مؤمن از دلهره‌افکنی دشمن نمی‌هراسد؛ خطر، در انحراف از صراط مستقیم است
کد خبر: 3789971
تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۱:۴۱
استنادات قرآنی بیانات رهبر معظم انقلاب/

مؤمن از دلهره‌افکنی دشمن نمی‌هراسد؛ خطر، در انحراف از صراط مستقیم است

گروه سیاسی ــ رهبر معظم انقلاب با استناد به آیه 175 سوره «آل عمران» می‌فرمایند: «کار دشمن این است که دلهره بیندازد، بترساند، ناامید کند؛ این کار دشمن است، کار شیطان است؛ مال امروز هم نیست، همیشه بوده؛ در طول تاریخ و در طول تاریخ اسلام. شما که مؤمن هستید، از اولیای شیطان، از پیروان شیطان، از قدرت‌هایی که قدر‌ت‌های شیطانی هستند نترسید؛ از من بترسید، از انحراف از صراط مستقیم بترسید. اگر کسی از صراط مستقیم منحرف شد، این ترس دارد؛ چون وقتی شما از جادّه‌ مستقیم و صحیح و خوب و درست منحرف شدید، می‌افتید در بیابان؛ از این بترسید امّا از دشمن اصلاً نترسید».

به گزارش ایکنا؛ رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش به مناسبت روز نیروی هوایی، آیات متعددی را در استناد سخنان خود بیان فرمودند که شامل آیات 2 و 3 سوره طلاق و آیات 173، 174 و 175 آل عمران بودند.

در این گزارش به تفسیر آیات 173، 274 و 175 سوره آل عمران می‌پردازیم.

متن آیات: «الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ، إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ».

ترجمه آیات: «اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: مردم [ لشکر دشمن ] برای (حمله به) شما اجتماع کرده‌اند از آنها بترسید! اما این سخن، بر ایمان‌شان افزود و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست. به همین جهت، آنها (از این میدان) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید و از رضای خدا، پیروی کردند و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است. این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بی‌اساس) می‌ترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید!».

علامه طباطبایی در تفسیر آیات 173 و 174 آل عمران در تفسیرالمیزان آورده است که «كلمه (ناس) به معناى افرادى از انسان است، اما نه از هر جهت، بلكه به اين جهت افرادى از انسان را ناس مى گويند كه از يكديگر متمايز نيستند، (و گوينده كارى به تمايز و خصوصيات افراد ندارد) و در آيه شريفه كلمه ناس دو بار آمده كه ناس اول غير ناس دوم است، منظور از ناس اول منافقين و منظور از ناس دوم دشمنان است، منافقين كه از يارى اسلام مضايقه كردند به منظور اينكه مسلمانان را هم از رفتن به جنگ باز بدارند و سست كنند، به ايشان گفتند: ناس يعنى مشركين جمعيت بسيارى براى جنگ با شما جمع كرده اند معلوم مى شود ناس دوم مشركين و ناس اول ايادى و جاسوسانى هستند كه مشركين در بين مؤمنين داشتند و از ظاهر آيه برمى آيد كه اين جاسوسان عده اى بوده اند نه يك نفر و همين آيه مؤيد آن است كه آيات شريفه مورد بحث درباره داستانى نازل شده كه بعد از پايان جنگ احد پيش آمد، كه رسول خدا (ص) با بقيه اصحابش مشركين را تعقيب كرد.

(فزادهم ايمانا) سر اينكه مى‌فرمايد گفتار منافقين ايمان مؤمنين را بيشتر كرد اين است كه در طبع آدمى نهفته است كه وقتى از ناحيه كسى و يا كسانى نهى مى‌شود از اينكه تصميمى را كه گرفته عملى سازد، در صورتى كه به آن اشخاص حسن ظن نداشته باشد نسبت به تصميم خود حريص‌تر مى شود و همين حريص‌تر شدن باعث مي‌شود كه نيروهاى خفته‌اش بيدار و تصميمش قوي‌تر شود و هر چه آنان بيشتر منعش كنند و در منع اصرار بورزند او حريص‌تر و در عملى كردن تصميم خود جازم‌تر، شود و اين در مورد كسى كه خود را محق و سزاوار دانسته و در كارهايش خود را معذور بداند، تأثير بيشترى دارد تا در مورد ديگران و لذا مؤمنين صدر اسلام و غير ايشان را مى‌بينيم كه در اطاعت از امر خدا هر چه بيشتر مورد ملامت و منع مانعين قرار مى‌گرفتند ايمان‌شان قوى‌تر و در تصميم خود محكم‌تر و در نبرد شجاع‌تر مى‌شدند.

