میزان اعتبار تفسیر منسوب به امام عسکری(ع)
کد خبر: 3935297
تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۳۹۹ - ۱۵:۳۴

میزان اعتبار تفسیر منسوب به امام عسکری(ع)

تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) از جمله تفاسیری است که آراء و انظار مختلفی در مورد اعتبار رجالی و محتوایی آن پیرامون آن شکل گرفته است؛ سه رویکرد دفاع، نفی و نفی و دفاع نسبی در این زمینه مطرح است؛ آیت‌الله طبسی نجفی از مجتهدان معاصر، در گروه نخست قرار دارد؛ در این یادداشت به تحلیل چرایی این انتخاب می‌پردازیم.

میزان اعتبار تفسیر امام عسکری(ع) از دیدگاه آیت‌الله طبسی نجفیبه گزارش ایکنا، این ایام مصادف با سی و هفتمین سال ارتحال آیت‌الله شیخ محمّدرضا طبسی‌نجفی (1317ق‌ـ1405ق) است؛ به همین مناسبت حجت‌الاسلام محمدعلی مروجی طبسی، مدرس سطح عالی مرکز تخصصی تفسیر ائمّه اطهار(ع) و نوه آن مرحوم در یادداشتی به بحث میزان اعتبار تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) از منظر این عالم جلیل‌القدر پرداخته است که در ادامه از نظر می‌گذرد؛

درباره میزان اعتبار تفسیر امام «حسن‌بن‌علی عسکری(ع)» دیدگاه‌های گوناگونی بیان شده است. برخی آن را بی‌اعتبار و حتّی مجعول و برساخته و دور از شأن امام(ع) دانسته‌اند.(معجم رجال‌الحدیث، 13: 157؛ التفسیر و المفسّرون فی ثوبه‌القشیب، 1: 478؛ 2: 331) از دیدگاه بعضی دیگر، همه این تفسیر معتبر و قطعی‌الصدور از امام(ع) است.(روضةالمتقین، 14: 250) برخی هم قائل به تفصیل شده، بخشی از روایات این کتاب را معتبر و بخشی دیگر را نامعتبر ارزیابی کرده‌اند. از این‌رو باید احادیث آن مانند دیگر منابع روایی، پیش از اسناد قطعی به معصوم(ع) اعتبارسنجی شود.(اصول علم‌الرجال، ص283ـ284) نتیجه این مبحث در استنباطات و ادله فقهیِ برخی فروعات، بازتاب داشته است.(العروة‌الوثقی، 1: 10؛ التنقیح فی شرح‌العروةالوثقی، ص221ـ22)

آیت‌الله شیخ محمّدرضا طبسی‌نجفی(ره) از فقهای سده معاصر(رک: فصلنامه فقه اهل‌بیت(ع)، ش69، مقاله: «معرّفی کتاب ذخیرةالصالحین») و از شاگردان برجسته آیات عظام: عبدالکریم حائری‌یزدی، محمّدجواد بلاغی، شیخ محمدعلی شاه‌آبادی، میرزای نائینی، محقّق‌عراقی و سیدابوالحسن اصفهانی(رهم، رک:مقدمه منیةالراغب فی‌ایمان ابی‌طالب؛ فقیه خراسان) دیدگاه دوّم را برگزیده است. وی در کتاب ارزشمند «دررالاخبار، 1: 136ـ159» ـ‌که درباره مراحل مرگ و قیامت از منظر آیات و روایات است‌ـ فصل مستقلّی را درباره بررسی اعتبار تفسیر امام‌عسکری(ع) گشوده و مفصّل در این‌ باره بحث کرده است. آیت‌الله طبسی‌نجفی(ره) تعبیر «تفسیر منسوب به امام(ع)» را نمی‌پسندد و تصریح می‌کند که نسبت این تفسیر به امام‌عسکری(ع) صحیح است(ص136) و صدور آن را از امام(ع) را قطعی می‌داند. تعبیر ایشان(ره) از این کتاب «تفسیر ‌مبارک»(ص136، 159)، «تفسیرشریف»(ص157) و «تفسیر امام‌عسکری(ع)» است.(ص159)

