«زیر سایه» عنوانی فیلمی به کارگردانی بابک انواریی است که اخیراً در سینمای جهان اکران شده، این کار که محصول کشور مشترک انگلستان و اردن است همانند دیگر تولیداتی که با موضوعیت ایران ساخته میشود، نگاهی خصمانه به انقلاب اسلامی دارد، البته این بار سعی شده در قالب فیلمی ترسناک این موضوع مد نظر قرار گیرد. وقایع فیلم در دهه 1980 در شهر تهران رخ میدهد. فیلم ماجرای مادر جوانی به نام شیده ( نرگس رشیدی) و دختر خردسال او درسا (آوین منشادی) است که در غیاب پدر خانواده که به جبهه اعزام شده، خانهشان مورد تسخیر یک نیروی شیطانی قرار میگیرد و آنها را وحشتزده میکند.
این فیلم توانسته در سایت مطرح IMDB امتیاز بالای 7/5 را کسب کند که امتیازی خوب برای
یک کار سینمایی محسوب میشود. درباره این فیلم باید این نکته را هم اضافه کنم که «زیر
سایه» از سوی انگلستان به عنوان نماینده
این کشور برای حضور در اسکار 2017 معرفی شده است. اتفاقی که نشان میدهد تا چه حد
این فیلم حمایت میشود.
جدا از معرفی اجمالی که از این فیلم انجام شد، از دو منظر میتوان
آن را ارزیابی کرد؛ ابتدا از بعد فنی. این
فیلم به لحاظ ساختار، فیلمنامه و بازیها کیفیت بسیار بالایی دارد و در بحث
کارگردانی نیز نمرهای مطلوب به خود اختصاص داده، اما بحث ما در این یاداشت داشتههای
فنی این فیلم نیست، بلکه میخواهیم نگاه کینهورزانه غرب را در تولیداتش نسبت به
انقلاب اسلامی نشان دهیم.
در «زیر سایه»، سکانس ابتدایی از دانشگاه تهران آغاز میشود. در این قسمت
نرگس رشیدی در دفتر مسئولان دانشگاه منتظر پاسخ است تا ببیند بعد از چند سال،
اجازه دارد به دانشگاه وارد شود؟ چراکه به دلیل عضویتش در گروههای چپ، مدتهاست که
اجازه ورود به دانشگاه را ندارد. در همین قسمت حمله اول شروع میشود، چون میخواهد
به تماشاگر این نکته را القاء کند که در ایران هیچگونه آزادی مدنی وجود ندارد!
حمله
دومی نیز در پاسخ مدیر دانشگاه نهفته است؛ آنجایی که میگوید امثال وی اجازه درس
خواندن در ایران اسلامی را ندارند. این میزانسن بهنوعی میخواهد شکل کلی جامعه را
برای تماشاگر القا کند. در ضمن نشان دادن تصویر امام(ره) بالای سر مدیر دانشگاه،
هجمهای دیگر به آرمانهای انقلاب اسلامی در این فیلم است.
پس از این دو صحنه، حمله سوم آغاز میشود. آنهم هجمه هم، نشاندادن چهره وحشی از شهر تهران است که چگونه مأموران امنیتی با برپایی ایستگاههای بازرسی موجب ترس وحشت در شهر میشود، به نحویکه شخص اول قصه (نرگس رشیدی) از ترس جلوی ریختن اشکهایش را مقابل آنها میگیرد. این دست هجمهها در فیلم باز هم وجود دارد که نمیتوان به همه آنها پرداخت پس تنها به یک اشاره دیگر، اکتفا میشود. در بخشی از این فیلم وقتی مادر از شدت ترس، کودک خود را در آغوش گرفته و از خانه فرار میکند نیروهای انقلابی وی را دستگیر میکنند. در این صحنه بدون اینکه درباره چرایی ترس و فرار مادر سوال کنند، از پوشیده نبودن سر وی ایراد میگیرند!
این نوع تصویرسازی در فیلم کاملا آگاهانه است و به هیچوجه نباید فکر کند این صحنهسازی تنها عملی در خدمت فیلمنامه است. در «زیر سایه» علاوه بر اینکه ایران ستیزی یکی از محورهای اصلی است، هجمه به اسلام و قرآن شکلی دیگر از کینهورزی این فیلم است؛ برای مثال در بخشی از فیلم وقتی یکی از همسایگان میخواهد از قرآن استناد کند این کار به شکلی کاملا منفی و عوامانه صورت میگیرد به نحویکه این نکته به تماشاگر غربی منتقل میشود کسانی که پیرو قرآن هستند، همگی به چنین موضوعاتی اعتقاد دارند.
بحث دیگری که در این فیلم میخواهم به آن اشاره کنم، موضوع حجاب در
فیلم است. در «زیر سایه» چهار زن بازیگر حضور دارند که سه زن پایبندی به حجاب
ندارند، اتفاقاً این سه زن افرادی تحصیلکرده هستند، تنها بازیگر زن محجبه فیلم
است که اندیشههای پوسیده دارد و با یک بچه جنگزده به بدترین شکل رفتار میکند!
این صحنهسازهای نشان میدهد که کارگردان بهروشنی میخواهد تصویری ناشایست آدمها
را نشان دهد.
مطلب پایانی که در این یاداشت میبایست ذکر شود این مهم است که مردم ایران در «زیر سایه» آدمهایی ترسو تصویر میشوند که با ادامه جنگ موافق نیستند، حتی در برخی از دیالوگها، این نکته به تماشاگر تفهیم میشود که این کشور جای زندگی نیست! به هر حال از این دست اتفاقات باز هم در کار وجود دارد، اما اینکه ما در این زمینه (مقابله با فیلمهای اسلامستیزانه) به چه اندازه فعال هستیم، موضوعی است که بارها به آن پرداخته شده، اما هیچگاه بحثهای مطرح شده منتج به نتیجه نشده است!
داود کنشلو