کد خبر: 3503099
تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۹

کارگردانان آمریکایی: عاشورا «اردوگاه مسیح» نیست

گروه بین‌الملل: دو کارگردان آمریکایی که با سفر به ایران، آیین عزاداری حسینی را در قالب فیلمی مستند به تصویر کشیده‌اند، نگاهی متفاوت، صادقانه و جالب درباره این فرهنگ و سنت شیعی دارند.

کارگردانان آمریکایی: عاشورا «اردوگاه مسیح» نیست
به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) به نقل از رایزنی فرهنگی ایران در برلین، هفتم خردادماه 95 یک سالن شخصی و خصوصی واقع در خیابان کتبوس تور آلمان فیلم مستندی با عنوان «چشم‌اندازی از ایران» اثر پال کینگ و جون جان، دو کارگردان آمریکایی را به نمایش درآورد. ‏این دو کارگردان در 23 اکتبر 2015 (همزمان با عاشورای حسینی) از ایران بازدید داشته و شاهد مراسم و مناسک دهه اول محرم بوده‌اند.
ساختار فیلم آنان عبارت از صحنه‏‌های فیلم‌برداری شده‌ای بود که نامبردگان دیدگاه‌های خود را درباره محتوای تصاویر به عنوان زیرنویس قرار داده بودند.
کارگردانان آمریکایی: عاشورا «اردوگاه مسیح» نیست
در ابتدا پال کینگ برای معرفی فیلم این جمله را بیان داشت که «ما تمام سعی خود را کردیم که از مسائل ژئوپلتیک دور بمانیم». فیلم با تصاویری از تجمعات مردم در شهرهای شیراز، کاشان، یزد و روستای خاکک آن استان آغاز و آمارهایی از کمیت شیعیان روی صفحه نمایش پدیدار ‏شد. این آمار می‌کوشید این قضاوت را منتقل کند که ایران قوی‌ترین کشور شیعه‌نشین در منطقه بوده و تعداد شیعیان نسبت به سنی‏‌ها در جهان اسلام 15 درصد است.
در نگاه دو کارگردان: «ایران پایدارترین کشور منطقه است و بسیاری از مردم باور دارند که این کشور بزرگ‌ترین محافظ مذهب تشیع به‌شمار می‌آید. ارائه تاریخچه کوتاهی از تمایزات پیروان شیعه و سنی در صدر اسلام ورود فیلم به موضوع بود و سپس بیان اینکه به علت عدم تمایز سیاست و دیانت در اسلام شیعی، در نگاه شیعیان حضرت علی(ع) خلیفه[امام] مسلمین بوده ولی از دیدگاه اهل تسنن تنها رهبری مذهبی به‌شمار می‌آید. سپس داستان قیام امام حسین(ع) به صورت خیلی مختصر به صورت نوشتار پدیدار شد که آن حضرت تصمیم گرفتند به کوفه بروند تا از مردمی که از ایشان خواسته بودند که برای به دست گرفتن حکومت در آن منطقه به آنجا مهاجرت کنند، بیعت بگیرند. شهادت امام حسین(ع) و یارانش یکی از مسائل بنیادین در جدایی بین شیعه و سنی از نگاه کارگردانان معرفی شد».
تصاویری از دهه اول عاشورا و رویداد شهادت کودک خردسال، یعنی حضرت علی اصغر(ع) تأثری عمیق را در بین حضار برانگیخت. ارزش‌‏هایی مانند قربانی‌کردن، همدلی و همیاری در مشارکت برای عزاداری نیز از جمله مسائلی بود که از دید کارگردانان در محرم هرساله نمایش داده می‏‌شوند. به باور آنها، آنچه که بیش از همه مردم را به تأسف وا می‌‏دارد؛ شهادت و تحقیر منزلت بزرگان مذهب شیعه است.  
در نگاه کارگردان فیلم، مسئله عزاداری‏‌های دهه محرم در غرب به صورت یک کارناوال معرفی شده که در واقع این واقعیت قضیه نیست. کارگردانان همچنین به این نکته توجه داشتند که رنگ سبز نماد سپاه امام حسین(ع)، رنگ سفید نماد شهدا و رنگ قرمز نشانه یزیدیان ویژگی‌هایی هستند که با همان دیدگاهی که غربی‌ها در تنظیم رنگ کارناوال‏‌های خود استفاده می‏‌کنند، فاصله زیادی دارد. این رنگ‌‏ها کاملاً سمبل‌‏های عقیدتی و مذهبی هستند.