از دیدگاه محقّق طبسی‌نجفی(ره) علّت اصلی تضعیف تفسیر امام(ع) دو مطلب است: 1) مجهول‌بودن برخی راویان 2) سخن ابن‌غضائری درباره این تفسیر. وی مباحث خود را در تقویت اعتبار «تفسیر امام(ع)» بر این دو مطلب متمرکز کرده و با ذکر دلائل، اشکالات مطرح شده را پاسخ گفته است. امّا درباره اشکالات متنی این تفسیر که میرزای نوری آنها را از سیدمعاصر هاشم‌خراسانی نقل و ردّ کرده(مستدرک‌الوسائل،23: 196ـ197) و محقّق‌شوشتری(ره) آن ایرادات را در «الاخبارالدخیلة» پذیرفته، نقد و نظری بیان نکرده است. به سخن دیگر، محقّق طبسی‌نجفی(ره) به نقد سندی تفسیر امام(ع) بسنده نموده و ایرادات محتوایی این کتاب را مطرح و پاسخ نداده است.گرچه این احتمال وجود دارد که از نظر وی(ره)، ایرادات متنی مطرح شده بسی ضعیف‌تر از اشکالات سندی این «تفسیر» بوده است از این‌رو به همان پاسخ‌های میرزای‌نوری(ره) در حوزه نقد متن «تفسیر امام(ع)» اکتفا کرده‌اند. به هرحال، جای دقّت و درنگ در این پرسش هست که با فرض منتفی بودن اضطراب متنی یک روایت یا یک کتاب حدیثی، آیا اثبات صحت و اعتبار سند آن، همیشه ملازم با صدور قطعی حدیث از معصوم(ع) است یا به معنای حجّیت و اعتبار آن؟

نظر به اینکه در سی و هفتمین سالگرد رحلت فقیه پارسا و عالم محقّق آیت‌الله طبسی‌نجفی(ره) قرار گرفته‌ایم، شایسته است برای پاسداشت مقام علمی ایشان(ره) ـ‌که هوشمندانه اصولی‌بودن و حدیث‌گرایی را ضمن فاصله‌گیری شفّاف از جریان اخباریان، جمع کرده است و این در آثاری چون «ذخیر‌الصالحین»(شرح استدلالی بر تبصره علّامه‌حلّی)، «الشیعة و الرجعة»، «دررالاخبار» و..به خوبی نمایان است‌ـ ترجمه و خلاصه مبحث اعتبارسنجی تفسیر امام(ع) را که در کتاب «دررالاخبار فیما یتعلّق بحال‌الاحتضار» با عنوان «حول تفسیرالامام‌العسکری(ع)» مفصّل بیان شده، به محافل علمی تقدیم کنم:

