قدیس سازی را تمام کنید/ اثر شاخص با سفارش تولید نمی‌شود
کد خبر: 3845402
تاریخ انتشار : ۰۶ مهر ۱۳۹۸ - ۱۴:۰۹
یک نویسنده و ناشر آثار دفاع مقدس:

قدیس سازی را تمام کنید/ اثر شاخص با سفارش تولید نمی‌شود

ادب ــ محمد عزیزی، نویسنده آثار دفاع مقدسی گفت: قدیس‌سازی از شهدا سبب شده است نویسندگان دفاع مقدسی نتوانند آن گونه که باید و شاید حق شهدا و دفاع مقدس را به جا آورند و بالاخره باید این رویکرد که سبب مخاطب‌گریزی است تغییر کند.

آسیب پیچاندن لایه‌های تقدس در ادبیات دفاع مقدس/ اثر شاخص با سفارش تولید نمی‌شودبه گزارش خبرنگار ایکنا؛ محمد عزیزی، نام آشنایی در ادبیات دفاع مقدس است، خود رزمنده بوده و نسبت به این حوزه شناخت و تعصب فراوانی دارد، آثار بسیاری در حوزه دفاع مقدس منتشر کرده است، اما بیشتر با کتاب «شهید همت» شناخته‌ می‌شود. برای بررسی آسیب‌ها و باید و نباید‌های این حوزه با  او به گفت‌وگو نشسته‌ایم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید. 

ایکنا ــ در سال‌های اخیر کتاب‌های بسیاری در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس منتشر شده است، به نظرتان کیفیت و محتوای این آثار همراه با رشد کمی آن‌ها ارتقا یافته است؟

از میان انبوه آثار منتشر شده در سال‌های اخیر در ادبیات داستانی دفاع مقدس، اثری که قابل توجه، مثال‌زدنی و شاخص باشد، به یاد نمی‌آورم که بخواهم نامش را بیان کنم. البته باید توجه داشته‌ باشید آنچه می‌گویم درباره ادبیات داستانی دفاع مقدس است و از حوزه‌های دیگر مانند پژوهش اطلاع چندانی ندارم و به آن ورود نمی‌کنم. اما خاطره‌نویسی در این حوزه، همواره پررنگ بوده و در خاطره‌نویسی‌ها و روایت‌ها موفقیت خوبی به دست آمده است، به ویژه در آثاری که حوزه هنری و یا روایت فتح درباره همسران و مادران شهدا منتشر می‌کند. اما در تولید داستان و رمان، ضعف‌هایی وجود دارد و اتفاقی که باید بیفتد، هنوز رخ نداده است. یعنی اثر شاخص قابل ارائه به ادبیات جهان هنوز نداریم.

ایکنا ــ آیا پرداختن به خاطره‌نویسی و تاریخ شفاهی باعث ضعف داستان و رمان شده است؟

خیر، خاطره‌ها در حوزه دیگری تولید می‌شود و می‌تواند کمک و دستمایه خوبی برای رمان‌نویسان باشند. خاطرات از افرادی گرفته می‌شود که خود در جنگ بوده‌اند و اگر هم با شتاب آن را احصا می‌کنند، به این دلیل است که آن نسل هنوز حافظه خود را از دست نداده است و جلوتر که برویم اصالت اسناد زیادی از میان خواهد رفت. اما شاید برای نوشتن رمان، هنوز دیر نشده باشد، معمولاً چند دهه می‌گذرد تا این خاطرات و آثار شتاب‌زده بعد از مطالعه، تأمل، تغییر و تحولات اجتماعی کم‌کم در ذهن و زبان نویسندگان بنشیند. مانند دانه‌ای که آرام آرام باید در دل زمین بروید و یک درخت پرثمر شود، اینجا هم باید این اتفاق رخ دهد.

ایکنا ــ دلیل این مسئله چیست؟

ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که همه اتفاقات با شتاب غیرقابل تصوری رخ می‌دهد و ما برای اینکه بتوانیم زندگی کنیم و از سردرگمی سرعت حوادث خارج شویم، نیازمند تأمل بیشتری هستیم. شتاب همیشگی در ادبیات نیز تأثیر منفی گذاشته و به نویسندگان فرصت نمی‌دهد که به درستی مطالعه و تحقیق کنند و موضوع را با عمق جانشان دریابند و همه چیز ساندویچی شده است و در حوزه رمان و داستان‌های کوتاه به جزء چند نمونه معدود، اثر قابل ارائه‌ای وجود ندارد، در حالی‌ که من که با ادبیات ارتباط دارم و باید ظهور این داستان‌ها و رمان‌های خوب را ببینیم.

