کد خبر: 3560568
تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۵

قوم نفرين شده‌ای که آدامس مي جويدند!

هر جا در قرآن، سخن از شخصيت يا قوميتي رفته است، بدانيد پاي يک نکته اخلاقي در ميان است

به گزارش خبرگزار بین‌المللی قرآن(ایکنا) آریا نوشت: در قرآن، هر جا سخن از شخصيت يا قوميتي رفته است، پاي يک نکته اخلاقي در ميان است. اگر از گذشتگان، سرگذشتي مي آورد، براي تنبّه است و درس آموزي و نه تفنّن و بازي. با اين نگاه اگر برويد سراغ قرآن، آن وقت ديگر در گير و دار زندگي، گير نمي کنيد و در مشق هاي روزگار، بدون سرمشق نخواهيد ماند
قوم لوط
بزرگي مي گفت: عالم، کتاب تکوين خداست و قرآن کتاب تدوين او. خِرد خُرد من از اين جمله اين را مي فهمد که قرآن، آئينه تمام نماي حقايق هستي است. هر چه در عالم خلقت، رنگ وجود به خود بگيرد مي شود "شيء". و قرآن، "تبيانا لکل شيء" است. اين حرف البته نبايد تو را به سوي اين انگاره باطل بکشاند که تصور کني قرآن يک کتاب صرفا علمي است! نه که نيست، هست اما آنقدر که اخلاقيات در قرآن موضوعيت دارند علوم ندارند.
درست است که قرآن از جنبه علمي، هم براي عرب باديه نشين ديروز حرف داشته است براي گفتن و هم براي بشر امروز هزاره سوم. اما فروزان ترين بعد اعجازآميز قرآن، آموزه هاي اخلاقي اين کتاب وحياني است که به تعبير علامه طباطبايي،[1] اين سبک اخلاقي، در هيچ آئيني مسبوق به سابقه نبوده و نيست. با اين همه، اما قرآن امروز نيز چون قرآن ديروز، همچنان غريب است و مهجور.
مهجوريت قرآن در بلاد کفر، البته عجيب نيست؛ شگفتي اينجاست که قرآن در ام القراي جهان اسلام نيز، آنگونه که بايد در متن زندگي ها ساري و جاري نيست. مسلمانيم و در کسوت اسلام اما سلوکمان بر مسلک قرآن نيست. اين نقشه تمام گنج هاي بزرگ دنيا است که حالا در پستوي خانه ها و روي طاقچه روزمرگي و عادت، به دست فراموشي اش سپرده ايم.
بگذاريد يک متر و مقياس به دستتان بدهم. هر جا در قرآن، سخن از شخصيت يا قوميتي رفته است، بدانيد پاي يک نکته اخلاقي در ميان است. اگر از گذشتگان، سرگذشتي مي آورد، صرفا براي تنبّه است و درس آموزي و نه تفنّن و بازي. با اين نگاه اگر برويد سراغ قرآن، آن وقت ديگر در گير و دار زندگي، گير نمي کنيد و در مشق هاي روزگار، بدون سرمشق نخواهيد بود.
بياييد همينجا يک نمونه کوچک را به صورت کارگاهي، بررسي کنيم.
گفتيم در قرآن اگر از عاد و ثمود و لوط و تُبَّع، نقل حکايت مي کند براي تذکار يک نکته اخلاقي است مثلا قوم عاد را کبر و استکبارشان به زمين زد که « فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَق »[2]. و قوم شعيب(اصحاب أيکه)، را کم فروشي. اما تعبيري که قرآن براي قوم لوط مي آورد، وصف "فاحشه" است.