تفسیر امام عسکری، منسوب نیست

«پیوسته می‌شنویم که می‌گویند: «تفسیر منسوب به امام‌عسکری(ع)» و برخی هم در کنار این تعبیر، این تفسیر را تضعیف می‌کنند. اما پس از احاطه و تأمّل در بعضی کتب معتبر، مطلب واضح و درستی نسبت این کتاب (به امام(ع)) آشکار می‌شود. مجموع شبهات وارد شده درباره این تفسیر به دو اشکال باز می‌گردد: اوّل سند و مجهول‌بودن راوی. دوّم: تضعیف این تفسیر در کلام ابن غضائری. اما تفصیل مطلب: 1)مجهول‌بودن راوی و سند تفسیر و علّت ناشناخته بودن آن دو: هنگامی که به منابع دقّت می‌کنیم، می‌یابیم که راوی این تفسیر، دو نفر شیعی امامی جلیل‌القدر از اهالی استراباد هستند: «یوسف‌بن‌محمد‌بن‌زیاد» و «علی‌بن‌محمدبن‌سیار» (رضی‌الله عنهما) شیخ‌جلیل و مفسّرکبیر شیخ ابوالحسن محمدبن‌القاسم استرآبادی مشهور به «خطیب»(ره) از این دو راوی نقل کرده است. و رئیس طائفه حقّه، امام محدّثان ابن بابویه قمی مشهور به شیخ‌صدوق(ره) از استرآبادی روایت کرده است. روایت شیخ ما صدوق(ره) از این تفسیر از شیخ مفسّر جلیل استرآبادی از آن دو راوی(یوسف بن محمد، علی بن محمد) از امام عسکری(ع) از جهت سند و حجّیت برای ما کفایت می‌کند. زیرا دأب و رویه شیخ صدوق(ره) نقل روایت از هر کسی نیست. بلکه وی فقط روایتی را که نزدش معتبر بوده، نقل می‌کرده است. به دلیل مطلبی که او در آغاز کتابش «من لایحضره الفقیه» گفته است: «در این کتاب قصد کردم آنچه را که بدان فتوا می‌دهم و حکم به صحتش می‌کنم و معتقدم که میان من و پروردگارم حجّت است، وارد کنم. همه آنچه در این کتاب استخراج شده، از کتب مشهوره مرجع و مورد اعتماد است..»

 اما دلیل اینکه چرا این دو راوی معروف نیستند، به خاطر غلبه زیدیه در زمان این دو راوی بر سرزمین طبرستان است. در آن زمان حسن‌بن‌زید علوی ملقّب به «داعی‌الحقّ» پیشوای زیدیه، حاکم بوده، هر سخنی را می‌پذیرفته و مردم را به قتل می‌رسانده است. به همین دلیل این دو راوی برای حفظ جان خود، مخفی شدند و همراه والدینشان به شهر مبارک «سرّ من رأی»(سامرّا) سفر کردند و خدمت امام عسکری(ع) شرفیاب شدند. هفت سال در این شهر حضور داشتند و از نور ولایت بهره‌مند گردیدند. این مطلب در ابتدای خطبه «تفسیر» تصریح شده است. به هر حال این تفسیر را بزرگان شیعه نقل کرده‌اند که اسامی آنان ذکر می‌شود:

میزان اعتبار تفسیر امام عسکری(ع) از دیدگاه آیت‌الله طبسی نجفی

صدوق(ره) در «من لایحضره الفقیه 2: 327» در کتاب‌الحجّ باب «تلبیه» می‌گوید: «محمدبن القاسم الاسترآبادی برایم روایت کرد از یوسف بن محمدبن زیاد و علی بن محمد بن یسار (سیارـ خ ل) از پدر آن دو از «حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب از پدرانش(ع) از امیرالمؤمنین(ع)»(لمّا بعث الله عزّوجلّ موسی‌بن‌عمران...)صدوق کسی است که به دعای حضرت حجّت(علیه‌السلام) متولّد شده، چگونه ممکن است از غیر ثقه یا از کتابی غیر موثّق نقل کند؟!

شیخ جلیل و عالم شریف احمدبن‌علی طبرسی در کتابش «الاحتجاج، 1: 14»می‌گوید: «..همه آنچه از (امام) ابومحمّد حسن‌عسکری(ع) روایت کردم و در تفسیر آن حضرت(ع) ذکر شده، فقط با یک اسناد است. وی در ادامه سندش را اینگونه نقل کرده است: (سید عالم عابد ابوجعفر مهدی بن ابی‌هرب حسینی مرعشی از صدوق و ابوعبدالله جعفر بن محمد دوربستی از محمد بن احمد از ابن بابویه (شیخ صدوق) از محمد بن القاسم مفسّر استرآبادی از یوسف بن محمد بن زیاد و علی بن محمد بن سیار از امام حسن عسکری(ع)...1: 16) معلوم است که طبرسی(ره) یکی از خبرگان علم حدیث و از ناقدان بزرگ این دانش است. پس اگر آنچه را که در کتابش ذکر کرده، مورد رضایت و قبولش نبود، قطعا اشاره می‌کرد تا از تدلیس اجتناب کرده باشد.