ایکنا ــ  به نظرتان آیا همین شتاب روزگار و بی‌حوصلگی مخاطبان در خواندن کتاب‌های حجیم سبب کاهش سرانه مطالعه شده است؟

بخشی از این اتفاقات ناشی از ضرورت روزگار است و تردیدی در آن نیست، وقتی کسی با شتاب و موبایل به دست راه می‌رود، دوست دارد یک داستان مینیمال هم بخواند. این حداقل‌ها خوب است، اما نمی‌تواند جای ادبیات را بگیرد. ما به خلق ادبیات قوی نیازمندیم. در روسیه پس از جنگ جهانی اول «جنگ و صلح» تولستوی خلق شد اما ما  چرا ما چنین اثری در حوزه دفاع مقدس نداریم. این اتفاق در فرانسه و سایر کشور‌های اروپایی نیز رخ داده است و پس از سال‌ها، اثر شاخصی در ادبیات داستانی ظهور می‌یابد و این نیست که نویسنده باید خود را با سلیقه مخاطب مطابقت دهد. همین مردم در عین شتابی که برای خواندن آثار کم‌ حجم دارند، دلشان می‌خواهد که رمان‌های قوی، پرحجم و پرکشش هم بخوانند. در همین روزگار ما آثاری مانند «کلیدر» دولت‌آبادی از داستان‌های کوتاه این نویسنده بیشتر خوانده شوند. چرا سریال‌های فصلی در جهان و به ویژه ایران به قسمت‌های متعدد می‌رسد؟ پس اگر داستان و سریال قوی و دنباله‌دار باشد، با شوق دیده خواهد شد؛ بنابراین عنصر اصلی این است که کار خلاق و هنرمندانه قوی به وجود نیامده تا مردم تشنه مطالعه آن باشند.

ایکنا ــ سفارشی شدن آثار چه اندازه در این راستا مؤثر بوده است؟

تا حدودی اثرگذار بوده، در واقع آثار سفارشی هم محاسن و هم معایبی دارند. محاسنش این است که تا حدودی نیاز‌های لازم را از دید دولتی‌ها و سازمان‌های فرهنگی رفع و مدیران را راضی می‌کند و حداقلی از دستمزد هم به آن نویسنده می‌رسد تا زندگی خود را سپری کند، اما ادبیات نه با سفارش به وجود می‌آید و نه اینکه نویسنده‌ای بخواهد روزمرگی‌های خود را خلق کند. نویسنده اگر قوی باشد و درد نوشتن داشته باشد، هرگز با آثار سفارشی به آرامشی که می‌خواهد، نمی‌رسد. نویسنده هم در جستجوی فرصت و فراغت است و تا بتواند پای یک اثر سال‌ها بنشیند و آن را به اتمام برساند و در این راه حتی حاضر است دشواری‌های مالی را هم تحمل کند. سفارش دهنده‌ها و مدیران فرهنگی ما بینش و قدرت تصمیم‌گیری لازم را ندارند که به نویسنده بگویند که شما رها هستید و ما حداقل‌ها را تأمین می‌کنیم و نویسنده اثرش را طی چند سال تمام کند. معمولاً شکل سفارش آثار به صورت قراردادهای کوتاه مدت است و در قراردادی می‌نویسند که مثلاً یک اثر باید سه ماهه تمام شود و این اتفاق برای من هم افتاده است و جالب اینجاست که اگر در موعد مقرر اثر تحویل نشود، مبلغی را باید به عنوان جریمه پرداخت کنید. در واقع این نوع نوشتن فانتزی است و مدیر فرهنگی کشور باید شرایط را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم فراهم کنند تا اهالی هنر، فرهنگ و قلم فرصت پیدا کنند، ابتدا به درستی مطالعه کنند تا ظرف وجودشان از واژه‌ها و نوشتن مملو شود و سپس بتوانند فضا‌هایی که باید به درستی تصویر کنند، ببیند و با مردمی که قرار است در مورد آن‌ها بنویسد، گفت‌وگو کنند و گویش و رفتار پیچیده آن‌ها را دریابند و به شناختی برسند و پس از آن دست به قلم شوند؛ بنابراین از میان آثار سفارشی، اثر شاخصی به وجود نخواهد آمد و باید با انگیزه قوی نویسنده همراه باشد. مانند کاری که پروست در کتاب «در جستجوی زمان از دست رفته» کرد.