اصل اين کلمه از ماده ف ح ش يه معناي ظهور يا زيادي است هر دو. وقتي مي گويند: فلان با بهمان اختلاف فاحش دارد. (از اين حسن تا آن حسن، صد گز رسن) منظور اين است که اختلاف بين اين دو، بسيار زياد است؛ آنقدر که اظهر من الشمس است و بي نياز از بيان. روي همين حساب، به سخن زشتي که با ساير سخنان عادي، زياد فاصله دارد مي گويند: فحش. در قرآن هم از عملي که دايره قبحش فراگير است و در سرشت و سرنوشت جامعه، موج و اثر منفي ايجاد مي کند، تعبير به «فحشاء» مي شود.
جالب است بدانيد قوم لوط، مردمي بودند که در غايت رفاه و برخورداري زندگي مي کردند. با اين حال، به رذيله اخلاقي بخل و خست مبتلا بودند. آنها در چند شهر ساحلي که قرآن از آن تعبير به "مؤتفکات" مي کند سکني داشتند. شهرهاىي در نواحي فلسطين شمالي و شام، به اسم سدوم ، عامورا، دوما و صبواءيم كه سدوم بزرگ تر از همه بود و لوط هم در آن شهر زندگى مى كرد.

آنها در برخي گناهان پيشکسوت بودند و جلودار. قرآن مي فرمايد: وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمين [3] اينها گذشته از عمل شنيع همجنس بازي که متاسفانه غرب متمدن امروز نيز بدين بليه خانمانسوز گرفتار است، تفريحاتي ديگري هم داشتند که با اغراضي خاص، در محافل اجتماعي و معابر عمومي انجام مي دادند.
قرآن در اين باره مي فرمايد: أَإِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبيلَ وَ تَأْتُونَ في ناديكُمُ الْمُنْكَر...[4]
«نادي» يعني مجلس عمومي و به اصطلاح امروز يعني همان پارتي هاي شبانه و ميهماني هاي گناه آلود. اگر الف و لامي که بر سر کلمه "المنکر" آمده است را " عهد" بگيريم، معنا اين مي شود که آنها، عمل شنيع لواط را در انظار عموم مرتکب مي شدند. اما اگر الف و لام را " جنس" بگيريم، يعني همه منکراتي که تا آن روز بلد بودند را در جلوي چشم اغيار مرتکب مي شدند. از لواط که بدعت ابتکاري خودشان بود، گرفته تا تفريحاتي همچون سنگ ريزه پراندن، سوت زدن، تيله بازي، يقه باز گذاشتن، سقز(آدامس) جويدن و الخ.
سرگذشت قوم لوط,قوم لوط در قران
جويدن سقز (آدامس)، سوت زدن و باز گذاشتن دگمه هاى قبا و پيراهن از کارهاي قوم لوط بود
طبرسي، در مجمع البيان مي گويد: « مراد اين است كه مجالس آنان از افعال ناشايسته و قبيح پر بود، از بدگوئيها، پستيها، كتك كاريها با دست و دستار، قماربازيها، سنگ پرانى بطرف عابرين، سازندگى و نوازندگيها، كشف عورت و انجام كارهاى زشت- و خلاصه آنچه افعال ناشايسته و منافى با مقام انسانيت بود در انجمنهاى خويش انجام ميدادند-»[5]
در تاييد سخن مرحوم طبرسي، از پيشوايان پاک، روايات عديده رسيده است که از باب نمونه، به نقل يک روايت، کفايت مي شود.
مرحوم حر عاملي در وسايل الشيعه، (ره ) از اميرمؤ منان(عليه السلام) روايت كرده كه شش عمل ميان اين امت، از اخلاق قوم لوط است: مهره بازى (تيله بازى)، تلنگر زدن، جويدن سقز (آدامس)، سوت زدن، دامن بر زمين کشيدن، و باز گذاشتن دگمه هاى قبا و پيراهن. [6]
اين حديث، شايد دليلي باشد بر اينکه الف و لام "المنکر"، عهد ذکري نيست بلکه جنس است. با اين پيش فرض، بايد گفت حضرت در مقام بيان نيستند بلکه تنها پاره اي از مصاديق را از باب نمونه، ذکر کرده اند.