نکته‌‏ای که توسط کارگردانان بسیار حائز اهمیت بوده حضور مردان مسن تا نوجوان‏‌ها در ترکیب دسته‌های عزاداری و رعایت نظم و ترتیب میان گروه‌های سنی است. این رده‌‏بندی سنی مراعات شده از دیدگاه کارگردانان نشان از تلاش این مراسم برای حفظ احترام به بزرگان و پیشگامان در این حرکت نمادین است. در ورود به صحنه‌های شهر کاشان تصاویری پخش می‏‌شود که نوحه‌سرایان کنار هم ایستاده‌‌اند و هرکدام قسمتی از نوحه را قرائت می‏‌کنند؛ شخصی که قرار است نوحه بخواند پارچه ترمه قرمزی در دست می‏‌گیرد که از دیدگاه کارگردانان حرکت بسیار جالب و نشان‌دهنده هنر محلی آنجا بوده است که باز هم در دل این مراسم گنجانده شده بود تا گوشه دیگری از فرهنگ عمومی مردم مناطق به نمایش گذاشته شود.
در طول فیلم تنها جایی که از نقش زنان نام برده شد؛ بخشی بود که طی نوشتارها ذکر می‏‌شود: زنان در کنار خیابان می‏‌ایستند و زمانی که دسته‌‌ها رد می‏‌شوند زنان هم با سینه‌زنی و عزاداری و حتی با گریه دسته‏‌ها را همراهی می‏‌کنند.
 نگاه صادقانه کارگردانان آمریکایی به محرم/ عزاداری حسینی اردوگاه مسیح(ع) نیست
به نظر کارگردانان سنت عزادارای عاشورایی صرف نظر از وجه مذهبی آن در نگرشِ یک غربی، خود یک نوع هنر است که هنرمند و بیننده را به یک اندازه دخیل می‏‌کند. پخش صحنه‌‏هایی از شب عاشورا در داخل مسجد که مردان نیمه عریان شروع به سینه‌زنی می‌کنند. در نگاه کارگردان جایی است که مراسم به اوج رسیده و حالت خلسه به علت تکرار نت‏‌های موسیقیایی نوحه و فضای تاریک و صداهای یکنواختی که از اطراف به گوش می‏‌رسد به این عزاداران دست می‏‌دهد.
کارگردانان در انتهای فیلم، به معرفی حضرت زینب می‌پردازند: حضرت زینب(س) یکی از بازماندگان حادثه عاشورا بوده که پایه‌گذار چگونگی این مراسم شد و افرادی که در محل عزاداری شیراز، کاشان و یزد حضور داشتند این مسائل را در گفت‌و‌گو به پال کینگ، کارگردان فیلم‏ منتقل کرده‌اند.  
ملاحظات:
•    پس از پایان فیلم کارگردان‏‌ها برای جلسه پرسش و پاسخ به روی صحنه آمدند. در اولین سؤال که چرا شهرهای شیراز، یزد و کاشان؟ و چرا شهرهای دیگر نه؟ در جواب گفتند ما همواره در پی این هستیم که مراسمی این‌چنین را پیدا کنیم و در آنها حضور یابیم. وقتی در مورد ایران شنیدیم و مراسم محرم و اینکه در سال گذشته گشایشی در روابط با ایران ایجاد شد تصمیم گرفتیم که به ایران برویم. من به آژانس مسافرتی رفتم که توری برای سفر به ایران داشتند و بارها و بارها با آنها تماس گرفتم و پرسیدم که آیا امکانش هست ما این مراسم را از نزدیک ببینیم. هدف ما از سفر به ایران تنها و تنها دیدن این مراسم است. شخصی که در آمریکا تور را به ایشان فروخته بود خیلی امیدوار نبود که ایشان بتوانند تمام مراسم را حضور داشته باشند چون افرادی که دارای شناسنامه‏‌های انگلیسی، آمریکایی، کانادایی و نظایر آنها هستند تنها می‏‌توانند یک روز قبل و بعد از شروع تا خاتمه قرارداد تور خود در کشور ایران باقی بمانند. بنابراین انجام هر کاری خارج از برنامه تور تا حدودی سخت بود و ما تور را وقتی که خریداری کردیم برنامه تور تنها بر پایه دیدار از این شهرها بود. اما ما از لحظه اولی که با راهنمای تور خود دیدار کردیم به اصرار از او خواستیم که ما را به دیدن مراسم‏‌های مخصوص محرم ببرد و به او گفتیم که ما برای تاریخ و مناطق تاریخی احترام بسیار زیادی قائل هستیم ولی اهمیت این قضیه برای ما بسیار بیشتر است.  