نيز ممكن است منظور از بيشتر شدن ايمانشان، تنها در مورد درستى اخبارى باشد كه منافقين مى‌دادند و بخواهد بفرمايد كه: وقتى مؤمنين از منافقين شنيدند كه كفار در صدد جمع‌آورى لشكر بر آمده‌اند ايمان‌شان به درستى همين خبر بيشتر شد، چون قبلا از راه وحى خبردار شده بودند كه بزودى در راه خدا آزار خواهند ديد تا آنكه به اذن خدا سرنوشت‌شان معين و تمام شود و وعده‌اى كه خدا به آنان داده برسد و آن وعده نصرت بود كه جز در جنگ نخواهد بود.

«و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوكيل»؛ يعنى خداى تعالى براى ما كافى است و اصل ماده (حا _ سين _ با) از حساب گرفته شده به اين مناسبت كه كفايت به حساب وى مقدار حاجت است و اينكه گفتند: (حسبنا اللّه) اكتفاى ما به خدا است به حسب ايمان است نه به حسب اسباب خارجى كه سنت الهيه آن را جارى ساخته و كلمه (وكيل ) به معناى كسى است كه امر انسانرا به نيابت از انسان تدبير مى‌كند.

بنابراين مضمون آيه بر مى‌گردد به معناى آيه زير، كه مى‌فرمايد: (و من يتوكل على اللّه فهو حسبه ان اللّه بالغ امره) و به همين جهت دنبال جمله مورد بحث فرمود: (فانقلبوا بنعمه من اللّه و فضل لم يمسسهم سوء...)، تا تصديق وعده خداى تعالى باشد آنگاه به حمد و ستايش آنان پرداخت و فرمود: (و اتبعوا رضوان اللّه و اللّه ذو فضل عظيم).

حقيقت امر در مسئله توكل اين است كه به كرسى نشستن اراده انسان و دست يافتن به هدف و مقصد در اين عالم (كه عالم ماده است) احتياج به اسبابى طبيعى و اسبابى روحى دارد و چنان نيست كه اسباب طبيعى تمام تأثير را داشته باشد پس اگر انسان بخواهد وارد در امرى شود كه بسيار مورد اهتمام او است و همه اسباب طبيعى آن را كه آن امر نيازمند به آن اسباب است فراهم كند و با اين حال به هدف خود نرسد قطعا اسباب روحى و معنوى (كه گفتيم دخالت دارند) تمام نبوده و همين تمام نبودن آن اسباب نگذاشته است كه وى به هدف خود برسد مثلا اراده اش سست بوده يا مى‌ترسيده يا اندوه و غم مانعش شده يا شدت عمل و يا حرص و يا سفاهت به خرج داده يا سوءظن داشته و يا چيز ديگرى از اين قبيل مانع به هدف رسيدنش شده است و اين گونه امور بسيار مهم و عمومى است و اگر همين انسان در هنگام ورود در آن امر به خدا توكل كند در حقيقت به سببى متصل شده كه شكست ناپذير است سببى است فوق هر سبب ديگر و در نتيجه تمسك به چنين سببى اراده اش نيز قوى مى شود، ديگر هيچ يك از اسباب ناسازگار روحى بر اراده او غالب نمى آيد و همين است موفقيت و سعادت. - و در توكل بر خدا جهت ديگرى نيز هست كه از نظر اثر ملحق به معجزات و خوارق عادت است همچنان كه از ظاهر جمله : (و من يتوكل على اللّه فهو حسبه ان اللّه بالغ امره...) اين معنا برمى آيد و ما در بحثى كه پيرامون اعجاز داشتيم مطالبى را كه مربوط به اين مقام بود آورديم».

درباره آیه 175 نیز این چنین آمده است: «از ظاهر آيه برمى آيد كه اشاره (ذلكم ) به آن دسته از مردمى است كه منافقين به ايشان گفتند: (ان النّاس قد جمعوا لكم ( در نتيجه جمله مورد بحث از مواردى است كه قرآن كريم در آن موارد كلمه شيطان را بر انسان اطلاق فرموده همچنانكه از ظاهر آيات زير نيز برمى آيد كه منظورش از وسواس خناس شيطان‌هاى انسى است: (من شر الوسواس الخناس الذى يوسوس فى صدور النّاس من الجنّة و النّاس) مؤيد اين معنا جمله: (فلا تخافوهم) است كه مى‌فرمايد از آن شيطان‌ها كه آن حرف‌ها را بر شما زدند نترسيد براى اينكه اينان براى شما شيطانند و ما ان شاءاللّه تعالى به‌زودى در اين باره بحثى مى‌كنيم كه از روى حقيقت پرده برداريم».

آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی نیز در تفسیر این سه آیه سوره آل عمران چنین بیان کرده است که «در این آیه یکی از نشانه‌های زنده پایمردی و استقامت آنها را به این صورت بیان می‌کند «اینها همان کسانی بودند که جمعی از مردم (اشاره به کاروان عبد القیس و به روایتی اشاره به نعیم بن مسعود است که آورنده این خبر بودند) به آنها گفتند: لشکر دشمن اجتماع کرده و آماده حمله‌اند، از آنها بترسید اما آنها نترسیدند، بلکه بعکس بر ایمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی است(173).

به دنبال اين استقامت و ايمان و پايمردى آشكار، قرآن، نتيجه عمل آنها را بيان كرده، مى‌گويد: (آنها از اين ميدان، با نعمت و فضل پروردگار برگشتند)(فانقلبوا بنعمة من الله و فضل). چه نعمت و فضلى از اين بالاتر كه بدون وارد شدن در يك برخورد خطرناك با دشمن، دشمن از آنها گريخت و سالم و بدون دردسر به مدينه مراجعت نمودند، (فرق ميان نعمت و فضل ممكن است از اين نظر باشد، كه نعمت پاداشى است به اندازه استحقاق ، و فضل اضافه بر استحقاق است). سپس به عنوان تأكيد مى‌فرمايد: (آنها در اين جريان، كوچكترين ناراحتى نديدند) (لم يمسسهم سوء). با اينكه (خشنودى خدا را بدست آوردند و از فرمان او متابعت كردند) (و اتبعوا رضوان الله) (و خداوند، فضل و انعام بزرگى دارد كه در انتظار مؤ منان واقعى و مجاهدان راستين است )(و الله ذو فضل عظيم).

تأثير سريع تربيت الهى مقايسه روحيه مسلمانان در ميدان جنگ (بدر) با روحيه آنها در حادثه (حمراء الاسد) كه شرح آن گذشت، اعجاب انسان را برمى‌انگيزد كه چگونه يك جمعيت شكست‌خورده فاقد روحيه عالى و نفرات كافى با آن همه مجروحان در مدتى به اين كوتاهى كه شايد به يك شبانه روز كامل نمى‌رسيد، چنين تغيير قيافه دادند و با عزمى راسخ و روحيه‌اى بسيار خوب، آماده تعقيب دشمن شدند تا آنجا كه قرآن درباره آنها مى‌گويد: هنگامى كه خبر اجتماع دشمن براى حمله، به آنها رسيد آنها نه تنها نهراسيدند بلكه ايمانشان و به دنبال آن استقامتشان افزوده شد و اين خاصيت ايمان به هدف است كه هر قدر انسان مشكلات و مصائب را بيشتر و نزديك‌تر ببيند، پايمردى و استقامت او بيشتر مى شود و در حقيقت تمام نيروهاى معنوى و مادى او براى مقابله با خطر، بسيج مى‌گردد. اين دگرگونى عجيب در اين فاصله كوتاه، انسان را به سرعت و عمق تأثير تربيتى آيات قرآن و بيانات گيرا و مؤثر پيغمبر اسلام صلى اللّه عليه و آله آشنا مى‌سازد كه اين خود در سر حد يك اعجاز است (174).

(ذلكم) اشاره به كسانى است كه مسلمانان را از قدرت لشكر قريش مى ترسانيدند تا روحيه آنها را تضعيف كنند. بنابراين معنى آيه چنين است: عمل نعيم بن مسعود و يا كاروان عبدالقيس فقط يك عمل شيطانى است كه براى ترساندن دوستان شيطان صورت گرفته، يعنى اين‌گونه وسوسه‌ها تنها در كسانى اثر مى‌گذارد كه از اولياء و دوستان شيطان باشند و اما افراد باايمان و ثابت‌قدم هيچ‌گاه تحت تأثير اين وسوسه‌ها واقع نمى‌شوند، بنابراين شما كه از پيروان شيطان نيستيد، نبايد از اين وسوسه‌ها متزلزل شويد.

