با نگاهی به آثار و اندیشههای جلال آل احمد؛
کرسی نقد و مناظره «بازخوانی انتقادی اندیشههای معاصر» برگزار شد
گروه دانشگاه: نخستین جلسه از سلسله کرسیهای نقد و مناظره با عنوان «بازخوانی انتقادی اندیشههای معاصر»، با مروری آکادمیک بر زندگی و آثار جلال آل احمد در سالن شهید همتی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، نخستین جلسه از سلسله کرسیهای نقد و مناظره با عنوان «بازخوانی انتقادی اندیشههای معاصر»، با مروری آکادمیک بر زندگی و آثار جلال آل احمد در سالن شهید همتی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی برگزار شد.
در اولین جلسه از این کرسیها، کتاب «واسازی متون جلال آل احمد: سوژه، نهیلیسم و امر سیاسی» با حضور مجتبی گلستانی، نویسنده کتاب، سیدرضا شاکری و زینب صابرپور و اعضای هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
در ابتدای این جلسه مجتبی گلستانی با اشاره به محدودیتهای مالی و نظری و فقر کمّی و کیفی پژوهشهای مشابه، عنوان کرد: به علت عدم هم نسلی ما با آل احمد، شناخت ما از وی تنها از طریق آثار سایرین میتواند صورت بگیرد. برای این کار، دو دسته متن متفاوت وجود دارد که در کنار هم تصویری برساخته از وی برای نسل ما ارائه میدهد. دسته اول این متون متعلق به روشنفکرانی است که وجهه رفاقتیشان را با جلال پر رنگ میکنند و بر لائیک بودن او تأکید دارند. دسته دوم متون متعلق به تحلیلگرانی است که جلال را سیدجلال مینامند و بر چرخش ایدئولوژیک او از کمونیسم تأکید دارند. اما تحلیلهای هیچ کدام از این دو دسته وزن و شأنیت آکادمیک ندارند و در مجموع در مورد جلال آل احمد پژوهش با رویکرد علمی بسار محدود است و صرفاً میتوان به آثاری نظیر مقالات حورا یاوری، بیژن عبدالکریمی، دکتر پاینده و... اتکا کرد. در واقع کارهای انجام شده بر روی آثار جلال آل احمد به دو دسته مقالات انبوه علمی ـ پژوهشی و کتابهای معدود غیر علمی پژوهشی تقسیم میشوند که در هر دوی این دسته آثار، محوریت، مرکزیت و اقتدار شخصیت جلال از پیش پذیرفته شده است. دلیل این مسئله این است که بیشتر منتقدان ادبی و نظریهپردازان ایران، بهطور سنتی برای تحلیل از کل به جزء میروند در حالیکه اقتضای پژوهش صحیح این است که همچون دریدا از جزء به کل رفت.
در ادامه این جلسه شاکری بهعنوان منتقد اول اظهار کرد: کتاب گلستانی از لحاظ منبعشناسی و مستندات، اثری قوی است. من در طول مدت مطالعه این اثر بهدنبال نقاطی برای گفتوگوی نقادانه با اثر بودم تا بتوانم مسئله جلال آل احمد و پاسخ وی به این مسائل را پیدا کنم. باید گفت که آل احمد به تاریخ پیوسته اما مسئله آل احمد همچنان زنده است و هنوز هم مسئله ماست. همینکه این پژوهش در این دوره انجام شده، نشان میدهد که ما به مرحلهای رسیدهایم که بتوانیم با مسائلمان مواجهه شده و با گذشته روبهرو شویم. پرسشهای آل احمد، پرسش از آزادی، آگاهی، گفتوگو و مشارکت است که هنوز هم از پرسشهای اساسی ما هستند. چرخش آل احمد «از غربزدگی به غربت زدگی» هنوز هم مسئله انسان ایرانی است. گفتوگوی آل احمد گفتوگوی politics با poetics است که از یونان باستان تا امروز مورد بحث بوده و تاریخ امروز ما هم صحنه گفتگوی این دوست Politics ما که همواره صحنه تازش و اقتدار بوده، تنها در سایه poetics میتواند تهذیب شود.
وی همچنین در نقد خود کتاب عنوان کرد: نویسنده در کتاب، نسبت جلال را با سیاست نظری میسنجد اما در مورد امر سیاسی ساکت میماند. زندگی جمعی تحت یک حکومتگویی در ذات ایرانیها عجین شده به نحوی که زندگی بدون وجود حاکمیت برای بسیاری از ایرانیان امری عجیب است در حالیکه امر سیاسی متضمن معناداری حکومت و درک معنای زندگی تحت یک رویه سیاسی است. این مشکل، فقط به دنیای امروز ما نیز محدود نمیشود بلکه حتی فارابی هم بدون تفکیک حکومت از سیاست و تفکیک سیاست از امر سیاسی، وجود حاکمیت را بدیهی فرض میکند.