•    سؤال بعدی این بود که چه نوع مصاحبه‌‌هایی در طول فیلم گنجانده شده بود؟ کارگردان گفت ما از این فیلم قرار نیست هیچ استفاده‌‏ای غیر از استفاده هنری بکنیم. چون شنیده بودیم افرادی که با کارگردان‏‌ها و مستندسازهای خارجی در ایران مصاحبه کرده‌‌اند با اتفاقات بدی مواجه شده‌اند[؟!]. ما مصاحبه کردیم و آنها را هم ثبت کردیم ولی در فیلم نگجاندیم چون نمی‌خواستیم باعث دردسر برای کسی بشویم. درست است که گفتن داستان مردمی از زبان خود آن‌ها بسیار بهتر است؛ ولی مهمتر از آن امنیت و آسایش مردم است برای اینکه بتوانند با خیال راحت با ما همکاری کنند.  
•    پرسش پسین چنین بود که آیا در آن مراسم محرم زنان هم در عزاداری‏‌ها شرکت می‏‌کردند؟ کارگردان گفت که به غیر از زنانی که در کنار خیابان نظاره‌گر دسته‏‌ها و هیئت‌‏هایی که در حال رفت و آمد بودند و می‏‌ایستادند و سینه می‏‌زدند و گریه می‏‌کردند زنان دیگری در داخل هیئت‏‌ها و دسته‏‌ها نبود؛ اما چنانچه ما از مردها شنیدیم زنان مراسمی بسیار مخصوص به خود و درون مسجد و پشت درهای بسته دارند که فردی نوحه‌خوان برای آنها مراسمی اجرا می‏‌کند و آنها هم به نوبه خود نوعی عزاداری را تجربه می‏‌کنند.  
•    فردی که به نظر عرب می‏‌رسید بلند شد از بین تماشاچی‏‌ها و گفت که من ابتدا یک نظر می‏‌خواهم بیان کنم در مورد فیلم شما و بعد هم یک سؤال دارم. نظرم این است: شما در ابتدا گفتید که از مسائل ژئوپلتیک کناره‌‌گیری خواهید کرد. باید بگویم در قسمت اول فیلم شما اصلاً این را رعایت نکردید. وقتی که در مورد تاریخ شیعه و چگونگی تمایز بین شیعه و سنی زیرنویس می‌کردید این مسئله کاملاً سیاسی بود و باید بگویم که وقتی مسئله‏‌ای را که مردم یک کشور اینقدر به آن احترام می‏‌گذارند و با آن عجین هستند، بیان می‏‌کنید شاید این خواسته که مسائل ژئوپلتیک را کنار بگذارید کمی خواسته سطحی باشد و نمی‌توان چنین کاری کرد و بعد باز هم ادامه داد که خودش در حال تهیه فیلمی از مراسم عاشورا در ایران، لبنان و عراق هست و از قسمت دوم فیلم که بیشتر در مورد تعامل با مردم و تجربه مردمی بود بسیار تعریف کرد و گفت که بخشی را که افراد در حالت سینه‌زنی در درون مسجد و تقریباً در اتاقی تاریک را نشان می‏‌داد، پسندیده بود و به نظرش بسیار تجربه موفقی در این زمینه است. همین فرد در مورد مسئله سیاسی در پشت مسئله عاشورا و برقراری عزاداری‏‌ها سؤال کرد و در جواب، کارگردان گفت: آیت‌الله خمینی(ره) چندین سال پیش از پیروزی انقلاب به گفته تعدادی از افرادی که با آنها صحبت کردیم، از مظلومیت امام حسین(ع) و یارانش استفاده کرد و به مردم آن زمان فهماند که شما هم تحت ظلم هستید و با توجه به علاقه بسیار زیادی که مردم به شخصیت امام حسین(ع) و ایمان به مظلومیت او داشتند توانست مردم را با خود همراه و انقلاب اسلامی را پایه‌گذاری کند.
