای دفاع مقدس هستند و هیچ قدمی در این حوزه بر نمیدارند و ترجیح میدهند که بودجههای خود را صرف آثار بیخاصیتی کنند که سینمای دفاع مقدس را چنین وضعیتی دچار کرده است. در کنار این گروها باید برخی سنگاندازیهای افرادی که هیچ ربطی به سینما ندارند را هم به این توضیح اضافه کنیم، اما احساس وظیفهشان چند برابر کارگردانان است، اتفاقاتی که چنین وضعیتی را در سینمای دفاع مقدس به وجود آورده است! نکته جالب اینجاست که این گروههای به اصطلاح کاتولیکتر از پاپ، هنگام خرج کردن حاضر نیستند یک ریال برای سینما دفاع مقدس هزینه کنند، اما هنگام سهمخواهی در ابتدای صف هستند.
البته ذکر این نکته ضروری است که پرداختن به موضوعی چون همسران جانبازان قطع نخاعی طبیعتا ظرافتها و حساسیتهایی دارد که فیلمنامهنویسان حتما باید به آن دقت کنند، چون اگر قرار باشد به صورت کلیشهای به این موضوعات توجه کنند، کار شعارزده میشود و اگر بخواهند بیش از حد به این حوزه ریز شوند، ممکن است وضعیتی پیش آید که باعث برانگیختن احساسات شود. برای همین توصیه میشود که برای ورود به چنین بحثهایی در سینما حتما از مشاوره همسران جانبازان بهره کافی برده شود تا کار خلق شده، بتواند حداقل گوشهای از ایثار این بزرگان را تصویر کند.
با توجه به مطالب ذکر شده در مییابیم که سینمای دفاع مقدس تا چه حد گسترده است، حتی از زبان رهبر معظم انقلاب نیز شنیدهایم که این عرصه تا چه حد میتواند الهامبخش کارهای مختلف باشد، پس باید امیدوار بود روزی مسئولان سازمان سینمایی به این نتیجه برسند که حمایت از فیلمهای انقلابی و دفاع مقدسی جزء اولویتهای آنان است و باید برای اعتلای آن سیاستگذاریهای منسجم تبیین شود. سیاستهایی که با تعویض مدیران و دولتها دستخوش تغییر نشود.