ایکنا ــ با نگاه کلی به آثار ادبیات داستانی دفاع مقدس، به نظرتان در این ژانر صاحب سبک هستیم؟

هر نویسنده‌ای ممکن است سبک خاص خود را داشته باشد، به عنوان مثال ممکن است سبک داستانی احمد دهقان یا محمدرضا بایرامی و هر نویسنده دیگری متفاوت باشد. یعنی هر کسی در نهایت سبک خود را دارد و برخی از نویسندگان توانسته‌اند به سبک خود نزدیک شوند، شخصی مانند احمد محمود، نویسنده دفاع مقدس به این معنا نیست، اما وقتی «داستان یک شهر» را می‌نویسد، که در آن به اشغال آبادان پرداخته است، اثری ماندگار و قوی تولید کرده است، زیرا هم تجربه عینی و هم هنری را در این زمینه به کار گرفته است، اغلب کسانی که از دفاع مقدس می‌نویسند، تجربه حضور در جنگ را داشتند. اما اینکه یک سبک کلی در میان همه آن‌ها رایج نیست، البته کلیاتی هست که همه به یک شکل در داستان خود بیان می‌کنند، به عنوان مثال همه عادت دارند بگویند که یک شب قبل از شهادت، رزمنده‌ها چهره نورانی داشتند و حتماً وصیت‌نامه خود را می‌نوشتند و این قبیل موضوعات کلی است که در زمان جنگ وجود داشته، من نیز در جنگ و جبهه بوده‌ام، اما حال، هر کسی متفاوت است و اینکه من نویسنده تا چه حد توانسته‌ام با شخصیتی که در جبهه تصویر می‌کنم، یکی بشوم و در آن شخصیت حل بشوم، باید مورد ارزیابی قرار گیرد. در واقع این نوع سبک هنوز به وجود نیامده است.

ایکنا ــ چرا در آثار داستانی نقش خداوند و قرآن کمتر مورد توجه بوده است؟

اینکه این مباحث را در ادبیات داستانی نمی‌بینیم، صحیح نیست. دو نوع پرداختن به این موضوع وجود دارد، یکی مستقیم‌گویی است که اغلب به این شکل در داستان‌ها به آن پرداخته نشده است، اما اینکه رزمندگان براساس این اعتقادات و انگیزه‌های قرآنی برای دفاع کردن از میهن و ناموس خود رفته‌اند، تردیدی وجود ندارد. قرآن به ما می‌گوید که به عنوان یک مسلمان باید از حیثیتمان دفاع کنیم. اینکه در این زمینه تا چه حد دقیق‌تر ببینیم و تحلیل موشکافانه داشته باشیم، حائز اهمیت است. البته شخصیت داستان‌ها نیز متفاوت است، به این معنی که اگر شخصیت داستان یک روحانی و یا یک راننده در دفاع مقدس باشد، هر دو کارشان قرآنی است، اما یکی بر زبان و رفتارش هم جاری است و دیگری نه.

 

آسیب پیچاندن لایه‌های تقدس در ادبیات دفاع مقدس/ اثر شاخص با سفارش تولید نمی‌شود

ایکنا ــ یکی از آسیب‌هایی که در آثار دفاع مقدس به ویژه خاطره‌نگاری‌ها یا روایت‌ها می‌بینیم، تکرار است، دلیل این مسئله چیست؟