•    یک خانم از کارگردان پرسید که آیا از مسئله امنیت به خاطر آمریکایی‌بودن خود و حضور در ایران هیچ ترسی نداشتید؟ کارگردان گفت وقتی که برای سوار شدن هواپیما در فرودگاه سانفرانسیسکو حاضر شدیم شخصی که پشت پیشخوان ایستاده بود تا مدارک ما را آماده کند از ما پرسید کجا می‏‌روید و ما گفتیم ایران. آن فرد یک زن مراکشی بود و با تمام وجود و با تعجب بسیار پرسید آیا دیوانه شده‌اید؟ آیا می‏‌دانید که ممکن است به ایران بروید و هرگز بازنگردید؟ کارگردان‏‌های این فیلم هر دو نفر دارای خالکوبی‏‌های بسیار زیادی بر روی اندام غیر پوشش‌یافته بدن بودند و در این مرحله آنها با اشاره به این نکته ابراز داشتند: وقتی در وین آخرین ترانزیت قبل از رسیدن به تهران را داشتیم بلوزهای آستین بلند و یقه اسکی پوشیدیم و مقدار زیادی لوازم آرایشی استفاده کردیم تا خالکوبیمان را پنهان کنیم؛ اما واقعیت این است که هیچ کس در ایران به خاطر خالکوبی‏‌ها هیچ خرده‌‏ای بر ما نگرفت حتی با وجود اینکه ما در مراسمی مذهبی حاضر می‏‌شدیم کسی از ما نمی‌پرسید که چرا اینقدر خالکوبی دارید، دوستم آقای جان که کارگردان دیگر این فیلم بود و حتی خالکوبی‏‌ها روی صورتش هم قرار داشت، خالکوبی بسیار بزرگی از یک مار سیاه رنگ نیز داشت که در ایران تنها پیرمردی به من فهماند در فرهنگ شرق مار نشانه شیطان است. در ادامه جان کارگردان دیگر فیلم گفت: این واکنش عقلانی در شرایطی است که در مقایسه با برلین که در آن زندگی می‏‌کنم و هر روزه امکان دارد به خاطر خالکوبی‏هایم مورد تمسخر و تحقیر قرار بگیریم هیچ رفتار غیر مؤدبانه‌ای را شاهد نبودیم. مردم ایران برخلاف دیدگاه جهانیان در مورد هرگونه آرایشی که شخصی خارج از کشورشان دارد هیچ عکس‌العمل زشت یا غیرقابل تحملی ندارند.  
•    یکی دیگر از حضار از کارگردان سؤال کرد که آیا نشانه‌‏هایی غیر از آنچه که در فیلم گفته شد از حرکت اجتماعی بودن عزاداری‏‌های محرم می‏‌تواند بیان کند؟ کارگردان در جواب گفت مسئله احترام قائل‌شدن برای تفاوت سنی زیباترین چیزی بود که من به چشم دیدم. اینکه یک پسر نوجوان سعی می‏‌کند در پایان یک صف بعد از بزرگ‌ترهایش حرکت و حرکات آنها را تقلید کند و در عزاداری‏‌ها شرکت کند نشان‌دهنده اجتماعی بودن این قضیه است و اینکه مردم سعی می‏‌کنند همبستگی را تمرین کنند و این خاطره را نسل به نسل منتقل سازند.  
