به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به ایکنا، محمدمهدی موحد رضایی یکی از پیرغلامان حسینی در معرفی خود گفت: حقیر، مهدی رضایی از اهالی دولاب تهران هستم، پدرم مرحوم مرشد رجب رضایی مشهور به شاطر رجب بود چون او نانوایی داشت و در جنگ تحمیلی که در اهواز وضعیت نان خراب بود به همراه گروهی از نانواها در اهواز چند تنور نانوایی زده بود.
برای مداحی مقابل پیشکسوتان از تاریکی بهره بردم
وی افزود: از طفولیت همراه پدرم در روضههای خانگی دولاب شرکت میکردم، وقتی او میخواند من نیز در ذهنم ثبت میکردم تا اینکه ذوق خواندن پیدا کردم، اولینبار که روضه خواندم در مجلسی بود که شنبهها برگزار میشد و بانی آن مجلس، توسلش به حضرت مسلم (ع) بود، من پامنبری پدرم بود و او میدانست من این اشعار را حفظ هستم و من این اشعار را خواندم: «مسلم اندر کوفه چون بییار شد/ دستگیر فرقه کفار شد/ آن زمان کز زندگانی شست دست/ با رشادت زیر تیغ کین نشست/ با زبان حال گفت از بالای بام/ هان ای شاه شهیدان السلام/ السلام ای زاده زهرا، حسین/ السلام ای زاده خیرالبشر/ خوب دادی از پسرعمهات خبر»
رضایی ادامه داد: البته اولین برنامهای که در جامعه مداحان اجرا کردم در ماه رمضان بود که رویم نمیشد جلوی پیشکسوتان در روشنایی بخوانم لذا وقتی گریز رفتند من از تاریکی استفاده کردم و اشعار محمدعلی تابه را با توسل به حضرت خواندم که آن زمان حدود 12 سال داشتم و پیشکسوتان آنجا به پدرم گفتند با پسرت اگر کار شود خوب میشود. آن برنامه همانند برنامه یکشنبههای خانه مداحان است که یک قرن قدمت دارد.
وی یادآور شد: روز عاشورا در هیئت قمر بنی هاشم دولاب تهران اولینباری بود که برای زنجیرزنها میخواندم و به همین دلیل خیلی نگران بودم البته تفاوت چندانی نمیکرد ولی گفتم زنجیرها را پَر شالتان بگذارید تا من برایتان روضه بخوانم که سینه بزنید، آنان نیز قبول کردند و گفتند قبل از تو مداح دیگری میخواهد بخواند و آن مداح روضه حضرت قاسم (ع) خواند و من بعد از او روی چهارپایه رفتم و این روضه را خواندم: «پوشیده کفن قاسم از برای دامادی/ میرود به قربانگه یا به خجله شادی» که آنان همین بیت را از من گرفتند و با آن شور گرفتند و دو دسته شدند که یک دسته میگفت پوشیده کفن قاسم از برای دامادی و یک دسته میگفت میرود به مهمانگه یا به حجله شادی، این را شور گرفتند و اصلاً اجازه نمیدادند من ادامه دهم و من هم روی چهارپایه خشک شده بودم تا اینکه بالاخره توانستم ساکتشان کنم و دو سه جمله روضه خواندم که آنان شروع به زنجیرزنی کردند و چون اینبار شور حضرت ابوالفضل (ع) را گرفته بودند این شعر را خواندم: «چطور نعش تو بردارم/ چطور رو در حرم آرم/ نه قوت در کمر دارم/ ابا الفضل ای علمدارم» و خلاصه شور خیلی خوبی به وجود آمده بود و برنامه خوبی شد.
روضه جَوان را نمیتوانم بخوانم
این پیرغلام حسینی تصریح کرد: بعد از آن زنجیرزنی، من در همان هیئت محله خودم یعنی هیئت انصار العباس دولاب خواندم البته ابتدا اعتماد نمیکردند که من جلوی حرم حضرت اهل علی (ع) چهارپایه بروم لذا وسط خیابان محمدی که معروف به درشکهخانه بود چهارپایه رفتم. هرچند خود من هیئت نونهالان حضرت عباس (ع) را تأسیس کردم که از آن نیز خواننده درآمد ولی بعداً تعطیل شد و با بزرگسالان ادغام شدیم.