تعبير از نعيم بن مسعود و يا كاروان عبدالقيس به شيطان ، يا بخاطر اين است كه عمل آنها به راستى عمل شيطانى بود و با الهام او صورت گرفت، زيرا در قرآن و اخبار، معمولا هر عمل زشت و خلافى، عمل شيطانى ناميده شده، چون با وسوسه‌هاى شيطان انجام مى‌گيرد و يا منظور از شيطان، خود اين اشخاص مى‌باشند و اين از مواردى است كه شيطان بر مصداق انسانى آن گفته شده، زيرا شيطان معنى وسيعى دارد و همه اغواگران را اعم از انسان و غير انسان شامل مى‌شود. در پايان آيه مى‌فرمايد: (اگر ايمان داريد، از من و مخالفت فرمان من بترسيد)(و خافون ان كنتم مؤ منين). يعنى ايمان با ترس از غير خدا سازگار نيست .

بنابراين اگر در قلبى ترس از غير خدا پيدا شود، نشانه عدم تكامل ايمان و نفوذ وسوسه‌هاى شيطانى است، زيرا مى‌دانيم در عالم بي‌كران هستى تنها پناهگاه خدا است و مؤثر بالذات فقط او است و ديگران در برابر قدرت او قدرتى ندارند.

اصولا مؤمنان اگر ولى خود را كه خدا است با ولى مشركان و منافقان كه شيطان است مقايسه كنند، مى‌دانند كه آنها در برابر خداوند هيچگونه قدرتى ندارند و به همين دليل نبايد از آنها، كمترين وحشتى داشته باشند، نتيجه اين سخن آن است كه هر كجا ايمان نفوذ كرد شهامت و شجاعت نيز به همراه آن نفوذ خواهد كرد (175)».

در مجموع می‌توان نکات ذیل را از این سه آیه با استفاده از تفسیر نور حجت‌الاسلام و المسلمین قرائتی برشمرد:
1ـ در برابر تبليغات و جنگ روانى دشمن نهراسيد. «فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً»
2ـ در جبهه‌ها، مواظب افراد نفوذى دشمن باشيد. «فَاخْشَوْهُمْ»
3ـ قوى‌ترين اهرم در برابر تهديدات دشمن، ايمان و توكّل به خداست. «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ»
4 ـ مؤمن وقتى در گرداب بلا قرار مى‌گيرد، توكّل و اتصال خود را با خدا بيشتر مى‌كند. «فَزادَهُمْ إِيماناً»
5- هم حركت و تلاش لازم است، هم ايمان و توكل. «اسْتَجابُوا ... حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ»
6ـ حركت در مسير انجام وظيفه، همراه با توكّل به خدا، سبب تبديل مشكلات به آسانى مى‌شود. «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَة...»
7ـ چه بسيار كسانى كه در راه خدا، به استقبال خطر رفته و سالم برگشته‌اند. «لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ»
8ـ براى مردان خدا اصل رضايت الهى است، نه شهادت. «لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ»
9- فضلِ بزرگ خدا، نصيب شركت‌كننده در جبهه است. «وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ»
10ـ هرگونه شايعه‌اى كه مايه ترس و يأس مسلمانان گردد، شيطانى است. «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَه»
11- شيوه ارعاب و تهديد، سياست دائمى قدرت‌هاى شيطانى است. «يُخَوِّفُ»
12- افراد ترسوىِ ميدان‌هاى نبرد، يار شيطان و تحت نفوذ شيطانند. «الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ»
13 ـ مؤمنان شجاع، از ولايت شيطان دورند. «الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ»
14ـ ترس از خدا، زمينهى فرمان‌پذيرى و ترس از غير خدا، زمينه فرمان‌گريزى است. «فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ»
15ـ مؤمن واقعى از غير خدا نمى‌ترسد و مى‌داند كه ايمان از شجاعت جدا نيست. «وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ».

همچنین رهبر معظم انقلاب به بخشی از آیات 2 و 3 سوره طلاق اشاره فرمودند؛ «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا، وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب». بر مبنای بخش اول این آیه (وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا) حل مشكلات از طريق گناه، رفتن به بيراهه است. تقوا و خدا ترسى موجب خروج انسان از مشكلات و تنگناهاى زندگى است. در یک کلام راه رهايى از تمام بن بست‌ها تقواست. 

همچنین پیرامون بخش دوم آیه (وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب) باید گفت كسانى كه با گناه زندگى خود را تأمين مى‌كنند، راه دريافت روزى‌هاى پيش‌بينى نشده را به روى خود مى‌بندند. باید دانست که اراده خدا در چارچوب محاسبات انسان نيست و رعايت امور معنوى، در زندگى مادّى اثرگذار است. در مجموع تقوا و توکل دو اهرم خروج از بن‌بست است و در این مسیر تقوا بر توکل تقدم دارد.

انتهای پیام

captcha