•    در مورد واکنش مردم از تهیه این فیلم پرسیده شد و کارگردان گفت: من سعی کردم حتی الامکان تجهیزات فیلمبرداری بسیار پیشرفته‏‌ای با خود نبرم چون اگر به عنوان کارگردان یا مستندساز وارد آن کشور بشوم درست مثل همه کشورهای دیگر ممکن است سؤالات مطرح شود و مسائلی پیش بیاید که کار و وقت محدود ما را تحت‌الشعاع قرار بدهد. بنابراین من فقط یک دوربین عادی به دستم می‏‌گرفتم و سعی می‏‌کردم حتی‌الامکان از مورد توجه قرار گرفتن دوری کنم؛ اما مسئله بسیار جالبی که اتفاق می‏‌افتاد این بود که من به سرعت متوجه شدم مردم حاضر در عزاداری نه تنها من دوربین به دست گرفته‌ام ناراحت نیستند؛ بلکه من را به جلوی صف فرا می‌خوانند تا شیعه‌بودن و فرهنگ عزاداری محرم را به من آموزش بدهند. به یاد می‏‌آورم که در شب عاشورا در قسمتی از فیلم که شما مشاهده کردید در ابتدا در قسمتی از مسجد ایستاده بودم که دید بسیار خوبی نداشتم به یکی از افرادی که همراه با مداح وارد شده بود گفتم که آیا امکان دارد من کمی جلوتر بایستم به محض اینکه خواسته‌ام را گفتم ایشان من را راهنمایی کردند به بهترین منطقه‌‏ای که می‏توانستم فیلم بگیرم و در تمام مراسم من می‏‌توانستم از هر زاویه‌‏ای که دلم بخواهد فیلم بگیرم؛ بنابراین باز هم تکرار می‏‌کنم مردم شیعه دوست داشتند که به من فرهنگشان را آموزش بدهند و من با دوربینی که دستم گرفته بودم نه تنها آنها را ناراحت نمی‌کردم؛ بلکه با این علاقه آنها همکاری می‏‌کردم.
نگاه صادقانه کارگردانان آمریکایی به محرم/ عزاداری حسینی اردوگاه مسیح(ع) نیست 
•    وقتی که فردی در مورد زندگی طبیعی و روزمره ایرانی‏‌ها سؤال کرد، کارگردان از مایک که عکاس همراه ایشان در سفر به ایران بود خواهش کرد که به روی صحنه بیاید و به این سؤال پاسخ بدهد چون دو کارگردان بیشتر وقت خود را صرف فیلمبرداری به ویژه از مراسم محرم کرده بودند؛ اما مایک توانسته بود در شهرها قدم بزند و با مردم صحبت کند. مایک مردی تقریباً مسن بود که اولین جمله‏‌ای که گفت این بود که من وقتی دیدم برخی از ایرانی‏‌ها انگلیسی بلدند که حتی می‏‌توان با آنها به انگلیسی شوخی کرد و رابطه دوستانه برقرار کرد احساس کردم که سالهاست که ما در مورد این ملت اشتباه می‏‌کنیم. مایک عکس‏‌هایی را از سفرش در ایران گرفته بود و بزرگ کرده بود که در حاشیه سالن پخش فیلم به نمایش درآورده بود. او گفت که مردم ایران برخلاف هرآنچه که شما در ذهن دارید اصلاً مردم بسته‌‏ای نیستند. در کافی‌شاپ‏‌ها و رستوران‏‌ها زندگی اجتماعی درست مثل اینجا برقرار است. مردم همان طور که ما از وسایل نقلیه عمومی استفاده می‏‌کنیم تا به محل کارمان برویم همین کارها را می‏‌کنند سرکارشان می‏‌روند با خانواده‌شان شب‏‌ها دیدار می‏‌کنند و گپ‏‌های دوستانه‌شان درست مثل ماست، و اینکه شما شنیده‌اید گفت‌و‌گوی آزاد دختر و پسر وجود ندارد کاملاً یک افسانه است. ممکن است در ایران خیلی چیزها ممنوع باشد ولی انگار همه چیز ممکن است. زندگی مردم بسیار بسیار عادی جریان دارد. مردم با خیال راحت به یک خارجی اعتماد می‏‌کنند با وجود اینکه تعامل بسیار زیادی با خارجی‏‌ها نداشته‏‌اند در سال‏‌های گذشته اما درصد پذیرش بسیار بالایی دارند.