وی در مورد اثرگذارترین روضه بر خودش اظهار کرد: یک روضه است که خودم نمیتوانم بخوانم و آن روضه وداع است که همه یاران آقا شهید شدهاند و جَون که غلام ائمه (ع) بوده است و در آن زمان از امام سجاد مراقبت میکرده است سمت امام حسین (ع) میآید و میگوید آقا کسی برای تو نمانده است، اجازه بدهید من نیز بروم و خود را فدای شما کنم که امام حسین (ع) قبول نمیکند آن غلام با آنهمه خدمتی که کرده است به جنگ نیز برود اما غلام آنقدر اصرار میکند که اجازه میگیرد و شهید میشود.
مداحان، قرآن و دعا نمیخواندند
این ذاکر اهل بیت (ع) در مورد عزاداریهای در قدیم خاطرنشان کرد: در زمان کودکی من، سه روز قبل از محرم نوای علی علیا بلند میشد که یعنی محرم نزدیک است و چند پهلوان محله میآمدند تیرهای بزرگ تکیه را بلند میکردند که چادر برپا شود، آن زمان هم در طول سال، تکیهها زیاد برپا میشد ولی غذای نذری فقط در عاشورا آبگوشت میدادند، آن زمان حتی پیرمردهای قد خمیده بالای صد سال نیز به مجلس میآمدند و سینه میزدند.
وی در مورد نقش قرآن در عزاداریهای قدیم گفت: قدیم در هر محله یک قاری قرآن بود، مثلاً مرحوم مشهدی رمضانعلی از اهالی امامزاده اهل علی (ع) از قاریان بود که هرکس در دولاب فوت میشد او میآمد و در مجلس فوت قرآن میخواند اما کمکم به مرور زمان جا افتاد که بعد از قرآن یک توسل نیز بشود. البته مداحان، قرآن و دعا نمیخواندند فقط مداحی میکردند که با رباعی شروع میشد بعد غزل پندیات بود و بعد قصیده از ائمه (ع) و آخرش نوحه بود اما کمکم قرآن نیز اضافه شد و الان در همین خانه مداحان کلاس قرآن نیز داریم که باید یادی از مرحوم حاج علی آهی کنیم، خدا او را بیامرزد که تلاش فراوانی برای اینکار کرد و خدا نگهدار فرزندش آقا حسن آهی و آقای سازگار باشد که همان راه را ادامه میدهند.
رضایی در مورد استفاده نکردن مداحان از قرآن تصریح کرد: مداحان قدیم حداقل باید دو سال شاگردی میکردند و در این زمان حتی حق نداشتند در خانه برای مادرشان نیز بخوانند تا اینکه استادشان آنان را به جامعه مداحان میآوردند یک منبر در صبح جمعه میخواندند و حتی مداحان لباس مخصوص داشتند که شامل یک کت بلند، عرقچین و عبا بود، آن زمان مداحان باید اشعار را حفظ میکردند و اصلاً کسی به خودش اجازه نمیداد که اشعار را از روی کاغذ بخواند، اما متأسفانه الان کسی که مداح است کارش چیز دیگری است و اصلاً وقت کلاس آمدن ندارد لذا یک مداحی را دانلود میکند و اگر خوشش آمد همان را حالا با هر سبک و شعری که باشد میخواند، جالب اینست که زمان ما حتی شعر هم نبود و مداح برای شعر تا افغانستان هم سفر میکردند!
امام حسین(ع) را دکان خود قرار ندهید
وی در پایان در مورد وصیت و آرزویش بیان کرد: وصیت من به جوانان این است که سمت گناه نروند و امام حسین (ع) را دکان خود قرار ندهند، من وقتی که جوان بودم به من میگفتند مهدی وقتی به مجلس وارد میشوی امام زمان در مجلس حضور دارد یک وقت فکرت به این سمت نرود که کدام هیئت چقدر میدهد و بحمدالله تاکنون آبرومندانه زندگی کردم البته شده که به مو رسیدهام اما بریده نشدهام اما بعضی برکت کار را از بین میبرند مثلاً به جای دیگری قول میدهند اما بخاطر پول بیشتر جای دیگر به قولشان عمل نمیکنند و نمیروند یا به راحتی تأخیر میکنند. آرزوی من این است که بعد از مرگم امام حسین (ع) از من دستگیری کند و رویش را از من برنگرداند.
شهریار شریعت