به این دلیل که مدیران فرهنگی از طریق صدا و سیما، منابر، مطبوعات و ... به مردم اعلام می‌کنند که شهدا همه یک جور فکر می‌کردند، وقتی این کلیات به همه تزریق می‌شود، نویسنده‌ها هم تصورشان براین است که باید اینطور بنویسند. به عنوان مثال اگر در اثر خودم درباره شهید همت نوشته‌ام که شهید همت سیگار می‌کشید. ممکن است که خانواده و دوستانش تصور کنند که این کار شأن شهید را پایین می‌آورد. همین مباحث و مسائل آفت ادبیات دفاع مقدس است که اجازه نمی‌دهند آدم‌ها به درستی تصویر شوند. اعتراض من به دخالت غیرکارشناسانه خانواده شهدا با تمام احترامی که به آن‌ها قائل هستم، همین است. خانواده‌های شهدا باید اجازه دهند تا یک نویسنده برادر، فرزند و همسر شهیدی را که تصویر می‌کند، آنگونه که خانواده‌ها می‌خواهند تصویر نشود، بلکه او را آنگونه که بوده، تصویر کرد تا ماندگار شود. شناخت درستی که یک نویسنده از یک رزمنده می‌تواند داشته باشد، از شناختی که برادر نسبت به شهید دارد، بسیار متفاوت است.

من در رمان شهید همت، نوشته‌ام «همت من» و این واژه را نپسندیده بودند که چرا «همت من» را به کار برده‌ای. در واقع منظورم از این واژه این بود که همتی که منِ نویسنده شناخته‌ام، دیده‌ام و تصویر می‌کنم. مالکیتی وجود ندارد. این درست ندیدن‌ها و نشنیدن‌ها باعث سوء تفاهم شده و نویسنده‌های جدی که می‌خواهند کار کنند، به شخصیت‌های بزرگ روی نمی‌آورند. من نیز همین‌گونه‌ام، به همین دلایل از بسیاری از پروژه‌های بزرگی که در ذهن داشتم و دارم، صرف نظر کردم. این دخالت‌های مدیران فرهنگی و خانواده‌های شهدا و یکسان دیدن آدم‌ها، در نهایت به ادبیات دفاع مقدس صدمه می‌زند. اجازه نمی‌دهند ادبیات دفاع مقدس آنگونه که هست رشد کند. ادبیات راستین به سفارش خلق نمی‌شود. چرا آن همه افراد مانند عنصری، فرخی و ... دور غزنوی‌ها جمع شده بودند و نتوانستند جاودانه شوند، اما فردوسی که دورتر ایستاده بود، توانست اثر خلاقانه‌ای خلق کند و هزاران سال دیگر نیز از میان نخواهد رفت. یعنی ادبیات در دل حمایت‌های مستقیم به وجود نمی‌آید. اگر می‌خواهیم ادبیات قرآنی درستی در حوزه دفاع مقدس داشته باشیم و ادبیات دفاع مقدس جهانی شود، نباید جلو خلاقیت، فکر و قلم یک نویسنده را گرفت.

ایکنا ــ در واقع با شهدا که آرمان ملی داشتند، نباید نگاه شخصی داشت.

دقیقاً همینطور است. اگر آن‌ها می‌خواستند برای خانواده خود بمانند، چرا به جبهه رفتند؟ شهدا با این نگاه‌ها، از طرف خانواده خود مظلوم واقع می‌شوند. برای اینکه شهدا برای رضای خدا از همه تعلقات دل کندند و به جبهه رفتند و در راه آرمان خود شهید شدند. این دلسوزی‌های غیرکارشناسانه و مانع بروز خلاقیت نویسنده است. نویسنده‌ای که بتواند ادبیات دفاع مقدس را به درستی روایت کند، کم نداریم، اما همین عوامل آن‌ها را بی‌انگیزه می‌کند. من داستان کوتاهی با عنوان «لحظه‌های هجران» درباره شهید رجبعلی آهنی دارم که هم قبل از انقلاب و هم در دوره دفاع مقدس او را می‌شناختم و توانستم با نگارش این اثر به او ادای دین کنم. وقتی بخش‌هایی از این کتاب را برای خانواده‌اش می‌خواندم، به همراه هم اشک می‌ریختیم.