شیخ‌فقیه و وجیه ابن شهرآشوب مازندرانی از اجلّاء شیعه امامیه. او عارف به اخبار و اهل دقّت و محقّق در رجال و آثار بود. وی(ره) در کتابش «المناقب، 1: 99) از این تفسیر به صورت ارسال مسلمات در باب «سخن گفتن گرگ با پیامبر(ص)» (تکلّم الذئب مع النبی(ص)) و سلام دادن آن حیوان به پیامبر(ص) و به وصیّش علی بن ابی‌طالب(ع) در حضور منافقان» نقل کرده است.

پیشوای فقهاء و محدّثان محمدبن‌مکی(شهیداوّل) در کتاب «الاربعین» حدیث 28 حدیثی را با ذکر سند از ابن‌بابویه از محمدبن القاسم مفسّر از یوسف بن محمد و علی بن محمدبن سیار از پدران آن دو از امام حسن عسکری (ع) نقل کرده است. (یا عبدالله احبب فی الله..) استادالفقهاء شهیدثانی(ره) در کتابش «منیة‌المرید، ص17» در «فصل من التفسیرالعسکری(ع)» روایتی را از آن حضرت(ع) در تفسیر آیه 83 سوره بقره نقل کرده است. شهیدثانی به هیچ روایتی عمل نمی‌کرد مگر آنکه دو عادل به عدالت راوی‌اش شهادت داده باشند. پس اینکه شهیدثانی(ره) این روایت را از این تفسیر بدون تعرّض به سند، نقل کرده است، کشف می‌کنیم که وی به این تفسیر اعتماده داشته و مورد رضایتش بوده است. این مطلب بر کسی که به مسلک شهیدثانی توجّه دارد، پوشیده نیست.

شیخ‌جلیل حسن‌بن سلیمان (از اعلام اوائل یا اواسط قرن نهم، شاگرد شهیداوّل) در کتابش «المحتضر» می‌گوید: «از جمله اموری که دلالت بر دیدن پیامبر(ص) و ائمه(ع) هنگام احتضار می‌کند، روایتی است که در تفسیر امام حسن عسکری(ع) آمده است...(إنّ المؤمن الموالی لمحمّد و آله الطیبین(ع)...) استاد الفقهاء علّامه محقّق ثانی‌کرکی در اجازه‌ای(روایی) که به طرق متعدّد به علّامه صفی‌الدین حلّی داده است، این سند را ذکر کرده است: «علامه جمال‌الدین احمدبن فهد از تاج‌الدین محمدبن معیه از علی بن عبدالحمید بن فخار حسینی...ابوجعفر محمدبن بابویه از محمدبن القاسم جرجانی از یوسف بن محمدبن زیاد و علی بن محمد از پدران آن دو از امام حسن عسکری(ع) از پدرش(ع)...» سپس حدیث «أحبب فی الله..» را نقل کرده است.(بحارالانوار، 105: 78)

