کد خبر: 3926299
تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۳۹۹ - ۲۱:۰۲

طرح اشتراكات ادبيات فارسی و عربی در وبینار انس با عرفان در اشعار مولوی

رايزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان، به مناسبت روز گراميداشت مولوی، نشستی وبيناری با عنوان «تصوّف و عرفان در ادبيات فارسی و عربی» دوشنبه هفتم مهرماه با حضور كارشناسان ادبی از كشورهای ايران، لبنان، سوريه، كويت، مصر، الجزاير و عمان برگزار کرد.

به گزارش ایکنا؛ عباس خامه‌يار، رايزن فرهنگی كشورمان به عنوان نخستين سخنران نشست وبيناری «تصوّف و عرفان در ادبيات فارسی و عربی»، با اشاره همزمانی با روز جهانی ترجمه گفت: چه زیباست که روز گرامیداشت مولوی با روز ترجمه همزمان شده است. چرا که اشعار مولوی شرق و غرب عالم را به لطف ترجمه و مترجمین فرا گرفته است.

وی افزود: ما امروز مدیون مترجمین و ترجمه‌هایشان و آن چه از ادبیات جهان معاصر به دست ما رسیده و هر آن چه که از تمدن ما به گوش جهانیان رسیده، هستیم. چرا که شعرای ما جهانی شده‌اند و عرفان ما جهانی شده است، زیرا علاقمندان به تصوف از بزرگ و کوچک آن را فرا می‌گیرند. همواره تبادل میان عرب‌ها و ایرانی‌ها در ابعاد فکری، فرهنگی، عرفانی و شعر وجود داشته است. به رغم اختلاف زبانی، اما عرفان همیشه زبان معنوی دنیا بوده که مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و انسان را در مسیر تهذیب نفس به جایگاه‌های معنوی بالا رسانده است.

نشست وبیناری محفل انس با عرفان در اشعار مولوی، نقطه اشتراك ميان ادبيات فارسی و عرب

خامه‌يار در پايان گفت: جهان عرب پس از ترجمه آثار مولوی، با فضای جدید و گسترده‌ای از معنویات آشنا شد که پیش از این سابقه، چنین فضایی بر اساس الگوی مولوی، رباعیات و داستان‌هایش را نداشت، بلکه به شکلی دیگر و متناسب با روحیات عرب‌ها تجربیاتی در اختیار داشت. این امر نوعی غنی شدن از نظر تمدنی است که تاریخ گواه بر روابط متبادل میان دو فرهنگ است.

سپس خانم دلال عباس، استاد بازنشسته زبان فارسی، دانشگاه لبنان، به نمادهای تصوف و عرفان در اشعار شیخ بهایی و تأثیر پذیرفتن از مولوی در اشعارش اشاره کرد و گفت: عقل بشر به رغم پیشرفت علمی و خدماتی که انسان‌ها ارائه کرده‌اند، اما نتوانسته روح آنها را سیراب کند، لذا تکیه بر اشعاری با محتوای عرفان و تصوف در میراث جهانی و اسلامی را می‌توان دلیل این تشنگی معنوی بشر دانست.

نشست وبیناری محفل انس با عرفان در اشعار مولوی، نقطه اشتراك ميان ادبيات فارسی و عرب

وی سپس به بیان ریشه تاریخی تصوف و عرفان در اسلام و ادیان دیگر پرداخت و ضمن بررسی مشترکات مولوی و شیخ بهایی در موضوع تصوف و عرفان، گفت: مولوی به مذمت صوفیان ظاهرساز و ریاکار پرداخته و در مقابل صوفیانی که متصف به عشق الهی هستند را تمجید می‌کند، لذا وی شریعت را به عنوان نوری پیش راه رهروان راه حقیقت می‌داند. در حالی که شیخ بهایی تمایل به زهد در دنیا و سکوت پیشه کردن و توسل نجستن به غیر از ذات خداوند متعال داشت. شیخ بهایی به تصوف نیم نگاهی داشت، اما بیشتر به بعد عملی آن توجه داشت.

دلال عباس سپس به ذکر نمونه‌هایی از آثار مولوی و شیخ بهایی و نگرش عرفانی و صوفی مسلکانه در این آثار و شرح  و مقایسه آنها با یکدیگر پرداخت و در پایان به این نتیجه رسید که تمام ناله‌ها و شوق به رسیدن به بهشت گمشده انسان‌ها در ادبیات شعرای اهل عرفان و تصوف در حقیقت جهت نجات انسان از بردگی این جسم خاکی او و آزادی روح او در رسیدن به محبوب و معشوق او خلاصه می‌شود و تمام تعابیر مجازی راه را برای رسیدن انسان به خداوند روشن می‌کنند.

