امروز 10 دی ماه نخستین نشست خبری، سیوششمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر در موسسه رسانههای تصویری برگزار میشود و قرار است در این جلسه 22 فیلمی که در بخش مسابقه ملی حضور دارند، معرفی میشوند. همین موضوع بهانهای است که ارزیابی کوتاه از جشنواره فجر در سیوششم فجر داشته باشیم؛ جشنوارهای که با تمام نقاط قوت و ضعف از آن میتوان به عنوان ویترین سینمای ایران نام برد.
جشنواره فجر، مهمترین اتفاق هنری بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در عالم هنر شکل گرفت و از همان دورههای ابتدایی نیز توانست بین اهالی سینمای جای خود را باز کند، زیرا تا به آن زمان فستیوالهای سینمایی چندان در هنر این سرزمین باب نبود، حتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تنها جشنواره سپاس بود که در آن آثار سینمایی به نمایش در میآمد، البته در دورههای ابتدایی، تعداد فیلمهای داخلی به شدت کم بود، اما هر اندازه که زمان پیش رفت بر تعداد آثار این جشنواره افزوده است.
جشنواره فجر را اگر بخواهیم در یک گذر زمانی بررسی کنیم، باید آن را به چند دسته تقسیم کنیم، دسته بندیهایی که عموماً در قالب دههها شکل میگیرد. برای مثال در دهه 60 میتوان فیلمهای انقلابی، دینی و دفاع مقدسی را به عنوان اصلیترین آثار این دوران نام برد، اما با گذشت زمان و بعد از پایان جنگ تحمیلی موضوع نیز در سینما رنگ و بویی دیگر گرفت و فیلمهایی که در آن موضوعات ملودرام و خانوادگی مد نظر بود رایج شد، اما این دست آثار نیز به مرور تغییر پیدا کرده و با روی کار آمدن، دولت اصلاحات فیلمهای سیاسی رشد محسوسی پیدا کرد، به نحویکه فیلمسازان قدیمی سینما نیز به این سمت گرایش پیدا کردند که مسعود کیمیایی با فیلم «اعتراض» مثال خوبی در این حوزه بودند.
اما این دست فیلمها هم نتوانست تداوم خود را حفظ کردند، چون معمولاً آثار سینمایی ما در پی موج سواری هستند و خود جریانسازی نمیکنند. برای این گفته دو فیلم را نام میبرم. «زیر پوست شهر» و «متولد ماه مهر» دو فیلمی بودند که در زمان خود بسیار شهره شدند، اما نتوانستند آن کار در تاریخ سینمای ایران ماندگار شوند، اما در همان سالها فیلمی چون «آژانس شیشهای» نیز ساخته شد که به دلیل پیام فراجناحی خود در سینمای کشورمان ماندگار شد.
اما از اواسط دهه هشتاد تا به امروز سینمای ما رویکردی جدید را پیش گرفت که من چندان آن را با آرمانهای انقلاب همخوان نمیبینیم، زیرا اکثر کارها تنها در پی تصویرگری آسیبهایی هستند که جامعه را آزار میدهد، البته پر واضح است که سینمای اجتماعی رسالت اصلیش پرداختن به این دست موضوعات است، اما به شرطی که در کنار هجوم آثار به سمت این دست موضوعات ما شاهد گرایشات متنوع به موضوعات مورد نظر باشیم، اما آنچه ما در عمل میبینیم خلاف این قاعه است و عموم کارها عموما تصویری تاریک و سیاه از کشور نشان میدهد.
سینمای اجتماعی را باید متعهد ترین سینما دانست، چون در آن دغدغههای اجتماعی مطرح میشود، اما این سینما در کنار تصویرگی از نداشتهها موظف است تا امید را هم به جامعه تزریق کند، اما آنچه که در جامعه امروز خود شاهدش هستیم به هیچ وجه نشان دهنده این امر نیست، بلکه تنها امیدی و تلخی را میتوان در آن مشاهده کرد. میخواهم برای این گفته از نمونهای موفق از سینمای اجتماعی نام ببرم، چون اگر آثار ناموفق را نام ببریم ممکن است، عدالت آنگونه که باید رعایت نشود.
در فیلم سینمایی «دعوت» که کارگردان آن را ابراهیم حاتمیکیا بر عهده دارد به موضوع اجتماعی که فقر و سقط جنین است، پرداخته میشود، اما در هر بخش از فیلم میتوانیم امید را به خوبی حس کنیم. این نگاه نشان میدهد که سازنده کار در کنار نشان دادن ضعفهای جامعه، حواسش است تا امید را هم زنده نگاه دارد و به نوعی سربلندی کشورش را از یاد نبرد، اما متاسفانه این دست فیلم ها تعدادشان کم شده است، حتی آسیب جدیتر آنجاست که میبینیم نگاهی منفی به موضوعات حتی به سینما دفاع مقدس هم رسوخ پیدا کرده است. به این نحوکه چرایی جنگیدن و دفاع زیر سوال میرود!
حال با این توضیحات باید در انتظار بشینیم تا ببینیم 22 فیلمی که قرار است در جشنواره سیششم فیلم فجر به نمایش در آیند چه کارهایی هستند. نکته دیگر که در این مطلب حتماً باید به آن اشاره کنم این است که حتما میبایست تنوع ژانر در جشنواره مد نظر قرار گیرد؛ اتفاقی که در سالهای اخیر در جشنواره فجر نادیده گرفته شد بود و امیدوارم در این دوره مد نظر قرار گیرد.