اعتبار روات تفسیر امام عسکری

محدّث خبره و علّامه بزرگ شیخ حرّعاملی(ره) در فائده‌پنجم از خاتمه کتابش «وسائل‌الشیعة، 30: 187»، می‌گوید: «تفسیر امام حسن عسکری(ع) را با سند از شیخ طوسی از شیخ مفید از شیخ صدوق از محمدبن‌القاسم مفسّر استرآبادی از «یوسف‌بن‌محمد بن زیاد» و «علی‌بن محمدبن‌سیار» روایت می‌کنیم. صدوق و طبرسی گفته‌اند: این دو راوی شیعه امامی بوده‌ و تفسیر را از پدرشان از امام ع نقل کرده اند. این تفسیر آن کتابی نیست که بعضی علمای رجال بدان طعنه زده‌اند زیرا آن کتاب مروی از امام هادی(ع) است اما این کتاب از امام‌عسکری(ع) است. آن تفسیر را سهل دیباجی از پدرش روایت کرده است در حالی که این دو اصلا در سند تفسیر امام‌عسکری(ع) ذکر نشده‌اند. در آن تفسیر احادیث منکر وجود دارد. اما این تفسیر خالی از آن است. رئیس محدّثان ابن‌بابویه بر این تفسیر اعتماد کرده و در کتاب من لایحضره الفقیه و دیگر آثارش، فراوان از آن نقل نموده است.»

 شیخ‌جلیل و شریف علی‌بن‌یونس بیاضی در کتابش «الصراط المستقیم» باب 13 «نهی از جدال غیر احسن» این روایت را از (تفسیر) امام حسن عسکری(ع) نقل کرده است: «شیعتنا القائمون لضعفاء(بضعفاء) محبینا یوم‌القیامة..» وی از اجلّاء شیعه و محدّثان بزرگ بوده است. شیخ‌اجلّ و مولای اکمل شرف‌الدین نجفی در کتابش «تأویل‌الآیات الباهرة فی فضائل‌العترة‌الطاهرة» از این تفسیر در سوره «فاتحة» و «بقرة» (تا آیه 74: ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ...) روایاتی را از امام عسکری(ع) نقل کرده است. او در پایان نقل روایتی مفصّل ذیل آیه «ثمّ قست قلوبکم...» گفته است: «انتهی تفسیرالامام ابی‌محمّد العسکری(ع)..»

محدّث نقیّ مولی محمّدتقی مجلسی(ره) می‌گوید: «...محمدبن‌القاسم (و گفته شده ابن ابی‌القاسم و به تعبیر صدوق: مفسّر استرآبادی) استاد و مورد اعتماد شیخ صدوق(ره) بوده است. آنچه ابن‌غضائری گفته باطل است. او گمان کرده که مانند این تفسیر در شأن امام(ع) نیست. اما کسی که با کلام ائمّه(ع) مرتبط باشد، می‌داند که آن کلام ایشان(ع) است. شیخ ما شهیدثانی(ره) به این تفسیر اعتماد کرده و از آن روایات فراوانی را در کتابهایش نقل کرده است. اعتماد شاگردی که مانند شیخ صدوق(ره) است، کفایت می‌کند.»(روضةالمتقین، 14: 250) پیشوای اهل‌حدیث، مجلسی(اوّل) غوّاص دریای روایات، مولی محمّدباقر مجلسی‌ثانی(ره) در کتابش «بحارالانوار، 1: 28» هنگام ذکر منابعی که بدان اشاره کرده، می‌گوید: «و کتاب تفسیر الامام(ع) از کتابهای معروف است. شیخ صدوق(ره) به آن اعتماد کرده و از آن روایت اخذ کرده است. گرچه بعضی محدّثان به این کتاب طعنه وارد نموده‌اند، ولی صدوق(ره) از طعنه زنندگان آگاه‌تر و از جهت زمان، به دوره معصوم(ع) نزدیک‌تر است. بیشتر عالمان بدون اینکه به صدوق اشکالی وارد کنند، از وی روایت نقل کرده‌اند.» همچنین در فصل پنجم از بحارالانوار(1: 70) می‌گوید: «باید آنچه را که در آغاز تفسیر امام‌عسکری(ع) یافته‌ایم، ذکر نماییم.»

