به گزارش ایکنا، حجتالاسلام سیدسلمان صفوی، فیلسوف نوصدرایی و رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن یادداشتی را تحت عنوان «منشأ تصاویر مینوی مثنوی مولانا» در اختیار ایکنا قرار داده که در ادامه متن آن را میخوانید؛
بسیاری از صحنههای تصویرسازی شده در مثنوی حضرت مولانا را در کتب دیگر نمیتوان یافت. منابع داستانهای مولانا مشخص است: قرآن کریم، تفاسیر قرآن، احادیث معصومین(سلام الله علیهم)، روایاتی درباره اولیا و مشایخ، آثار نظم و نثر فارسی نظیر: کلیله و دمنه، سندباد نامه، هزار و یک شب و آثار سنایی، عطار، غزالی و دیگران. مولانا از از آثار مشایخ صوفیه، مرتبط با احوالات و مقامات انبیاء و اولیاء از قبیل: «حقایق التفسیر» ابوعبدالرحمن سلمی، «رساله قشیریه» ابوالقاسم قشیری، «قوت القلوب» ابوطالب مکی، «کیمیای سعادت» و «احیاء علوم الدین» غزالی و «تذکره الاولیاء» شیخ فریدالدین عطار بهره جسته است.
غالب صحنههای ترسیم شده از «جهان غیب» و «جهان شهادت» در مثنوی معنوی منحصر به فرد است. توصیف و تصویر چنین صحنههای مینوی، حاصل سیر صعودی و نزولی شهودی و کشفی مولانا است. قصه دقوقی در دفتر سوم مثنوی، در زمینه تصویرسازی مینوی بینظیر است. حضرت مولوی همچون سایر عارفان، به جهان از منظر الهی مینگرد. مولانا عارف هنرمندی است که شعر و حکایت را برای القای مطالب مینوی خویش برگزیده، اما تحت ارشاد کتاب هدایت الهی، زیر نظر پیر، با طی این سفر، پس از کشف این جهانها، بازگشته و آنها را در قالب قصص و اشعار عرفانی به تصویر کشیده است. قصه دقوقی، مثالی کم نظیر از این نگارگری عارفانه است. همچنین ابیات ۲۰۳۵-۲۰۳۷ دفتر اول مثنوی:
غیب را ابری و آبی دیگر است ** آسمان و آفتابی دیگر است
ناید آن اِلّا که بر خاصان پدید ** باقیان فی لَبس مِن خَلقٍ جَدید
هست باران، از پی پروردگی ** هست باران، از پی پژمردگی
(بن: ساختار معنایی مثنوی معنوی، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۸۸، صص۱۹۴ و ۲۰۰)
توصیفی که در بیت اول از عالم غیب شده، صرفاً حاصل مشاهدات و مکاشفات او است. مولانا براساس مبانی قرآن، زیر نظر ولیالله؛ به آن عالم سفر کرده و پس از مشاهده این عوالم، در بازگشت آنها را در قالب نظم مصور نموده است. گویی مولانا بیان قرآن را با جزئیات بیان نموده، البته «پردهگشایی» در شمار کارهای اولیاء الهی است.
