دیروز مردم تهران همگام با سایر مردم ایران به صحنه دفاع از میهن، امنیت کشور و حمایت از انقلاب و نظام آمدند تا در یک کلام بگویند اعتراض آری، اغتشاش نه؛ گلایه از دولت آری، خالی کردن پشت انقلاب نه.
این حرکت مردم دو پیام عمده داشت؛ یکی به دشمنان و یکی به دوستان.
پیام مردم به دشمن این بود که پس از چهل سال این مسئله را بفهمد که فشار اقتصادی و سختی معیشت و اعمال تحریم مترادف با انقلاب و شورش و از درون نیست؛ امری که بارها و بارها اثبات شده و دشمنان همچنان در این مسیر اشتباه حرکت میکنند و فکر میکنند تشدید فشارهای اقتصادی باعث میشود مردم از انقلاب و حاکمیت اسلام بر کشور دست بردارند. دشمنان متوجه این امر نیستند که مردم ایران از این درک و آگاهی برخوردارند که بیتدبیری مسئولان، مفاسد اقتصادی کارگزاران، گرانی، تورم و بیکاری را به پای نظام و انقلاب نگذارند و به خوبی تصمیم و عمل مسئولان را از انقلاب اسلامی تفکیک میکنند و لذا این اقدامات دشمن نمیتواند به استحاله درونی نظام یا شورش از درون بینجامد.
اما پیام مردم به دوستان که همان مسئولان کشورند این بود که روابط خود را با مردم بهبود بخشند و بیشتر با واقعیت زندگی آحاد جامعه آشنا شوند تا کشور از برخی بیتدبیریها و سوءتدبیرهای اقتصادی رهایی پیدا کند. در واقع انتظار مردم از مسئولان کشور در مجلس، دولت و قوه قضائیه و سایر نهادها و دستگاههای حاکمیتی این است که تصور نکنند چون رأی خود را از مردم گرفتهاند یا با حکم ولیفقیه به مقامی برگزیده شدهاند تا پایان دوره مسئولیت از مشروعیت و مقبولیت برخوردارند و نیاز نیست که روابط خود را با مردم تعمیق و توسعه بخشند.
مسئول بودن در نظام اسلامی به معنی خادم بودن است نه رئیس بودن و لازمه خادم بودن داشتن گوشهای شنوا برای شنیدن حرفها و گلایههای مردم و برخورداری از صبر، حلم و بردباری برای تحمل اعتراضات و انتقادات است. امروز مردم از مسئولان میخواهند که با آنها درباره مسائل و تصمیمات مهم ملی صحبت شود و مردم به منزله حاکمان اصلی از برنامهها و طرحهای مسئولان با خبر باشند و مسئولان با شفافیت و بر مبنای اصل کرامت با آنها رفتار کنند.
امروز هم مردم با وجود اعتراضات، تصمیم بنزینی مسئولان را به واسطه حمایت رهبری از تصمیم سران قوا پذیرفتهاند و گرنه نوع اعلام این تصمیم و تناقض آن با صحبتهای روزها و ماههای قبل مسئولان به هیچ وجه در تراز یک حکومت اسلامی نبود و این خود به افزایش بی اعتمادی مردم به واقعیت اهداف مسئولان از این اتخاذ این تصمیم و عمل به وعدههای داده شده پس از اجرای آن انجامید که مسئولان در این مرحله باید همت خود را بر ترمیم این اعتماد آسیبدیده گذاشته و تنها راه آن نیز عمل به وعدهها؛ گران نشدن سایر کالاها و ارائه کمکهای معیشتی، است.
این توجیه مسئولان که اگر از ماهها و روزهای قبل مردم را آماده افزایش قیمت بنزین میکردند تبعات منفی مانند شلوغی صف پمپ بنزینها و انبارکردن گالنی بنزین را داشت از دو منظر قابل نقد است؛ اول اینکه در هر حال با وجود هر تبعات منفی چنین تصمیمی مردم به عنوان حاکم اصلی کشور باید از آن باخبر بودند و بی توجهی به این امر با این بهانه نشانه به انزوا رفتن اخلاق حکمرانی است. نکته دوم اینکه اغتشاشات و آسیبهای جانی و خسارات مالی پس از اعلام یکباره و ناگهانی این تصمیم به لحاظ هزینه ـ فایده نشان داد که تبعات منفی تصمیم یکباره بسیار بیشتر از اقناع و توجیه تدریجی مردم داشت و این خود حکایت از عدم شناخت مناسب جامعه و شرایط زندگی مردم از سوی مسئولان دارد.
لذا میتوان گفت پیام مهم این راهپیمایی به مسئولان تقویت ارتباطات مردمی، شناخت وضعیت زندگی اقشار متوسط و ضعیف و لمس از نزدیک آنهاست تا تصمیمات خوب و به نفع مردم هم به نحوه درست اتخاذ شده و آثار مثبت آن در واقعیت زندگی این اقشار مشاهده شود.
مهدی مخبری، دانشجوی دکتری جامعهشناسی سیاسی
انتهای پیام