آسیب پیچاندن لایه‌های تقدس در ادبیات دفاع مقدس/ اثر شاخص با سفارش تولید نمی‌شود

ایکنا ــ آیا این عوامل شما را در پرداختن به ادبیات دفاع مقدس بی‌انگیزه کرده است؟

امروز من به جایی رسیده‌ام که نباید از دفاع مقدس بنویسم. مدیران فرهنگی ما اهل تشکر نیستند و فکر می‌کنند کسی که می‌نویسد وظیفه‌اش بوده است. چطور آن‌ها بستر را برای رشد نسل‌های مختلف در فوتبال فراهم می‌کنند و بستری هم فراهم می‌شود تا هزاران نفر آن را تماشای کنند و با وجود اینکه تحقیر می‌شوند، برای دیدن فوتبال هجوم می‌برند. اما چنین هجومی برای خواندن رمان‌های به ویژه دفاع مقدس وجود ندارد و مساجد باید این کتاب‌ها را بخرند و گوشه‌ای بگذارند که خوانده نشود. فقط این نیست که مبلغی به نویسنده داده شود تا دلش خوش باشد. نویسنده علاقه‌مند است که داستانش را بخوانند و درباره‌اش حرف بزنند. در یک کشوری که ۸۰ میلیون جمعیت دارد، اگر یک رمان ۱۰۰ هزار تا یک میلیون نسخه بفروشد این رقم بسیار اندک است، در جهان این اتفاق‌ها با حمایت مسئولان و مدیران فرهنگی رخ می‌دهد.

ایکنا ــ آزاد نشدن اسناد، چقدر شما را به عنوان کسی که در این حوزه بسیار قلم زده، به زحمت انداخته است؟

در جهان مرسوم است که پس از گذشت سی سال از پایان جنگ، اسناد آن آزاد می‌شود و با این کار مسائل شگفت‌انگیزتری نمود پیدا می‌کند و می‌تواند در خلق اثر شاخص مؤثر باشد. سی سال از دفاع مقدس سپری شده است، باید اسناد را آزاد کنند تا هر کسی به اندازه ظرفیت وجودی خود از آن بهره‌مند شود و تصویر کند. من در کتابی که درباره سردار نورمحمدی نوشته بودم، در جایی بود که تعدادی از عراقی‌ها را که اسیر گرفته بودند، یک نفر تعدادی از آن‌ها را با تیربار می‌زند که این جزء اسناد تلقی شده بود و اجازه داده نشد که منتشر شود و حذف شد. در حالی که طبیعی بود که این طور باشد. کسی که این اسرا را می‌زند، دیده بوده که آن‌ها چطور رزمنده‌های ما را می‌کشند. وقتی اجازه دهیم همه آنچه وجود داشته، اعم از تلخ و شیرین، فاجعه و غیرفاجعه به تصویر کشیده شود و به قلم بیاید، اثری خواندنی می‌شود.

ایکنا ــ به نظرتان نگاه قدسی در شخصیت‌پردازی‌ها باعث دور شدن مخاطب از این گونه آثار نخواهد شد؟

نباید در این حوزه افراط کرد، وقتی یک شخصیت دست‌نیافتنی شود، به این معنی است که آن‌ها استثنا بودند و کس دیگری بعد از آن‌ها نخواهد توانست احمد متوسلیان، شهید همت و ... شود. اگر جنگ نبود، آن‌ها هم مانند دیگران می‌شدند، در واقع شرایط آن‌ها را ساخت و توانستند ظرفیت وجودی خود را گسترش دهند، اما نباید آن‌ها را از آنچه هستند، بالاتر ببریم که در این صورت به شهدا و ادبیات دفاع مقدس آسیب زده‌ایم. آن‌ها به این حد از بزرگی و قداست هم که رسیده‌اند، دوست‌داشتنی و عزیز هستند و اغراق و پیچاندن لایه‌های اضافی از تقدس بر آن‌ها کمکی به ادبیات دفاع مقدس و جامعه نخواهد کرد. در غیر این صورت جامعه آن‌ها را شخصیت اساطیری تلقی خواهد کرد.

ایکنا ــ حرف آخر؟

از کسانی که اسمشان را بردم، عذرخواهی می‌کنم، قصدم ستایش و تشکر بود و اینکه اگر قرار است ادبیات دفاع مقدس به همت نویسندگان توانمند رشد کند، باید و نباید‌هایی دارد که باید عملی شود و امیدوارم ادبیاتی باورپذیر، به دور از شعار و سفارش داشته باشیم تا بتواند تأثیر مثبتی بر جامعه ما بگذارد و به جهان قابل ارائه باشد.

گفت‌وگو از سمیه قربانی

انتهای پیام

captcha