نشست وبیناری محفل انس با عرفان در اشعار مولوی، نقطه اشتراك ميان ادبيات فارسی و عرب

قيصر مصطفی، استاد دانشگاه از الجزاير، سخنران بعدی بود كه پيرامون تأثير تصوف، عرفان و زهد در ادبيات فارسی و عرب سخن گفت. وی در آغاز به ارائه تاريخچه‌ای از زهد و عرفان نزد صحابه پيامبر اكرم يعنی سلمان فارسی و ابوذر غفاری و سپس منصور حلاج و سهروردی پرداخت و نگاهی به ديدگاه‌های اعتدال‌گرايانه جلال‌الدين مولوی، نظامی گنجوی و فردوسی انداخت و گفت: مولوی از جمله ادبايی بوده كه تمام انديشه‌ها و ديدگاه‌ها از هندوستان گرفته تا ايران و يونان حول محور او جمع شده‌اند و بايد گفت تصوف از ديرباز تاكنون نزد انديشمندان تمامی ملت‌های شرق و غرب مورد بحث و توجه بوده است، به خصوص نزد ادبايی چون مولوی، عمر خيام، ابن مقفع، نظامی گنجوی و فردوسی و همان‌ها بودند كه اين عرفان و تصوف را در ادبيات عرب با آثارشان وارد كردند.

وی در ادامه به تصوف در ادبيات اندلُس و بغداد و ادبای اين دو سامان نظير «الرندی» و «البيری» از اندلس و «ابن المعتز»، «رابعه العدوية»، «ابو نؤاس»، «متنبی»، «ابو تمّام» و «المعرّی» و ديگران اشاره‌ کرد و گفت: بسياری از اين ادبا و شعرا در آن زمان به تصوف و عرفان شناخته نشده بودند. و سپس به ذكر نمونه‌هايی از اشعار اين شعرا پرداخت.

وی در پايان گفت: اگر به آثار اين ادبا و شعرا مانند جلال‌الدين رومی مولوی بنگريم، هيچ‌گاه خواندن اين آثار ملال‌آور نبوده و همچنان به عنوان يك شاهكار ادبی انسان را به خود جذب می‌كند و غم و اندوه را از روح او می‌زدايد.

در ادامه شيرين عبدالنعيم محمد حسنين، رئيس دپارتمان زبان‌های شرقی و استاد دانشگاه عين شمس قاهره، به ارائه تاريخچه‌ای از شخصيت علمی مولوی و آثار وی پرداخت و گفت: مثنوی معنوی با بيش از بيست و پنج هزار بيت، يكی از برجسته‌ترين آثار در ادبيات فارسی و تصوف به شمار می‌رود كه به زبان‌های مختلفی ترجمه شده است. اين ديوان با بهره بردن از آيات قرآن كريم، روايات، امثال و حكم و داستان‌های پندآموز، به شرح حقايقی مانند توحيد، ماهيت روح، حشر و نشر، جبر و اختيار، و برخی راز و رمز‌های صوفيه پرداخته تا مسير به سوی خداوند متعال را هموار كند.

وی افزود: مثنوی به جوانب اخلاقی و رفتاری زندگی انسان‌ها از طريق پرداختن به داستان‌هايی از انبيا و اصحاب آنها و حكمت‌هايی شيرين، اشاره می‌کند و هدف آن، ساختن درون انسان‌ها و ارائه چهره‌ای واقعی از انسان نمونه بر اساس اصول و آموزه‌های اسلامی است.

خانم شيرين محمد حسنين ضمن شرح داستان بازرگان و طوطی گفت: ارائه پندها در لابلای داستان‌ها به صورت بسيار حرفه‌ای صورت گرفته، به نحوی كه خواننده را وادار می‌كند تا پايان داستان را دنبال كند و بدين صورت نصايح و حكمت‌های خود را به خوانندگان القا می‌كند و اين يكی از روش‌های بسيار تأثير‌گذار جهت پندآموزی است.

وی در پايان گفت: اشعار مولوی دارای دو بُعد است:‌ بُعد نخست اينكه اشعار وی جنبه تهذيبی و آموزش‍ی و ارائه الگویی انسانی از طريق نقل داستان و حكايت دارند و بُعد دوم اشعارش همان بُعد عرفانی، فلسفی است كه به اصالت وجود انسان و ريشه گرفتن آدمی از ذات مقدس خداوند اشاره می‌كنند كه سعادت را در گرو بازگشت به اصل انسان و جاودانگی در جوار حضرت حق می‌دانند.

