«خجالت نکش» فیلمی در ستایش خانواده و مقام مادر است؛ این فیلم سعی دارد به ما نشان دهد چه نعمتهای در اطراف ما قرار دارد که عموماً آنها را نمیبینیم. در این اثر قصهگو، رضا مقصودی کارگردان فیلم سعی دارد به یاد بیاوریم نعمتهای خدا پیش روی ما است، تنها کافیست به اطراف خود بهتر و بیشتر بنگریم. نکته جالب توجه اینجاست فیلمهای اینچنینی بدون صرف هزینههای گزاف سعی میکنند به سادهترین شکل حرف خود را بزنند، بدون اینکه بخواهند با رویکرد تلخ و سیاه خود روح و روان تماشاگر را به هم ریزند. فیلمنامه «خجالت نکش» روایتی ساده و دلنشین دارد؛ چراکه فیلمنامه آن سعی در بزرگنمایی ندارد، بلکه تنها در پی روایت یک قصه ساده است.
بازیهای این فیلم خیره کننده و دوست داشتنی است، به ویژه شبنم مقدمی و احمد مهرانفر بازیهای روان و یکدستی را ارائه کردهاند؛ درباره کارگردانی فیلم هم تنها میتوان به ذکر یک نکته اکتفا کرد، آنهم اینکه مقصودی در تجربه جدید خود بر احساس تماشاگر توجه ویژه دارد. همین ویژگی نیز مسلماً در گیشه به وی کمک خواهد کرد. در این فیلم طعنههای سیاسی نیز شکلی دلچسب دارد، یعنی کارگردان نخواسته با تمسخر به دام جناح بندیهای سیاسی گرفتار آید. برای همین هم در پایان فیلم به رییس جمهور جمهور وقت نیز طعنه زده میشود. مسئله دیگر پیرامون این فیلم به لوکیشن این فیلم برمیگردد، زیرا فیلمهای این روزهای سینمای ایران تنها به آپارتمان ختم میشوند.
بحث دیگری که پیرامون این فیلم میتوان مطرح کرد به لهجه و گویش فیلم مربوط میشود. کارگردان با ظرافت سعی کرده گویش به طور کامل به منطقهای خاص اختصاص نیابد، بلکه نوعی پراکندگی در آن وجود دارد. این ویژگی نیز به این دلیل رخ داده تا از هر گونه حاشیه احتمالی پیرامون فیلم پرهیز شود. مطلب دیگر اینکه ساختار کلی فیلم شاید بیش از آنکه سینمایی به نظر رسد به کارهای تلویزیونی شبیه است، اما این مسئله را نباید به معنای ضعف کار حساب کرد، چون سادگی قصه چنین فضایی را طلب میکند.
ریتم فیلم از نگاه من بسیار خوب و لذتبخش است و باعث شده فیلم تا انتها سرعت لازم را داشته باشد. در ضمن اوج فرودهایی که به واسطه گم شدن نوزاد به وجود میآید به نوعی کشش فیلمنامه را بیشتر میکند، تنها نقدی که در این میان میتوان به سناریو گرفت به صحنه افتادن سبد بچه در رودخانه مربوط میشود که از منطق خارج است و میتوانست وجود نداشته باشد، حتی باید بگویم این بخش از فیلم پاشنل آشیل فیلم شده است.
بحث دیگر من به ژانر فیلم مربوط میشود، چون متاسفانه در یک دهه گذشته به دلیل رشد کمدیهای سخیف این ژانر پرتماشاگر (طنز) از افت فحاشی رنج میبرد، بهنحویکه دیگر این حوزه را کسی جدی نمیگیرد، اما فیلمهای سادهای چون «خجالت نکش» قادرند الگویی باشند برای این گونه سینمایی؛ کارهایی که هم در آن لحظات خوش تصویر میشود هم اینکه فرهنگ و هویت ایرانی در آن تبلیغ میشود.
جدا از نکات مثبت، مسلماً فیلم کاستیهای خاص خود را دارد. برای مثال برخی اتفاقات ساده انگارانه روایت شده، هر چند در فیلمهای طنز این ویژگی طبیعی است. در انتها باید «خجالت نکش» را فیلمی صمیمی دانست که تصویرگر زیبایی زندگی روستایی است به ویژه که فیلم لحظاتی را برای تماشاگر به وجود میآورد که بعد از خروج از سالن احساس بدی نداشته باشد.
به قلم؛ داود کنشلو