شاکری افزود: از نظر من جلال در نقطه مقابل سیمین قرار میگیرد؛ چرا که سیمین دانشور از هویتی شکل یافته برای انسان ایرانی حرف میزند و در آثارش سعی در سامان دادن و حفظ این هویت دارد در حالیکه جلال ناقد این هویت است و از چیزی جز انسان مراقبت نمیکند و همین باعث میشود که آل احمد با policy سراغ موضوعات نرود.
سپس زینب صابرپور به نقد کتاب و آراء جلال پرداخت و بیان کرد: تکنگاری به طور کلی در ادبیات ما کار بسیار محدودی است و کمتر پژوهشگری است که بهدنبال تکنگاری رفته باشد و به همین دلیل کار گلستانی کار ارزشمندی است اما در مورد خود آل احمد میتوان گفت که نثر آمرانه، خطابی و منبری آل احمد در متنهای وی به عینه قابل رهگیری است و این مطلب، غیر از این که به شخصیت خود آل احمد مربوط باشد به زمانه آل احمد نیز مربوط است. اگر به بافت زمانی ـ مکانی دوره جلال نگاه کنیم و آثار وی را در این بافت بررسی کنیم، متوجه میشویم که آل احمد بیشتر به زمانه خودش واکنش نشان میدهد تا اینکه روند ساخت یافته و منظمی از ایدهپردازی و تغییر عقیده داشته باشد. این مطلب در رابطهای که جلال بین شرق و غرب برقرار میکند بهخوبی قابل مشاهده است. نسبت رابطه فرهنگی شرق با غرب از دید جلال همان نسبت رابطه اقتصادی شرق و غرب است. جلال با اینکه غربِ صادر کننده فرهنگ را بهعنوان معیاری برای کوبیدن شرق در نظر میگیرد اما نمیتواند خارج از رویکرد زمانه خودش با مسئله مواجه شود و در نهایت حکم میکند که هدفش از عنوان کردن بحث غربزدگی، توزیع عادلانه امکانات است. یعنی در عین ستایش غرب نمیتواند تمایلش به مارکسیسم را هم مخفی نماید. این چرخش به سمت چپ و راست در واقع همان بازی جلال در همه آثارش است. کتاب گلستانی نوعی پیوستگی و درهم تنیدگی از ذهنیت آل احمد را نشان میدهد اما اگر به سیر تاریخی اتفاقات دوره آل احمد نگاه کنیم میبینیم که آل احمد فقط به دوره درهم تنیده خودش واکنش نشان میدهد. این مطلب با تعریف خود آل احمد از روشنفکر اصیل هم در تناقض است؛ چرا که وی روشنفکر اصیل را فردی غیر منفعل میداند و حتی ریشه غربزدگی شرق را هم در همین انفعال میبیند با این وجود آل احمد فعالانه بهدنبال رسیدن به یک نقطه نظر منسجم فکری نیست و حتی در نهایت توصیفی که از روشنفکر غربزده دارد هم توصیف وی بهعنوان «زن صفت و قرتی» است. آل احمد بر طبق همان دیدگاه زمانه خود انفعال را یک ویژگی زنانه در نظر میگیرد و به جای ردّ دیدگاههای سکسیستی دوره خود، خود نیز به بخشی از روند قوام آن بدل میشود. نهیلیسم آل احمد هم برآمده از همین چپ و راست رفتنها و بازیمحوری وی است.
در ادامه جلسه نویسنده کتاب با اشاره به نقدهای اساتید، بیان کرد: من از نوجوانی فکر کردن را با آل احمد شروع کردهام و نقد آل احمد به نوعی نقد خود من، نقد زنستیزی، نقد بازیمحوری و نقد خود ماست اما از آنجایی که استراتژی واسازی نمیتواند از بیرون به متن اعمال شود و واسازی، منابع خود را از درون متون میگیرد پس به همین دلیل من نیز روند انسجام فکری آل احمد را فقط درون متون جستجو کردم. غرض از این کار، این بوده که از تن دادن به معانی القائی که تصویر آل احمد را بهصورت فعلی درآورده، دوری کنم. بدین ترتیب مسئله من، مسئله فهم متون نبود بلکه فهم آن ویژگیهای متافیزیکالی است آل احمد تاکنون صرفاً بر مبنای آنها تفسیر شده است.