در ادامه محمدصالح صرخوه، عضو كميته علمی فلسفی سهروردی از كويت، به معرفی جايگاه تصوف از نگاه مولوی پرداخت و گفت: امثالی كه مولوی در اشعار خود می‌آورد، خواننده را كمك می‌كند تا به جای انجام عملياتی سخت در ذهنش، به مفاهيم مورد نظر او نزديك شود و با بيانی شيرين آن را دريافت كند.

نشست وبیناری محفل انس با عرفان در اشعار مولوی، نقطه اشتراك ميان ادبيات فارسی و عرب

وی افزود: به طور كلی فلاسفه، انديشمندان و عرفا برای ارائه مفاهيم پيچيده خود، از ابزارهای عقلانی و برهان‌های مختلف بهره جسته‌اند و با ابزارهای ديگری سعی در نزديك‌تر شدن آن مفاهيم به ذهن شنوندگان و خوانندگان کرده‌اند، اما مولوی با ارائه تمثيل‌ها، داستان‌ها و حكايات شيرين توانسته بدون اين ابزارها، عميق‌ترين مفاهيم فلسفی و عرفانی را به سادگی و در قالب تمثيل و داستان در ذهن مخاطبين جا بياندازد.

وی در پايان به بيان مفهوم شاعر از نگاه ادبا و انديشمندان پرداخت و در نهايت به اين نتيجه رسید كه مولوی آن شاعری نيست كه با كلمات بازی كند، بلكه او دروازه و گذرگاه عبور برای رسيدن به حقايق موجود در اين جهان بوده و اين همان راز قدرت كلمات مولوی و نيز حافظ شيرازی است كه توانسته‌اند تأثيرگذار باشند و اشعارشان نسبت به ديگر شعرا در رتبه‌ای بالاتر قرار دارد.

نشست وبیناری محفل انس با عرفان در اشعار مولوی، نقطه اشتراك ميان ادبيات فارسی و عرب

در ادامه خانم ميرفت سلمان، استاد زبان فارسی از دانشگاه تشرين لاذقيه، سوريه؛ به مقايسه‌ای ميان عرفان نظری و عملی از نگاه ابن عربی و جلال الدين مولوی پرداخت و به اين نكته اشاره كرد كه با نگاهی به برخی تأليفات در حوزه عرفان و تصوف، مولوی از انديشه‌های ابن عربی تأثير پذيرفته و در زمانی كه با پدرش به دمشق مسافرت كرده بود، با ابن عربی ديداری داشته و محيی الدين عربی آن جمله معروفش را درباره مولوی گفته است كه: سبحان الله، اقيانوسی را پشت سر درياچه‌ای ديدم. كه مقصود از اقيانوس مولوی و درياچه همان پدر مولوی است.

وی سپس به توصيف مثنوی معنوی پرداخت و گفت: اين كتاب، يك محصول ادبی، فكری، اخلاقی، كلامی و عرفانی است كه دربرگيرنده بسياری از نظريات و آرای ابن عربی است. اما بدين معنا نيست كه مولوی را بخواهيم به عنوان شاگرد ابن عربی در تصوف و رابطه آن دو را مريد و مراد بدانيم.

ميرفت سلمان در ادامه به تفاوت‌های ميان ابن عربی و مولوی اشاره کرد و گفت: تفاوت عمده در عرفان ابن عربی و مولوی در اين است كه ابن عربی به عرفان نظری می‌پردازد و مولوی به عنوان عملی و سير و سلوك توجه دارد. از ديگر تفاوت‌ها اين است كه ابن عربی در آثار خود به اصطلاحات فلسفی پيچيده اشاره می‌كند، اما مولوی با بيانی شيوا و آسان از طريق داستان‌ها و امثال و حكم، مطالب عقلانی را برای مخاطبين قابل فهم می‌كند. ابن عربی عرفان را به فلسفه گره زد، اما مولوی عاشقی بود كه در پی معشوقش می‌گشت.

استاد دانشگاه‌های لاذقيه در پايان به موضوع وحدت وجود ابن عربی و تأثير پذيری مولوی از اين مفهوم در آثارش اشاره کرد و گفت: مولوی هيچ وجودی را برای اشيا به صورت مستقل قائل نبود و همه وجود را خداوند متعال می‌دانست، اما نه به اين معنا كه اشيای موجود، عين حق هستند، بلكه وجود اشيا تابع وجود خداوند می‌دانست و اشعار مولوی را شاهد اين سخن خود آورد:

       ده چراغ ار حاضــر آید در مکان        هر یکی باشد به صورت غیرِ آن

       فرق نتــوان کرد نورِ هر یـــکی          چون به نورش روی آری بی شکی

       گر تو صد سیب و صد آبی بشمری      صد نماند یک شود چون بفشری

       در معانی قــسمت و اعــداد نیست      در معانی تجزیه و افراد نیســـت

سپس مصطفی اللواتی از عمان به نقش مولوی در ايجاد پل ارتباط معنوی ميان امت‌ها اشاره کرد و شخصيت مولوی را فراتر از يك شاعر، صوفی، حكيم و عارف دانست و گفت: مولوی شخصيتی جهانی دارد كه سه شاخصه اصلی دارد: محبت و عشق به خدواند متعال؛ تجرد از دنيا و محبت به ديگران.