استاد بزرگ، فقیه آگاه، درهم شکننده شوکت اخباری‌ها، آقا محمدباقر بهبهانی(ره) در تعلیقة‌اش بر منتهی‌المقال، ص316 می‌گوید:«محمدبن القاسم المفسّر... شیخ صدوق از او در حالی که می‌گوید: (رضی‌الله عنه) فراوان روایت کرده است. طبرسی در «احتجاج» به سندش تا شیخ صدوق، اینگونه روایت نموده است: «حدّثنی ابوالحسن محمّدبن‌القاسم الاسترآبادی المفسّر قال حدّثنی ابویعقوب یوسف‌بن‌محمدبن زیاد و ابوالحسن علی بن محمدبن یسار...» در الوجیزه می‌گوید:«ابن‌القاسم المفسر: صدوق او را مدح، و غضائری تضعیفش کرده است... می‌گویم: تضعیف ابن‌عضائری بارها ضعیف شمرده شده است. منشأ تضعیف محمّدبن القاسم، ابن غضائری است..»

سیداجلّ، محدّث جلیل سیدهاشم بحرانی توبلی در کتابش «المعالم‌الزلفی» فراوان از این تفسیر نقل کرده است...در آخر این کتاب، کتابی دارد با عنوان «نزهة الابرار و منارالانظار فی خلق الجنة و النار» در صفحه 427 حدیث 169 می‌گوید: «...الامام‌الحسن بن علی‌العسکری فی تفسیره فی حدیث یخاطب فیه رسول‌الله اصحابه..» همچنین در تفسیر «البرهان» ج1،ص19 (1: 72) هنگام برشمردن تفاسیر معتبر گفته است: «کتاب تفسیر مولا و امام ما ابومحمّد حسن بن علی عسکری(ع)».

میزان اعتبار تفسیر امام عسکری(ع) از دیدگاه آیت‌الله طبسی نجفی

محدث ‌خبره، مجلسی‌سوّم، حاج‌میرزا حسین‌نوری(ره) در پس از کلام طولانی می‌گوید: «جمع‌بندی این است که از دیدگاه محقّقان مانند استاد اکبر در تعلیقه، محقق‌بحرانی شیخ سلیمان در الفوائد النجفیه، مجلسی اوّل و دوّم، فاضل‌عالم مولی محمدجعفر بن محمدطاهر خراسانی در «اکلیل‌الرجل» هنگامی که به این قول علّامه(ره) می‌رسد: «این تفسیر موضوع است» می‌گوید: «این تفسیر را اصحاب ما مانند ابن بابویه و کسانی که ملتزم بوده‌اند در کتابشان جز روایت صحیح از ائمّه(ع) نقل نکنند، روایت کرده‌اند.»...بنابراین، از همه آنچه ذکر کردیم روشن شد که این تفسیر جزء کتب مورد اعتمادی است که شیخ صدوق در آغاز کتاب «الفقیه» بدان اشاره کرده است.» المستدرک، ج3، ص664 (23: 199ـ200)

شیخ ما، فقیه‌معاصر، مامقانی(ره) در ترجمه مفسّر استرآبادی بعد از کلام ابن‌غضائری و ردّ بر علّامه(ره)، سه اشکال به کلام ابن غضائری وارد کرده است: 1. امامی که از او روایت شده، ابوالحسن ثالث(امام هادی(ع)) نیست. بلکه او ابومحمّد امام حسن‌بن‌علی عسکری(ع) است و این تفسیر به این اسم میان شیعه مشهور است و به این نام شهرت علمی دارد. 2. پدران این دو راوی در سلسله روایت نیستند، بلکه بی‌واسطه از معصوم (ع) روایت کرده‌اند. 3. سهل و پدرش در سند این تفسیر داخل نیستند.(تنقیح‌المقال، 3: 175) سید فقیه یزدی نیز در ملحقات کتاب«العروة‌الوثقی»مسأله16 از این تفسیر مطلب نقل کرده است.(تکملة‌العروةالوثقی، 2: 74 تثبت عدالة‌الشاهدین..)