•    در پایان یکی از افراد از کارگردان پرسید که آیا شباهتی بین مراسمی که دیدید(منظور همان عزاداری‏‌های محرم است) و فیلم «اردوگاه مسیح» که یک فیلم مستند آمریکایی است وجود داشت یا نه؟ کارگردان در ابتدا در جواب گفت برای آن کسانی که نمی‌دانند که این فیلم اردوگاه مسیح جریانش چیست باید بگویم که داستان مدارسی مسیحی است که پدر و مادرها فرزندانشان را به آنجا می‏‌فرستند تا مسیحی‏‌های معتقدی بار بیایند؛ اما در واقعیت اتفاقی که می‏‌افتد در این مدارس این است که تمرینات بسیار شدیدی اتفاق می‏‌افتد که از نظر روحی و جسمی بچه را تحت فشار قرار می‏‌دهد مثلاً حمل کردن یک صلیب بسیار سنگین و خوابیدن در شرایط بسیار سخت. دیدن این فیلم از دیدگاه کارگردان بسیار تنش‌زا عنوان شد و تمریناتی را که انجام می‏‌شود حتی دیدنش هم برای انسان سخت غیر قابل تحمل دانست.
کارگردان در ادامه گفت: به نظر من آنچه که در محرم به عنوان عزاداری و یا تعزیه اتفاق می‏‌افتد برای ترساندن افراد نیست برای به یادآوردن اتفاقی است که سال‏‌ها پیش برای یک رهبر مذهبی و پیروانش اتفاق افتاده است. آنچه که جهانیان می‏‌پندارند نوعی تمرین غم و غصه در شکل بسیار بی‌نهایت آن از سوی ایرانیان است، امری که واقعیت ندارد و چنین نیست. این مراسم یک عزاداری بسیار طراحی شده و بسیار متعادل است که جنبه‏‌های اجتماعی زیادی من جمله همبستگی و دعوت به با هم بودن برای 10 روز از سال را به دنبال دارد. بنابراین بیایید به محرم اینطور نگاه کنیم که محرم به مردم این فرصت را می‏‌دهد که ده روز از سال را به خاطر هدفی مشخص در کنار هم بگذرانند.
•    کارگردان در جای دیگری بیان کرد که اگرچه هر دو کارگردان تا حدودی جوان بودند، بین 35 تا 40 سال، و از نظر شکلی و قیافه‌‌ای بسیار متفاوت از ایرانی‏‌ها بودند مسلماً با حضور در مراسم محرم و حتی با حضور عادی در جامعه ایرانی به چشم می‏‌آمدند، لذا بیم واکنش بود، اما ایرانیان نشان دادند که برخلاف نگاه ما، مردم مدارامنشی هستند.  
•    وقتی از کارگردان درباره امکان گفت‌و‌گو کردن با زنان سؤال شد او گفت که من هرگز سعی نکردم با زنی که با مردی از بستگانش همراه او نیست ارتباط برقرار کنم و این از دیدگاه من احترام‌گذاشتن به فرهنگ محلی بود که به آنجا رفته بودم. علاوه بر آن من هرگز بدون اجازه از کسی یا مراسمی فیلم نگرفتم. سعی می‌‏کردم با آن افراد صحبت کنم با آنها دوست باشم و سپس با اجازه‌شان از آنها فیلم بگیرم. من خودم فردی هستم که خالکوبی‏‌های بسیار زیادی روی بدنم دارم و همیشه آزرده می‏‌شوم از کسانی که بدون هیچ مقدمه‌ای از من فیلم یا عکس می‏‌گیرند. من سعی کردم این حس را با افرادی که در ایران روبه‌رو شدم به وجود نیاورم.  
•    در پایان مراسم پال کینگ و جان از حضار خواستند که اگر چنانچه قصد سفر به خاورمیانه را دارند حتماً به ایران بروند ایران فرهنگ بسیار زیبایی برای کشف‌کردن دارد. چیزی که شما حتی فکرش را هم نمی‌کنید. شما حتماً با یک پیش زمینه‏‌ای که ما در غرب با آنها داریم در آنجا حضور پیدا خواهید کرد و دیدن خلاف آن برای شما بسیار جذاب خواهد بود. جان کارگردان دوم ترجمه انگلیسی شعر حافظ را قرائت و مراسم را به پایان رسانید.
captcha