وی سپس به شرح اين سه توصيف پرداخت و جهانی بودن شخصيت مولوی را در بعد عرفان و تصوف؛ ادبيات و در ترجمه آثار وی به غير از عربی به زبان‌های مختلفی مانند اردو، هندی، تركی و ديگر زبان‌های اروپايی دانست و اينكه پژوهشگران متصوف غربی بر آثار او از نظر محتوايی و تأثير‌گذاری در اين عرصه تأكيد دارند. همچنين، رقابت برخی كشورها با يكديگر جهت انتساب اين شخصيت به كشورشان، نشان‌دهنده جايگاه والای اوست و آثار اين اديب گرانمايه از پرفروش‌ترين كتاب‌ها در تركيه است كه سالانه ميليون‌ها نسخه از آن به فروش می‌رود.

مصطفی اللواتی در پايان مولوی را پلی فرهنگی ميان امت‌ها و ملت‌ها معرفی کرد كه می‌تواند بسياری از اختلافات طايفه‌ای و دشمنی‌های سياسی را كاهش دهد و او مانند عطار و ابن عربی كه به سرزمين‌های مختلف سفر می‌كردند، متعلق به يك فرهنگ نبوده، بلكه شخصيت جامعی از فرهنگ‌های متفاوت است.

همچنين خانم امل ناصر، از لبنان به اتصال دو فرهنگ و تمدن مختلف از نظر فكری و معرفتی در آثار مولوی پرداخت و گفت: اين آثار می‌تواند بعد مكانی و زمانی را در نوردد و صحنه‌ای از ديدگاه فرهنگی مختلف را از نگاه فردی و اجتماعی در چارچوب دينی و دنيوی در گسترده‌ترين سطح ارائه دهد.

وی در پايان گفت: مولوی توانست مفاهيم تصوف را در قالب زيبای شعر كه با فطرت انسان همخوانی دارد، ارائه کند و عرفان را در ادبيات با شيوه‌ای عاشقانه با شعر درهم آميزد و به نماد اشعار عرفانی تبديل شود.

سخنران پايانی فاطمه فنيش از لبنان بود. وی گفت: تمام شركت‌كنندگان درباره مولوی مطالب مهمی را بيان كردند، اما از آن جا كه ما درباره عرفان و ادبيات فارسی و ارتباطش با ادبيات عرب سخن می‌گویيم، موضوع بُعد عرفان صوفی در ادبيات فارسی و فطری بودن عرفان در اين زبان توجه مرا به خود جلب كرد، زيرا در ادبيات عرب چنين اصالتی درباره عرفان در ادبيات ما وجود ندارد. و از آن جا كه بنده به عنوان مترجم فعاليت می‌كنم، برايم بسيار درد آور است كه بگويم بسيار اندك هستند مترجمانی كه بتوانند روح عرفانی را از ادبيات فارسی به ادبيات عرب در ترجمه منتقل كنند.

وی در پايان گفت: اجازه بدهيد جمله‌ای از مولوی در‌باره توصيف عرفان بگويم كه می‌گويد: واژه‌ها مانند ظرفی هستند و مفاهيم مانند آب درون ظرف است، اگر درون آن صاف و زلال باشد همان مفهوم عرفانی و صوفی از آن خواهد بود.

در پايان مريم ميرزاده، مجری اين نشست به ارتباط تنگاتنگ ميان فلسفه و شعر در تاريخ انديشه بشری اشاره کرد و از فلاسفه‌ای نام برد كه علاقمند به شعر و عرفان بوده‌اند و اينكه برخی فلاسفه، به تصوف نيز گرايش داشته‌اند و از‌ آنجا به تأثير‌پذيری شعرا از عرفان و تصوف و ذكر نمونه‌هايی از آن پرداخت و سپس به مولوی و زيبايی اشعار او و جاذبه عرفانی كلماتش اشاره کرد كه پس از ترجمه مثنوی، انديشه‌های اين شاعر برجسته به دنيا راه يافت و همه را شيفته عرفان و ادب او کرد.

انتهای پیام
captcha