هرچند گناه عظيم اکتفاء مردان به مردان و زنان به زنان، علت العلل نابودي اين قوم عنود و هوسباز بود اما تعبير «المنکر» نشان مي دهد که آنها در منظر و مرآي عمومي، عادات سخيف ديگري هم داشتند که اي بسا، در گرايش شان به آن عمل شنيع بي تاثير نبوده است. عاداتي که بعضا قلم حيا مي کند از بيانش. مع الاسف پاره اي از اين عادات ناپسند، امروزه روز، کم و بيش، به صورت يک خرده فرهنگ ناهنجار در جامعه قابل مشاهده است همچون؛ سوت زدن، يقه باز گذاشتن و آدامس جويدن.
پيش از بعثت حضرت خاتم، عادت نکوهيده سوت زدن، رسم مشرکان عصر جاهلي بود که در کنار خانه خدا، سوت مي کشيدند و کف مي زدند: « وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِيةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ....»؛[7]
در روايتي، راوي از صادق آل محمد(عليهم السلام) مي پرسد: قوم لوط از کجا با خبر شدند که گروهي از مردم نزد لوط آمدند؟ و حضرت مي فرمايند توسط همسر لوط که از منزل بيرون آمد و سوتي زد، وقتي صداي سوت را شنيدند وارد شدند؛ از اين رو سوت زدن مکروه شده است.[8].
درباره آدامس جويدن اما مساله اندکي متفاوت است. جويدن سقز (آدامس) به تنهايي ايرادي نداشته و حتي رواياتي را مي توان يافت که پيشوايان ديني نيز براي استحکام لثه به اين کار مبادرت مي کردند. دانش دنياي امروز هم در کنار اندکي عوارض، ده ها فايده پزشکي براي آن اثبات کرده است. جويدن آدامس به طور مطلق مورد نهي شارع مقدس نيست بلکه اين کار، اخلاقا زماني مورد مذمت است که در حضور جمع باشد و يا مانند افراد هوس باز براي تحريک شهوت، صورت پذيرد.
حال بياييد با اين اِشل قياس کنيد بقيه موارد را و بگذاريد روي جامعه، تا ببينيد فاصله سبک زيست مسلماني ما با آنچه قرآن مي گويد، از کجاست تا به کجا؟
پي نوشت ها:
1. الميزان، ج1، ص593
2. فصلت/15؛ امّا قوم عاد بناحق در زمين تكبّر ورزيدند
3. اعراف/28: و لوط را فرستاديم هنگامى كه به قوم خود گفت: «شما عمل بسيار زشتى انجام مى دهيد كه هيچ يك از مردم جهان پيش از شما آن را انجام نداده است
4. عنکبوت/29؛ آيا شما به سراغ مردان مى رويد و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مى كنيد و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مى دهيد؟!
5. ترجمه تفسير مجمع البيان، ج 19، ص: 47
6. حر عاملي، وسائل الشيعة، ج 5، ص 45، مؤسسه آل البيت، قم، چاپ اول، 1409ق. و نيز : خصال، ج 1،ص 160 و 161؛ «... أَبِي الْقَاسِمِ بْنِ قُولَوَيهِ عَنِ الْأَصْبَغِ قَالَ سَمِعْتُ عَلِياً(ع) يقُولُ سِتَّةٌ مِنْ أَخْلَاقِ قَوْمِ لُوطٍ الْجُلَاهِقُ وَ هُوَ الْبُنْدُقُ وَ الْخَذْفُ وَ مَضْغُ الْعِلْکِ وَ الصَّفِيرُ وَ إِرْخَاءُ الْإِزَارِ خُيلَاءَ وَ حَلُّ الْأَزْرَارِ»
7. انفال/35؛ آنها( که مدّعى هستند ما هم نماز داريم،) نمازشان نزد خانه (خدا)، چيزى جز «سوت کشيدن» و «کف زدن» نبود، پس بچشيد عذاب (الاهى) را به خاطر کفرتان.
8 . وسائل الشيعة، ج 11، ص 507
captcha