تضعیف ابن‌غضائری: کسی که قائل به مجهول بودن راوی است در واقع ناشی از بی‌اطلاعی و جستجوی اندک او در حال مردان علم است. سابقا دانستی اقوال عالمانی را که بر آن استدلال کردیم. در حالی که ایشان ارکان دین و پیشوایان شرع مبین و سنگ آسیاب احکام سیدالمرسلین(ص) هستند. همه ایشان عادل، ثقه، خبیر، بصیر و امین خداوند بر حلال و حرام هستند. می توانیم بگوییم برخی از آنان تالی تلو معصوم ع می باشند مانند شیخ‌صدوق(ره) که به دعای حضرت حجت منتظر(ع) متولّد شد. پس کسی که صدوق(ره) را تصدیق و به کتابش عمل نماید و او را نزد خود موثّق بداند و به نقلش اطمینان کند، لازمه‌اش تصدیق روایاتی است که او آنها را تصدیق و به آنها اعتماد نموده است. شیخ‌صدوق تصریح کرده که حدیثی نقل نکند مگر آنکه میان او و پروردگارش حجّت باشد. برای منصف، شهادت مانند «صدوق» برای استناد و اعتماد کافی است. چگونه خواهد بود اگر در کنار قول صدوق، سخن شیخ اجل طبرسی، ابن شهرآشوب، شهید اوّل، شاگرد او حسن‌بن‌سلیمان، شهید ثانی، شیخ حرّ عاملی، مجلسی اوّل و دوّم، آقا محمد باقر بهبهانی و شیخ مشایخ ما در اجازه، مجلسی سوّم، میرزای نوری را اضافه کنیم. آگاه شدی که مرحوم نوری شهادت داد به اینکه این تفسیر مانند دیگر کتب معتبره است. شکّی نیست که ایشان به عصر ائمّه(ع) نزدیک‌تر و نسبت به ما، آگاه‌تر، خبیرتر و بصیرتر بودند. و همه پسینیان از ایشان بهره بردند. آیا الآن مطلب دیگری باقی می‌ماند که کسی بخواهد به خاطر آن در اعتبار این تفسیر توقّف کند؟.

غضائری و تضعیف تفسیر امام عسکری

آنچه باقی می‌ماند درباره مطلبی است که از برخی قدما یعنی ابن غضائری نقل شده است. نامش « احمدبن حسین‌بن عبیدالله بن ابراهیم‌غضائری» است که تضعیف این تفسیر از او نشأت گرفته است. درباره‌اش ترجمه مستقلّی در کتب تراجم وجود ندارد. به اعتقاد من این مرد توانایی و مهارت کافی درباره احوال راویان ندارد. به همین دلیل محققان فرقه حقه شیعه به تضعیفاتش اعتنا نمی‌کنند. شیخ ما آقابزرگ تهرانی رازی در الذریعه مباحث مفصّلی را درباره ابن غضائری و کتاب منسوب به او «الضعفاء» مطرح کرده است. وی(ره) یادآور شده که نخستین کسی که کتاب ضعفاء را یافت، علامه حجت و محدّث احمدبن طاوس(م673ق) بود. او درکتابش «حلّ الاشکال» که در سال 644ق تالیف نموده، پنچ کتاب رجالی را جمع‌آوری کرد: رجال و فهرست طوسی، اختیار کشی، رجال نجاشی و کتاب ضعفاء منسوب به ابن‌غضائری. سید(ره) به این کتاب اعتنا و از آن نقل نکرد. زیرا به آن اعتماد نداشت.

طبسی(ره) می‌گوید: شهادت یکی از محمدین ثلاث متقدّم (صدوق (ره)) و رئیس پیشینیان، و دو محمد از محمدین متأخّر (حرّعاملی و محمدباقر مجلسی(ره)) برای (اعتبار) سند و اعتماد به این تفسیر کافی است. و به سخن کسانی که خلاف آن می‌گویند توجّه نمی شود.»

محمد علی مروّجی طبسی

انتهای پیام
captcha