اولیای حق تعالی را مراتبی است؛ پیامبر خدا(ص) «ولیِّ شمسیه»، ائمه هدی(علیهم السلام) دارای «ولایت قمریه» و سایر اولیا نیز «ولایت نجمیه» دارند. آنچه ائمه اطهار(علیهم السلام) در کشف قرآن حکیم، از طریق روایات و احادیث (منقول از آنها) بیان کردهاند، «ولی» نیز که با طی این طریق، آنها را دیده و بازگشته، در مرتبۀ نازلتری بیان میکند، که «سَبَّحَ ِللهِ مَا فِی السَّمَوَاتِ وَ مَا فِی الأرضِ» چیست؟ «ولی» به اذن حق تعالی، نوای تسبیح جمادات و نبادات و حیوانات را میشنود. همچون حکایت «اُستُن حنانه» به تفسیر مولانا (مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات ۲۱۱۴-۲۱۵۴):
استن حنانه از هجر رسول ** ناله میزد همچو ارباب عقول
گفت پیغامبر چه خواهی ای ستون ** گفت جانم از فراقت گشت خون
مسندت من بودم از من تاختی ** بر سر منبر تو مسند ساختی
گفت: خواهی که تو را نخلی کنند ** شرقی و غربی ز تو میوه چنند
یا در آن عالم حقت سروی کند ** تا تر و تازه بمانی تا ابد
گفت: آن خواهم که دایم شد بقاش ** بشنو ای غافل کم از چوبی مباش
(بن: ساختار معنایی مثنوی معنوی، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۸۸، ص۱۹۳)
و تفسیر مولانا در حکایت «لا اله الا الله گفتن سنگ ریزهها در دست ابوجهل» در دفتر ۱ مثنوی:
سنگها اندر کف بوجهل بود ** گفت ای احمد بگو این چیست زود
گر رسولی چیست در مشتم نهان ** چون خبر داری ز راز آسمان
گفت چون خواهی بگویم آن چههاست ** یا بگویند آن که ما حقیم و راست
گفت بوجهل این دوم نادرترست ** گفت آری حق از آن قادرترست
از میان مشت او هر پاره سنگ ** در شهادت گفتن آمد بیدرنگ
لا اله گفت و الا الله گفت ** گوهر احمد رسولالله سفت
چون شنید از سنگها بوجهل این ** زد ز خشم آن سنگها را بر زمین
(مثنوی، دفتر اول، ابیات ۲۱۵۵-۲۱۶۱)
تفسیر قرآن مولانا از جنس «معرفت قلبی» است، زیرا قلبش منوَّر به نور خدا است و به جهان از چشم الهی مینگرد. بدینسان مولانا انسانی است قرآنی، عارف است و مفسر قرآن. اما جنبه هنری القای تعالیم عرفانی، از علل اصلی شهرت مولانا و امتیاز او نسبت به سایر عارفان و محبوبیت جهانی او است.
عرفان، خود یک هنر است؛ هنری قدسی و الهی. مولانا هنر را در هنر به کار گرفته و از دو هنر برای القای اندیشههای معنوی خویش بهره جسته که اسباب ماندگاری و گسترش تعالیم او را فراهم نموده است: «شعر» و «حکایت منظوم». مولانا فرم و قالب مثنوی معنوی و این شیوۀ داستان سرایی را از قرآن کریم الهام گرفته است. حکایت در دل حکایت، داستان و تعلیم؛ همانند سورههای بلند قرآن (بقره، آلعمران، نساء و مائده). حکایات مثنوی به خاطر ترکیب داستان و شعر، از طریق خیال قدسی، توازن، هارمونی، جذابیت و زیبایی؛ عمیقاً بر جان و ذهن مخاطب اثر میگذارد. نیچه در قرن 19، هنر را در رأس همه علوم خوانده، در حالی که حضرت مولانا در قرن 13 میلادی، با طی طریق الهی، تحت تأثیر قرآن، این مفاهیم را به زبان هنری القا کرده و چنین ماندگار شده است. محیالدین نیز این معارف را گاه حتی عمیقتر بیان کرده، اما نه در قالب زبان هنری. القای مفاهیم عرفانی در فرم هنری، از رموز ماندگاری حضرت مولانا جلالالدین محمد مولوی بلخی است.
توجه به ابعاد مخلف وجودی مولانا در مواجهه با او امری است گریزناپذیر، زیرا با انسانی قرآنی و عارف و هنرمندی والا مرتبه وارد گفتگو میشویم که با انتقال تجربه عرفانی خویش، ما را فرا میخواند تا همچون او، هنرمندی قرآنی و مینوی شویم.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
انتهای پیام